English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
saleint U درحال جست وخیز
saleintiant U درحال جست وخیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pounce U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
in plant U درحال رویش درحال رشد
frisks U جست وخیز
gambol U جست وخیز
frolicking U جست وخیز
frolics U جست وخیز
spring U جست وخیز
exultance U جست وخیز
capriole U جست وخیز
frolic U جست وخیز
saltation U جست وخیز
bound U جست وخیز
gambade U جست وخیز
gambols U جست وخیز
gambolling U جست وخیز
tittup U جست وخیز
gambolled U جست وخیز
gamboling U جست وخیز
gamboled U جست وخیز
frolicked U جست وخیز
skitter U جست وخیز
frisked U جست وخیز
capered U جست وخیز
capers U جست وخیز
springs U جست وخیز
caper U جست وخیز
frisking U جست وخیز
frisk U جست وخیز
loping U بجست وخیز دراوردن
loping U جست وخیز کردن
lopes U بجست وخیز دراوردن
lopes U جست وخیز کردن
loped U بجست وخیز دراوردن
loped U جست وخیز کردن
lope U بجست وخیز دراوردن
skipper U جست وخیز کننده
skippered U جست وخیز کننده
skippering U جست وخیز کننده
skippers U جست وخیز کننده
cavort U جست وخیز کردن
jumpingly U جست وخیز کنان
curvet U شوخی جست وخیز
coltish U جست وخیز کننده
cavorted U جست وخیز کردن
cavorts U جست وخیز کردن
saliency U چابکی درجست وخیز
friskier U جست وخیز کنان
friskiest U جست وخیز کنان
frisky U جست وخیز کنان
salience U چابکی درجست وخیز
lope U جست وخیز کردن
cavorting U جست وخیز کردن
skylark U تفریح وجست وخیز کردن
leapfrogs U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
skips U جست وخیز کردن تپیدن
skylarks U تفریح وجست وخیز کردن
tumble U جست وخیز کردن پریدن
tumbled U جست وخیز کردن پریدن
tumbles U جست وخیز کردن پریدن
skip U جست وخیز کردن تپیدن
skipped U جست وخیز کردن تپیدن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
hopped U جست وخیز کوچک کردن
sikt U باجست وخیز رقص کردن
hops U جست وخیز کوچک کردن
hopping U جست وخیز کوچک کردن
sink or swim <idiom> U افت وخیز درکاری داشتن
leapfrog U باجست وخیز حرکت کردن
loping U جست وخیز وشلنگ تخته
lopes U جست وخیز وشلنگ تخته
loped U جست وخیز وشلنگ تخته
lope U جست وخیز وشلنگ تخته
hop U جست وخیز کوچک کردن
galumph U جست وخیز نشاط انگیز کردن
feverous U درحال تب
amort U درحال مرگ
blushingly U درحال شرمندگی
on stream U درحال فعالیت
suspense U درحال تعلیق
struck U درحال اعتصاب
at the present moment U درحال حاضر
dormant U درحال کمون
For the time being. At peresent. presently. U درحال حاضر
to be on the grin U درحال پوزخندبودن
in a wrought up state U درحال عصبانی
in child birth U درحال زایمان
kissing kind U درحال اشتی
on one's knees U درحال خضوع
on the boil U درحال جوشیدن
perdu U درحال کمین
perlexedly U درحال اشفتگی
reelingly U درحال تلوتلو
sejant U درحال جلوس
shiveringly U درحال لرز
suspensive U درحال تعلیق
suspensive U درحال توقف
perdue U درحال کمین
ongoing U درحال پیشرفت
amok U درحال جنون
moribund U درحال نزع
dying U درحال نزع
latent U درحال کمون
functioning U درحال کار
high water U دریا درحال مد
nascent U درحال تولد
aglow U درحال اشتعال
station U جا درحال سکون
stations U جا درحال سکون
stationed U جا درحال سکون
pouncing U درحال حمله با پنجه
jump kick U شوت درحال پرش
pounced U درحال حمله با پنجه
about to do something <idiom> U درحال انجام کاری
in one's cups U درحال میگساری و مستی
goods receiving U کالاهای درحال تحویل
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
goods intake U کالاهای درحال تحویل
overtaking vessel U ناو درحال سبقت
pounces U درحال حمله با پنجه
sacking U درحال یورش وچپاول
pounce U درحال حمله با پنجه
ramblingly U درحال گردش یاولگردی
rising U درحال ترقی یا صعود
sejant U درحال چمباتمه زدن
sobersided U فروتن درحال هوشیاری
swing up U درحال تاب خوردن
the belligernt powers U دولتهای درحال جنگ
flutteringly U درحال اشفتگی مضطربانه
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
hanging U اویزان درحال تعلیق
declining industry U صنعت درحال تنزل
hang-up U درحال معلق ماندن
tranquil U بی جنبش درحال سکون
enrapture U درحال جذبه انداختن
enravish U درحال جذبه انداختن
hang up U درحال معلق ماندن
hover U درحال توقف پر زدن
hovers U درحال توقف پر زدن
flagrante delicto U درحال ارتکاب جرم
hang-ups U درحال معلق ماندن
hovered U درحال توقف پر زدن
to grind out an oath U درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
streamer U نوار یاپرچم درحال اهتزاز
present arms U سلام درحال پیش فنگ
to dye in grain U درحال خامی رنگ کردن
gaggles U هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
streamers U نوار یاپرچم درحال اهتزاز
rehabilitant U بیمار یا معلول درحال نوتوانی
fliers U درحال پرواز گردونه تیزرو
to dye in the wool U درحال خامی رنگ کردن
flyers U درحال پرواز گردونه تیزرو
sliding tackle U تکل درحال لیز خوردن
flyer U درحال پرواز گردونه تیزرو
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
gaggle U هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
The ship is loading. U کشتی درحال بارگیری است
is on the wane U درحال کاهش یا نقصان است
intermediate stock U موجودی کالاهای درحال ساخت
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
flier U درحال پرواز گردونه تیزرو
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
the dying father said U پدر که درحال مردن بود گفت
Prices are rising ( falling ) . U قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
cell phone users while driving U کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
to souse a burning house U اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
underway replenishment U تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
Irans industry is progressing. U صنعت ایران درحال ترقی است
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
pit a pat U با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
hibernation U بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
die U توپی که درحال افتادن برروی زمین است
transients U ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
transient U ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
hang ten U سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
neutrino U ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
heel U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
frisking U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisk U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisked U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisks U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
orbiting U در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
transient U پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
unpopulated U تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
transients U پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
stranger U در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
lamber U کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
transient target U هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com