Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
demand
U
درخواست مطالبه
demanded
U
درخواست مطالبه
demands
U
درخواست مطالبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisition
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning
U
درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand
U
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitions
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned
U
درخواست کردن درخواست وسایل
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
claimed
U
مطالبه
claim
U
مطالبه
demands
U
مطالبه
demand
U
مطالبه
demanded
U
مطالبه
claims
U
مطالبه
claiming
U
مطالبه
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
demand
U
مطالبه کردن
charge
U
مطالبه بها
demands
U
مطالبه کردن
claims
U
مطالبه کردن
demand note
U
مطالبه نامه
claim
U
مطالبه کردن
claiming
U
مطالبه کردن
charges
U
مطالبه بها
claimable
U
قابل مطالبه
asked
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
exaction
U
مطالبه بزور
claimant
U
مطالبه کننده
unclaimed
U
مطالبه نشده
demanded
U
مطالبه کردن
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
demandable
U
قابل مطالبه
energy demand
U
مطالبه انرژی
exactable
U
قابل مطالبه
undercharge
U
کم مطالبه کردن از
omittance is no quit tance
U
مطالبه نکردن
demander
U
مطالبه کننده
claimed
U
مطالبه کردن
to call in
U
مطالبه کردن
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
exacts
U
بزور مطالبه کردن
exacted
U
بزور مطالبه کردن
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
exigible
U
خواستنی مطالبه کردنی
unasked
U
مطالبه نشده ناپرسیده
exact
U
بزور مطالبه کردن
demanded
U
مطالبه تقاضا کردن
to make a demand on somebody
U
مطالبه کردن از کسی
claim under a guarantee
U
مطالبه تحت ضمانتنامه
claim guarantee form
U
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
exact
U
عین به زور مطالبه کردن
exacted
U
عین به زور مطالبه کردن
exacts
U
عین به زور مطالبه کردن
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
buyer's option to duble
U
مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
seller's option to duble
U
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
pray in aid
U
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
requested
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call
U
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
postulates
U
درخواست
requisitions
U
درخواست
postulated
U
درخواست
requisitioning
U
درخواست
suit
U
درخواست
requisition
U
درخواست
requisitioned
U
درخواست
postulating
U
درخواست
postulate
U
درخواست
indents
U
درخواست
claim
U
درخواست
claimed
U
درخواست
claiming
U
درخواست
claims
U
درخواست
d. of a request
U
در درخواست
indenting
U
درخواست
on request of which
[at his request]
U
به درخواست او
suits
U
درخواست
tender
U
درخواست
imploration
U
درخواست
indent
U
درخواست
suited
U
درخواست
tendering
U
درخواست
tenderest
U
درخواست
enquiry
U
درخواست
demands
U
درخواست
requistion for money
U
درخواست
demanded
U
درخواست
applications
U
درخواست
requested
U
درخواست
solicitation
U
درخواست
supplication
U
درخواست
tendered
U
درخواست
request
U
درخواست
requesting
U
درخواست
application
U
درخواست
requests
U
درخواست
appeal
U
درخواست
appealed
U
درخواست
appeals
U
درخواست
demand
U
درخواست
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
rrayer
U
درخواست التماس
excess demand
U
درخواست مازاد
stock requisition
U
درخواست کالا
at the request of
U
به خواهش
[به درخواست]
d. note
U
درخواست پرداخت
toa for a job or position
U
درخواست کارکردن
declaration of intention
U
درخواست تابعیت
demand code
U
رمز درخواست
demandant
U
درخواست کننده
document number
U
شماره درخواست
supplicate
U
درخواست کردن
supervisor request
U
درخواست نافر
fire message
U
درخواست اتش
put in for something
<idiom>
U
درخواست چیزی
speak for
<idiom>
U
درخواست کردن
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
request signal
U
علامت درخواست
purchase requisition
U
درخواست خرید
requisition line
U
خط درخواست اماد
requisition number
U
شماره درخواست
pleader
U
درخواست دادن
to g. any one's request
U
درخواست کسیراپذیرفتن
materials requisition
U
درخواست مواد
to make an application
[to apply]
U
درخواست کردن
on call
U
بنا به درخواست
writ of subpoena
U
برگ درخواست
plead with
U
درخواست کردن
round robin
U
درخواست کتبی
demand
U
درخواست کردن
inquiries
U
اسستسفار درخواست
apply
U
درخواست دادن
apply
U
درخواست کردن
entreat
U
درخواست کردن
entreated
U
درخواست کردن
entreating
U
درخواست کردن
entreats
U
درخواست کردن
applies
U
درخواست کردن
applies
U
درخواست دادن
pray
U
درخواست کردن
prayed
U
درخواست کردن
praying
U
درخواست کردن
asked
<adj.>
<past-p.>
U
درخواست شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
درخواست شده
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
درخواست شده
solicit
U
درخواست کردن
solicited
U
درخواست کردن
soliciting
U
درخواست کردن
solicits
U
درخواست کردن
implore
U
درخواست کردن از
implored
U
درخواست کردن از
implores
U
درخواست کردن از
imploring
U
درخواست کردن از
request
U
درخواست می کنم
applying
U
درخواست دادن
requested
U
درخواست می کنم
applying
U
درخواست کردن
requesting
U
درخواست می کنم
demanded
U
درخواست کردن
requests
U
درخواست می کنم
demands
U
درخواست کردن
prays
U
درخواست کردن
applicant
U
درخواست کننده
applicant
U
درخواست دهنده
applicants
U
درخواست دهنده
applicants
U
درخواست کننده
inquiry
U
اسستسفار درخواست
appeal for tenders
U
درخواست مزایده
application form
U
برگ درخواست
applicator
U
درخواست کننده
basic requisition number
U
درخواست ابتدایی
basic requisition number
U
درخواست اولیه
call for fire
U
درخواست اتش
to deny somebody a wish
U
درخواست کسی را رد کردن
on request
U
وقتی که درخواست بشود
to ask too much
U
بیش از حد درخواست کردن
to apply for leave
U
درخواست مرخصی کردن
by popular
[demand]
request
U
درخواست توده پسند
to solicit an office
U
درخواست ازیک شرکت
on application
U
در زمان
[حالت]
درخواست
to reject
[refuse]
an application
U
درخواست نامه ای را رد کردن
to grant an application
U
درخواست نامه ای را پذیرفتن
to a oneself for help
U
درخواست کمک کردن
indenting
U
سفارش درخواست کردن
on call
U
اتشهای طبق درخواست
request for price quotation
U
درخواست مظنه قیمت
repleader
U
درخواست تجدیدنظر استیناف
requisition
U
درخواست رسمی کردن
reclama
U
درخواست تجدید نظر
initial fire request
U
درخواست ابتدایی اتش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com