English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
applicant U درخواست کننده
applicants U درخواست کننده
applicator U درخواست کننده
demandant U درخواست کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
retard U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
audio U تجزیه کننده صوت که به کامپیوتر اجازه میدهد پاسخ را به درخواست ها بیان کند
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
requesting unit U یکان درخواست کننده
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
asylum seeker U درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
person seeking [political] asylum U درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
Other Matches
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitioned U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions U درخواست کردن درخواست وسایل
requisition U درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
requested U درخواست اماد کردن درخواست کردن
request U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests U درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call U درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
appeals U درخواست
requesting U درخواست
appealed U درخواست
requisitioning U درخواست
requested U درخواست
request U درخواست
demanded U درخواست
requisitioned U درخواست
supplication U درخواست
requests U درخواست
appeal U درخواست
application U درخواست
requisitions U درخواست
indent U درخواست
claiming U درخواست
claims U درخواست
claimed U درخواست
indenting U درخواست
requistion for money U درخواست
claim U درخواست
requisition U درخواست
d. of a request U در درخواست
applications U درخواست
indents U درخواست
tender U درخواست
solicitation U درخواست
imploration U درخواست
postulating U درخواست
postulates U درخواست
postulated U درخواست
on request of which [at his request] U به درخواست او
enquiry U درخواست
demand U درخواست
postulate U درخواست
demands U درخواست
suits U درخواست
suit U درخواست
suited U درخواست
tendering U درخواست
tenderest U درخواست
tendered U درخواست
entreated U درخواست کردن
entreat U درخواست کردن
writ of subpoena U برگ درخواست
on call U بنا به درخواست
put in for something <idiom> U درخواست چیزی
speak for <idiom> U درخواست کردن
entreating U درخواست کردن
entreats U درخواست کردن
excess demand U درخواست مازاد
requisition line U خط درخواست اماد
imploring U درخواست کردن از
request signal U علامت درخواست
inquiries U اسستسفار درخواست
toa for a job or position U درخواست کارکردن
to g. any one's request U درخواست کسیراپذیرفتن
purchase requisition U درخواست خرید
to make an application [to apply] U درخواست کردن
soliciting U درخواست کردن
applying U درخواست دادن
stock requisition U درخواست کالا
applying U درخواست کردن
implores U درخواست کردن از
apply U درخواست دادن
apply U درخواست کردن
requisition number U شماره درخواست
solicits U درخواست کردن
applies U درخواست دادن
applies U درخواست کردن
implored U درخواست کردن از
inquiry U اسستسفار درخواست
materials requisition U درخواست مواد
solicited U درخواست کردن
document number U شماره درخواست
asking and ordering U درخواست و سفارش
demanded <adj.> <past-p.> U درخواست شده
appeal for tenders U درخواست مزایده
application form U برگ درخواست
fire message U درخواست اتش
claimed <adj.> <past-p.> U درخواست شده
asked <adj.> <past-p.> U درخواست شده
solicit U درخواست کردن
implore U درخواست کردن از
d. note U درخواست پرداخت
demands U درخواست کردن
demands U درخواست مطالبه
demanded U درخواست کردن
prays U درخواست کردن
praying U درخواست کردن
demanded U درخواست مطالبه
prayed U درخواست کردن
demand U درخواست کردن
round robin U درخواست کتبی
call for fire U درخواست اتش
applicants U درخواست دهنده
requests U درخواست می کنم
request U درخواست می کنم
requested U درخواست می کنم
demand code U رمز درخواست
supplicate U درخواست کردن
supervisor request U درخواست نافر
requesting U درخواست می کنم
pleader U درخواست دادن
plead with U درخواست کردن
demand U درخواست مطالبه
basic requisition number U درخواست ابتدایی
applicant U درخواست دهنده
rrayer U درخواست التماس
basic requisition number U درخواست اولیه
declaration of intention U درخواست تابعیت
at the request of U به خواهش [به درخواست]
pray U درخواست کردن
to ask too much U بیش از حد درخواست کردن
reclama U درخواست تجدید نظر
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
to a oneself for help U درخواست کمک کردن
modification work order U برگ درخواست نوسازی
bones U خواستن درخواست کردن
debt enforcement U درخواست طلب وصول
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
on application U در زمان [حالت] درخواست
on call U اتشهای طبق درخواست
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
proposal form U فرم درخواست بیمه
repleader U درخواست تجدیدنظر استیناف
recind U لغو کامل درخواست
call for fire U درخواست اتش کردن
indenting U سفارش درخواست کردن
request for price quotation U درخواست مظنه قیمت
requisitioning U درخواست رسمی کردن
requisition U درخواست رسمی کردن
requisitions U درخواست رسمی کردن
to grant an application U درخواست نامه ای را پذیرفتن
initial fire request U درخواست ابتدایی اتش
bone U خواستن درخواست کردن
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
indent U سفارش درخواست کردن
to deny somebody a wish U درخواست کسی را رد کردن
to reject [refuse] an application U درخواست نامه ای را رد کردن
indents U سفارش درخواست کردن
boned U خواستن درخواست کردن
boning U خواستن درخواست کردن
requisition line U مسیر درخواست اماد
pleadable U قابل درخواست دادن
requisitioned U درخواست رسمی کردن
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
at call U به محض درخواست عندالمطالبه
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
on request U وقتی که درخواست بشود
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
to ask somebody for [about] something U از کسی چیزی درخواست کردن
call for ..... under the credit U درخواست کردن ..... تحت اعتبار
mission call U درخواست پشتیبانی هوایی کردن
appeal [to] or [for] U درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
application U درخواست نامه پشت کار
applications U درخواست نامه پشت کار
an a for a position U درخواست دهنده برای کار
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
over challenged <adj.> U بیش از اندازه ظرفیت درخواست شده
to ask specifically about something U چیزی را به طور خاص درخواست کردن
refusniks U کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
apply U درخواست کردن شامل حال بودن
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
refusenik U کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
refuseniks U کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
subsequent filing [application, documents] U ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
portcall U درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
application expenses U هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
to file a petition U بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
FI'll in the job application form. U این برگ درخواست کاررا پرکنید
line item U اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
applies U درخواست کردن شامل حال بودن
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
applying U درخواست کردن شامل حال بودن
patron-driven acquisition [PDA] [library] U کسب بر طبق [درخواست] مشتری [کتابخانه]
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com