Perdic | دردوره تصدی او | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 31 (1 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	during his incumbency U	دردوره تصدی او

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	superfetation U	ابستنی دردوره بارداری
	roundhead U	نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
	charge U	تصدی
	tenure U	تصدی
	undertaking U	تصدی
	incumbency U	تصدی
	inning U	تصدی
	take over in charge U	تصدی
	tenure of office U	تصدی
	tenure U	حق تصدی
	venturing U	تصدی
	charges U	تصدی
	commission U	تصدی
	commissioning U	تصدی
	commissions U	تصدی
	venture U	تصدی
	ventured U	تصدی
	ventures U	تصدی
	during his tenure of office U	درمدت تصدی او
	termtime U	دوره تصدی
	period of office U	دوره تصدی
	innings U	دوره تصدی
	non serverign acts U	اعمال تصدی دولت
	ferriage U	تصدی کشتی گذاره
	confidential U	است نه اعمال تصدی موجودباشد
	curatorship U	تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
	exofficio U	از لحاظ تصدی مقام و غیره
	advowson U	حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
	advowee U	کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
	totaliarian state U	دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy