English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 30 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transfix U درجای خودخشک شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he was transfixed in his place U در جای خودخشک شد
out of harm's way U درجای امن
elsewhere U درجای دیگر
transplant U درجای دیگری نشاندن
to be in safe keeping U درجای امن بودن
to box up U درجای تنگ قراردادن
to keep the field U درجای خودثابت ماندن
to stand to one's guns U درجای خودباقی ماندن
transplants U درجای دیگری نشاندن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
transplanted U درجای دیگری نشاندن
misplace U درجای عوضی گذاشتن
platform U درجای بلند قرار دادن
platforms U درجای بلند قرار دادن
perch U درجای بلند قرار دادن
perched U درجای بلند قرار دادن
perches U درجای بلند قرار دادن
perching U درجای بلند قرار دادن
lock away U درجای قفل شده نگه داشتن
tuck U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucks U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
to poke up oneself U درجای تنگ رفتن ودر رابروی خود بستن
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
keloid or cheloid U یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com