Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lustreer
U
درخشندگی صیقل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
polishes
U
صیقل
facing
U
صیقل
furbisher
U
صیقل گر
burnishes
U
صیقل
slicker
U
صیقل زن
polish
U
صیقل
polish
U
: صیقل
burnish
U
صیقل
facings
U
صیقل
polishes
U
: صیقل
burnishes
U
صیقل دادن
polishing
U
صیقل دادن
blindage
U
صیقل کاری
varnished
U
جلا صیقل
varnishes
U
جلا صیقل
burnishing
U
صیقل کاری
varnishing
U
جلا صیقل
fairing
U
صیقل کاری
burnishing
U
صیقل دادن
lustre
U
صیقل پرداخت
burnish
U
صیقل دادن
glazes
U
صیقل کردن
polishing file
U
سوهان صیقل
gloss
U
صیقل دادن
polish
U
صیقل دادن
polishes
U
صیقل دادن
glaze
U
صیقل کردن
varnish
U
جلا صیقل
blindingly
U
صیقل کاری ساختمان
cylinderical lapping
U
صیقل کاری مدور
blinding
U
صیقل کاری ساختمان
back facing tool
U
ابزار صیقل کاری
radiancy
U
درخشندگی
brilliance
U
درخشندگی
refulgence
U
درخشندگی
effulge
U
درخشندگی
coruscation
U
درخشندگی
brilliancy
U
درخشندگی
splendor
U
درخشندگی
fulgour
U
درخشندگی
fulgor
U
درخشندگی
fulgency
U
درخشندگی
luminance
U
درخشندگی
luminosity factor
U
درخشندگی
luster
U
درخشندگی
effulgence
U
درخشندگی
glim
U
درخشندگی
sheen
U
درخشندگی
lustre
U
درخشندگی
radiance
U
درخشندگی
brightness
U
درخشندگی
luminosity
U
درخشندگی
shine
U
درخشندگی
shines
U
درخشندگی
bright luster
U
صیقل کاری کاملا" براق
tumbling barrel
U
غلتک مخصوص صیقل فلزات
glares
U
درخشندگی زیاد
resplendency
U
درخشندگی جلوه
resplendence
U
درخشندگی جلوه
irradiance
U
درخشندگی تابش
irradiancy
U
درخشندگی تابش
glared
U
درخشندگی زیاد
glare
U
درخشندگی زیاد
glitters
U
درخشندگی درخشش
glittered
U
درخشندگی درخشش
glitter
U
درخشندگی درخشش
luminosity factor
U
ضریب درخشندگی
apparent luminosity
U
درخشندگی فاهری
brightness adaptation
U
انطباق با درخشندگی
bril
U
واحد درخشندگی
brightness contrast
U
تقابل درخشندگی
chatoyance
U
درخشندگی متغیر
chatoyancy
U
درخشندگی متغیر
absolute luminosity
U
درخشندگی مطلق
brown finish
U
صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
refinish
U
صیقل یا رنگ و روغن تازه دادن به
blazed
U
درخشندگی جار زدن
luminouity
U
فرو زندگی درخشندگی
blaze
U
درخشندگی جار زدن
brilliancy prize
U
جایزه درخشندگی شطرنج
blazes
U
درخشندگی جار زدن
orient
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orienting
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orients
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
steel wool
U
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
pitchstone
U
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
lanolin
U
لانولین
[ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
machine
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
machines
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
machined
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
hair
U
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
synthetic dyes
U
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com