English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
apparent luminosity U درخشندگی فاهری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
volt ampere meter U دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
apparent recession U انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
lustre U درخشندگی
sheen U درخشندگی
coruscation U درخشندگی
effulge U درخشندگی
effulgence U درخشندگی
fulgency U درخشندگی
fulgor U درخشندگی
fulgour U درخشندگی
brilliancy U درخشندگی
brilliance U درخشندگی
luminosity U درخشندگی
shine U درخشندگی
brightness U درخشندگی
radiance U درخشندگی
glim U درخشندگی
shines U درخشندگی
radiancy U درخشندگی
luminosity factor U درخشندگی
splendor U درخشندگی
refulgence U درخشندگی
luminance U درخشندگی
luster U درخشندگی
brightness adaptation U انطباق با درخشندگی
brightness contrast U تقابل درخشندگی
lustreer U درخشندگی صیقل
irradiancy U درخشندگی تابش
resplendence U درخشندگی جلوه
resplendency U درخشندگی جلوه
luminosity factor U ضریب درخشندگی
bril U واحد درخشندگی
absolute luminosity U درخشندگی مطلق
glitters U درخشندگی درخشش
glare U درخشندگی زیاد
glared U درخشندگی زیاد
glittered U درخشندگی درخشش
glares U درخشندگی زیاد
glitter U درخشندگی درخشش
chatoyancy U درخشندگی متغیر
chatoyance U درخشندگی متغیر
irradiance U درخشندگی تابش
blaze U درخشندگی جار زدن
brilliancy prize U جایزه درخشندگی شطرنج
blazed U درخشندگی جار زدن
blazes U درخشندگی جار زدن
luminouity U فرو زندگی درخشندگی
orient U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orients U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orienting U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
formfitting U فاهری
skin deep U فاهری
outwards U فاهری
seeming U فاهری
surface U فاهری
apparent U فاهری
surfaced U فاهری
superficially U فاهری
self-styled U فاهری
self styled U فاهری
nominal U فاهری
surfaces U فاهری
outward U فاهری
externalizes U فاهری ساختن
externals U فاهری پدیدار
superficial U سرسری فاهری
pepper corn rent U اجاره فاهری
prime facie evidence U قرائن فاهری
indicated horsepower U توان فاهری
impedance U مقاومت فاهری
engineering stress U تنش فاهری
externalized U فاهری ساختن
admittance U هدایت فاهری
externalize U فاهری ساختن
apparent density U تکاتف فاهری
externalising U فاهری ساختن
externalizing U فاهری ساختن
false horizon U افق فاهری
externality U احوال فاهری
exteriorize U فاهری دانستن
false parallax U پارالاکس فاهری
externalises U فاهری ساختن
externalised U فاهری ساختن
apparent power U توان فاهری
apparent motion U حرکت فاهری
apparent magnitude U قدر فاهری
apparent horizon U افق فاهری
apparent error U خطای فاهری
apparent diameter U قطر فاهری
glitz U گیرایی فاهری
apparent resistivity U مقاومت فاهری
assentation U رضایت فاهری
bulk gravity U چگالی فاهری
artificial daylight U فلق فاهری
apparent wind U باد فاهری
external U فاهری پدیدار
apparent velocity U سرعت فاهری
masqueraded U قیافه فاهری بخوددادن
input impedance U مقاومت فاهری اولیه
inductive resistance U مقاومت فاهری القایی
volt ampere hour meter U کنتور مصرف فاهری
reactance U مقاومت فاهری خازنها
masquerade U قیافه فاهری بخوددادن
of the surface U فاهری نمادادن رودادن
terrain relief U شکل فاهری زمین
pro forma U منباب فاهر فاهری
on the surface U فاهری نمادادن رودادن
soil morphology U شکل فاهری خاک
redesign U سر وصورت فاهری دادن به
simulative U دارای شباهت فاهری
inductive impedance U مقاومت فاهری القائی
apparent solar year U سال فاهری شمسی
coupling impedance U مقاومت فاهری پیوست
impedance ratio U نسبت مقاومت فاهری
impedance matrix U ماتریس مقاومت فاهری
capacitive resistance U مقاومت فاهری خازن
masquerading U قیافه فاهری بخوددادن
extern U فاهری واقع در خارج
masquerades U قیافه فاهری بخوددادن
exteriors U فاهری واقع در سطح خارجی
exterior U فاهری واقع در سطح خارجی
apparent precession U انحراف فاهری محور ژایرو
apparent solar U روز شمسی فاهری روزشمسی
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
inductive impedance U مقاومت فاهری با جزء القائی
indicated airspeed U سرعت فاهری نسبت به هوا
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
formalization U انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
signalment U تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
limiting speed U بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
false parallax U تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
parallax U اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope U وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
hair U [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
radio bearing U زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
external good order U اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
zinky U بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy U بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincky U بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
high oblique U عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
choke impedance U امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance U مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
pseudo random U قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
smiley U فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
virtual mass U مجموع جرم واقعی و جرم فاهری
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
synthetic dyes U رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com