English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
requisition U درخواست رسمی کردن
requisitioned U درخواست رسمی کردن
requisitioning U درخواست رسمی کردن
requisitions U درخواست رسمی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisition U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning U درخواست کردن درخواست وسایل
request U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting U درخواست اماد کردن درخواست کردن
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
implore U درخواست کردن از
demands U درخواست کردن
implores U درخواست کردن از
imploring U درخواست کردن از
applies U درخواست کردن
praying U درخواست کردن
implored U درخواست کردن از
prays U درخواست کردن
demand U درخواست کردن
apply U درخواست کردن
supplicate U درخواست کردن
demanded U درخواست کردن
to make an application [to apply] U درخواست کردن
prayed U درخواست کردن
solicit U درخواست کردن
soliciting U درخواست کردن
entreats U درخواست کردن
entreated U درخواست کردن
pray U درخواست کردن
plead with U درخواست کردن
solicits U درخواست کردن
entreat U درخواست کردن
speak for <idiom> U درخواست کردن
applying U درخواست کردن
solicited U درخواست کردن
entreating U درخواست کردن
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
plead U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
indenting U سفارش درخواست کردن
indents U سفارش درخواست کردن
to ask too much U بیش از حد درخواست کردن
to reject [refuse] an application U درخواست نامه ای را رد کردن
to a oneself for help U درخواست کمک کردن
indent U سفارش درخواست کردن
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
bones U خواستن درخواست کردن
boned U خواستن درخواست کردن
call for fire U درخواست اتش کردن
to deny somebody a wish U درخواست کسی را رد کردن
bone U خواستن درخواست کردن
boning U خواستن درخواست کردن
mission call U درخواست پشتیبانی هوایی کردن
to ask somebody for [about] something U از کسی چیزی درخواست کردن
call for ..... under the credit U درخواست کردن ..... تحت اعتبار
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
applies U درخواست کردن شامل حال بودن
applying U درخواست کردن شامل حال بودن
to file a petition U بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
to ask specifically about something U چیزی را به طور خاص درخواست کردن
subsequent filing [application, documents] U ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
apply U درخواست کردن شامل حال بودن
lean on <idiom> U اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
to file an application to somebody U از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
to register [with a body] U اسم نویسی کردن [خود را معرفی کردن] [در اداره ای] [اصطلاح رسمی]
legalising U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
natarize U محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
applying U صدق کردن درخواست کردن
begs U استدعا کردن درخواست کردن
begged U استدعا کردن درخواست کردن
requests U تقاضا کردن درخواست کردن
apply U صدق کردن درخواست کردن
requested U تقاضا کردن درخواست کردن
beg U استدعا کردن درخواست کردن
petition U دادخواهی کردن درخواست کردن
requesting U تقاضا کردن درخواست کردن
request U تقاضا کردن درخواست کردن
cry off U تقاضا کردن درخواست کردن
petitions U دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioning U دادخواهی کردن درخواست کردن
applies U صدق کردن درخواست کردن
petitioned U دادخواهی کردن درخواست کردن
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
officialize U رسمی کردن
formalizes U رسمی کردن
formalize U رسمی کردن
formalising U رسمی کردن
formalizing U رسمی کردن
formalized U رسمی کردن
formalises U رسمی کردن
formalised U رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
to go round U دیدنیهای غیر رسمی کردن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
gazette U درمجله رسمی چاپ کردن
weigh-ins U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
historify U مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
weigh in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
natarize U دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
to bar somebody from something [doing something] U مانع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from something [doing something] U ممنوع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from something [doing something] U مسدود کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
to delegate one's powers to somebody U اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن [اصطلاح رسمی]
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
fire call U درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
fire message U پیام اتش درخواست اتش کردن
requisitioning U درخواست
demands U درخواست
suit U درخواست
suited U درخواست
indent U درخواست
tender U درخواست
application U درخواست
suits U درخواست
tendered U درخواست
imploration U درخواست
tenderest U درخواست
applications U درخواست
requisitioned U درخواست
postulate U درخواست
postulating U درخواست
on request of which [at his request] U به درخواست او
postulates U درخواست
postulated U درخواست
solicitation U درخواست
requisition U درخواست
enquiry U درخواست
demanded U درخواست
tendering U درخواست
demand U درخواست
requisitions U درخواست
requesting U درخواست
appealed U درخواست
claim U درخواست
request U درخواست
supplication U درخواست
claims U درخواست
appeal U درخواست
requests U درخواست
appeals U درخواست
d. of a request U در درخواست
claimed U درخواست
indenting U درخواست
claiming U درخواست
requistion for money U درخواست
indents U درخواست
requested U درخواست
application form U برگ درخواست
appeal for tenders U درخواست مزایده
writ of subpoena U برگ درخواست
requests U درخواست می کنم
request signal U علامت درخواست
fire message U درخواست اتش
call for fire U درخواست اتش
demanded U درخواست مطالبه
demand code U رمز درخواست
round robin U درخواست کتبی
demandant U درخواست کننده
excess demand U درخواست مازاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com