Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quadding
U
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
empties
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
dense index
U
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
emptied
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
linear
U
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
list
U
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
freed
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
frees
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freeing
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
counter shed
U
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
lacuna
U
فضای خالی
spaces
U
فضای خالی
space
U
فضای خالی
void
U
فضای خالی
vacuity
U
فضای خالی
free space
U
فضای خالی
cavity
U
فضای خالی
cavities
U
فضای خالی
bad break
U
فضای خالی
forms
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
blankest
U
سفید فضای خالی
blank
U
سفید فضای خالی
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
space
U
فضای خالی بین حروف یا خط ها
hyphenated
U
نوشته شده با فضای خالی
clearance
U
هوا فضای خالی فاصله
bossing
U
[فضای خالی زیر پنجره]
air-hole
U
[تهویه فضای خالی سرداب]
spaces
U
فضای خالی بین حروف یا خط ها
marks
U
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark
U
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
double vault
U
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
spaces
U
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
space
U
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
margin
U
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margins
U
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
broken stowage
U
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
ante-choir
U
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
gap
U
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
gaps
U
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
gutter
U
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutters
U
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
void
U
فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
hyphens
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
pad character
U
کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
weaving shed
U
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
proportional spacing
U
سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
spacing
U
فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
spaces
U
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space
U
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
haze
U
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
swops
U
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swap
U
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps
U
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped
U
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopping
U
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped
U
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
zone
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
fogging
U
برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
capacity
U
فضای فراهم برای ذخیره سازی
capacities
U
فضای فراهم برای ذخیره سازی
storage
U
فضای لازم برای ذخیره سازی داده
balaam
U
موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
scratch
U
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratched
U
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratches
U
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
boundary
U
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
areas
U
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area
U
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
boundaries
U
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
scratching
U
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
normal
U
قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
intermediate
U
فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
buckets
U
فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی
string
U
فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
bucket
U
فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی
work file
U
فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
scanner
U
فضای حافظه برای ذخیره سازی تصویرکه اسکن شده است
scanners
U
فضای حافظه برای ذخیره سازی تصویرکه اسکن شده است
off screen buffer
U
فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
input/output
U
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
buffer
U
فضای ذخیره سازی موقت برای اینکه داده وارد یا خارج شود
concentrating
U
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
scratchpad
U
فضای کاری یا محلی با حافظه سریع برای ذخیره موقت داده جاری
concentrates
U
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
concentrate
U
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
list
U
فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
storage
U
فضای موقت حافظه برای داده هایی که در حال حاضر پردازش می شوند
overlay
U
فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
overlays
U
فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
overlaying
U
فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
packs
U
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
interword spacing
U
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
pack
U
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
buffer
U
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
buffer
U
فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
blankest
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
populates
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
enumerated type
U
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
text
U
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
texts
U
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
pickup reel
U
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
L cache
U
فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند
vacancy
U
محل خالی جای خالی
vacancies
U
محل خالی جای خالی
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
shake down
U
جیب کسی را کاملا خالی کردن بیتوته کردن
conventional RAM
U
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory
U
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
vacates
U
خالی کردن
vacated
U
خالی کردن
vacate
U
خالی کردن
drain
U
خالی کردن اب
to work off
U
خالی کردن
clear-out
U
خالی کردن
turn out
<idiom>
U
خالی کردن
to clear out
U
خالی کردن
clear out
U
خالی کردن
to give vent to one's wrath
U
دق دل را خالی کردن
let out
U
خالی کردن
knock out
U
خالی کردن
to load off
U
خالی کردن
depleting
U
خالی کردن
depletes
U
خالی کردن
vacating
U
خالی کردن
depleted
U
خالی کردن
to offload
U
خالی کردن
to cleanovt
U
خالی کردن
let off
U
خالی کردن
deplete
U
خالی کردن
venting
U
خالی کردن
unloads
U
خالی کردن
discharge
U
خالی کردن
unloaded
U
خالی کردن
to play a gun on
U
خالی کردن
evacuate
U
خالی کردن
evacuated
U
خالی کردن
evacuates
U
خالی کردن
evacuating
U
خالی کردن
draining
U
خالی کردن اب
purge
U
خالی کردن
drained
U
خالی کردن اب
unload
U
خالی کردن
give way
U
جا خالی کردن
discharges
U
خالی کردن
assoil
U
خالی کردن
drains
U
خالی کردن اب
purged
U
خالی کردن
vents
U
خالی کردن
purges
U
خالی کردن
vented
U
خالی کردن
vent
U
خالی کردن
format
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
LRU
U
الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
off one's chest
<idiom>
U
خودرا خالی کردن
To vacate the field .
U
میدان را خالی کردن
dispeople
U
خالی ازسکنه کردن
shrink
U
شانه خالی کردن از
cop-out
U
شانه خالی کردن
shrinks
U
شانه خالی کردن از
to touch off
U
درکردن خالی کردن
unload
U
خالی کردن اندوه
bleneh
U
شانه خالی کردن
shirked
U
شانه خالی کردن از
shirking
U
شانه خالی کردن از
shirks
U
شانه خالی کردن از
pumped
U
با تلمبه خالی کردن
weasel
U
شانه خالی کردن
weasels
U
شانه خالی کردن
shrinking
U
شانه خالی کردن از
desolate
U
خالی از سکنه کردن
decants
U
اهسته خالی کردن
To let off steam . To get it off ones chest.
U
دل خود را خالی کردن
decant
U
اهسته خالی کردن
decanted
U
اهسته خالی کردن
decanting
U
اهسته خالی کردن
exhaustible
U
قابل خالی کردن
shirk
U
شانه خالی کردن از
pump
U
با تلمبه خالی کردن
quail
U
شانه خالی کردن
flinching
U
شانه خالی کردن
flinches
U
شانه خالی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com