English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ordered tree U درخت مرتب شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
minimal tree U درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
Other Matches
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
merge sorting algorithm U الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanges U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
rootery U توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
papaw U درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
ceiba U درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
underbrush U درخت کوچک روینده درزیر درخت
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
myrica U درخت شیشعان درخت موم
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
gambier U درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir U درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design U طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
tidiest U مرتب
presentable <adj.> U مرتب
trim <adj.> U مرتب
tidier U مرتب
orderlies U مرتب
in good order <adj.> U مرتب
trims U مرتب
trimmest U مرتب
indexes U مرتب کر دن
indexed U مرتب کر دن
index U مرتب کر دن
irregular U نا مرتب
tidies U مرتب
kilter U مرتب
tidying U مرتب
tidied U مرتب
tidy <adj.> U مرتب
he was neat U مرتب
methodic U مرتب
serials U مرتب
serial U مرتب
shipshape U مرتب
well-groomed U مرتب
straight <adj.> U مرتب
neatest U مرتب
regulars U مرتب
well groomed U مرتب
neater U مرتب
uncluttered <adj.> U مرتب
neat <adj.> U مرتب
prissy U مرتب
well-ordered <adj.> U مرتب
steady <adj.> U مرتب
regular <adj.> U مرتب
proper <adj.> U مرتب
fair <adj.> U مرتب
ordered U مرتب
decent <adj.> U مرتب
businesslike U مرتب
orderly U مرتب
business like U مرتب
systematic U مرتب
marshal U مرتب کردن
collocate U مرتب کردن
tidiest U مرتب کردن
Shipshape . In apple pie order. U مرتب ومنظم
tidying U مرتب کردن
tidy U مرتب کردن
collocated U مرتب کردن
trim U مرتب پاکیزه
regularizing U مرتب کردن
tidies U مرتب کردن
regularizes U مرتب کردن
regularized U مرتب کردن
regularize U مرتب کردن
collocating U مرتب کردن
regularising U مرتب کردن
regularises U مرتب کردن
regularised U مرتب کردن
collocates U مرتب کردن
riptide U جریان اب نا مرتب
straighter U راحت مرتب
partially ordered U پاره مرتب
order U مرتب کردن
put straight U مرتب کردن
well ordered U مرتب و منظم
queerly U بطور مرتب
to map out U مرتب کردن
clean U مرتب کردن
straight U راحت مرتب
cleaned U مرتب کردن
cleanest U مرتب کردن
cleans U مرتب کردن
unrehearsed U ازقبلآماده - مرتب
tidier U مرتب کردن
marshaled U مرتب کردن
tidied U مرتب کردن
straighten up <idiom> U مرتب کردن
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . U مرتب ومنظم
marshaling U مرتب کردن
sorting U مرتب نمودن
marshalled U مرتب کردن
well conditioned U مرتب و منظم
ordered pair U جفت مرتب
marshals U مرتب کردن
straightest U راحت مرتب
periodic U که مرتب رخ میدهد
concert U مرتب کردن
intrinsic U مرتب شایسته
draw up U مرتب کردن
tidily <adv.> U بطور مرتب
graduate U مرتب کردن
graduates U مرتب کردن
graduating U مرتب کردن
fix up U مرتب کردن
set in order U مرتب کردن
to cleanvp U مرتب کردن
to put to rights U مرتب کردن
j'adoube U مرتب می کنم
concerts U مرتب کردن
clear up U مرتب کردن
ordering U مرتب سازی
periodical U که مرتب رخ میدهد
orderly <adv.> U بطور مرتب
neatly <adv.> U بطور مرتب
duly <adv.> U بطور مرتب
orderly <adv.> U بصورت مرتب
tidily <adv.> U بصورت مرتب
neatly <adv.> U بصورت مرتب
duly <adv.> U بصورت مرتب
lineup U مرتب کردن
collates U مرتب کردن
collate U مرتب کردن
arranges U مرتب کردن
collating U مرتب کردن
trims U مرتب پاکیزه
arranging U مرتب کردن
collated U مرتب کردن
trimmest U مرتب پاکیزه
arranged U مرتب کردن
arrange U مرتب کردن
squares U مرتب کردن کلاه
tree sort U مرتب کردن درختی
collating sort U مرتب کردن داده
shipshape U مرتب کردن منظم
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
descending sort U مرتب سازی نزولی
neatly U بطور مرتب و اراسته
redd U مرتب کردن رهاساختن
squared U مرتب کردن کلاه
square U مرتب کردن کلاه
setting up U نهادن مرتب کردن
reorder U دوباره مرتب کردن
ripple sort U مرتب کردن موجی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
tabular U مرتب شده در یک جدول
data processing U مرتب کردن داده ها
sets U نهادن مرتب کردن
to fix up U مرتب کردن جادادن
set U نهادن مرتب کردن
quicksort U مرتب کردن سریع
squaring U مرتب کردن کلاه
primp U مرتب ومنظم ساختن
filed U دسته کاغذهای مرتب
block sort U مرتب کردن بلاکی
sort field U میدان مرتب سازی
indexical U مرتب بشکل فهرست
sort field U فیلد مرتب سازی
insertion sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
internal sort U مرتب کردن درونی
internal sort U مرتب سازی داخلی
ordered pair U زوج مرتب [ریاضی]
unjustified U که مرتب نشده است
selection sort U مرتب کردن گزینشی
magnetic tape sorting U مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
ascending sort U مرتب سازی صعودی
ordered pair U زوج مرتب [ریاضی]
file U دسته کاغذهای مرتب
external sort U مرتب سازی خارجی
neatest U شسته و رفته مرتب
neater U شسته و رفته مرتب
neat U شسته و رفته مرتب
oscillating sort U مرتب کردن نوسانی
bags U تعدادی از اجزای نا مرتب
She keep son bothering me . U مرتب مزاحم من است
major sort U مرتب سازی اصلی
bag U تعدادی از اجزای نا مرتب
reference U لیست موضوعات مرتب شده
juxtaposition U مرتب کردن موضوعات در کنار هم
sorting network U شبکه مرتب کردن داده ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com