Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
charter
U
دربست کرایه دادن
chartered
U
دربست کرایه دادن
chartering
U
دربست کرایه دادن
charters
U
دربست کرایه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chartering
U
دربست اجاره کردن یا دادن
charters
U
دربست اجاره کردن یا دادن
charter
U
دربست اجاره کردن یا دادن
chartered
U
دربست اجاره کردن یا دادن
hach
U
کرایه دادن
let out on hire
U
کرایه دادن
hiring
U
کرایه دادن
hires
U
کرایه دادن
hire
U
کرایه دادن
to hire out something
U
کرایه دادن چیزی
to let something
[British E]
[Real Estate]
U
کرایه دادن چیزی
to let something on a lease
U
کرایه دادن چیزی
to rent out something
U
کرایه دادن چیزی
rent
U
کرایه اجاره کردن یا دادن
lodging house
U
محل کرایه دادن اطاق مسافرخانه
hire purchase
U
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
livery stable
U
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
hiring
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hire
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hires
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
exclusive
U
دربست
lumps
U
دربست
lump
U
دربست
lumped
U
دربست
en bloc
U
یک پارچه دربست
bareboat charter
U
اجاره دربست
barepole charter
U
اجاره دربست
barehull charter
U
اجاره دربست
charter party
U
قرارداد اجاره دربست
lump sum charter
U
اجاره دربست به طور مقطوع
bare boat charter
U
اجاره دربست وسیله نقلیه
tc
U
اجاره دربست برای مدت معین
voyage charter
U
اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
faring
U
کرایه
fared
U
کرایه
carrige forward
U
پس کرایه
freight collect
U
پس کرایه
fares
U
کرایه
rent
U
کرایه
hire
U
کرایه
fraught
U
کرایه
balance of freight
U
پس کرایه
back rent
U
پس کرایه
back freigt
U
پس کرایه
cost of transport
U
کرایه
freight forward
U
پس کرایه
transport charges
U
کرایه
hiring
U
کرایه
backfreight
U
پس کرایه
hires
U
کرایه
carriage forward
U
پس کرایه
meed
U
کرایه
leases
U
کرایه
lease
U
کرایه
freight
U
کرایه
fare
U
کرایه
passage money
U
کرایه
carfare
U
کرایه اتوبوس
rent
U
کرایه کردن
tenants
U
کرایه نشین
tenant
U
کرایه نشین
carfare
U
کرایه ماشین
passage
U
دریا کرایه
passages
U
دریا کرایه
to charter
U
کرایه کردن
hacked
U
درشکه کرایه
hack
U
درشکه کرایه
hiring
U
کرایه کردن
carrige
U
کرایه حمل
hire
U
کرایه کردن
freight
U
کرایه کشتی
demurrage
U
کرایه معطلی
hires
U
کرایه کردن
renter
U
کرایه نشین
fared
U
کرایه مسافر
fares
U
کرایه مسافر
freight
U
کرایه کردن
faring
U
کرایه مسافر
passage money
U
کرایه مسافر
fare
U
کرایه مسافر
hacks
U
درشکه کرایه
back freigt
U
پرداخت کرایه
affreight
U
کرایه کردن
cartage
U
کرایه گاری مکاری
hiring
U
اجرت کرایه کردن
hires
U
اجرت کرایه کردن
hire
U
اجرت کرایه کردن
fare
U
کرایه حمل و نقل
fared
U
کرایه حمل و نقل
to freight out and home
U
دوسره کرایه کردن
tenant
U
کرایه نشین متصرف
tenants
U
کرایه نشین متصرف
twon car
U
اتومبیل کرایه مسافری
portage
U
کرایه فرفیت کشتی
back rent
U
کرایه عقب افتاده
railway freight
U
کرایه راه اهن
How much is the fare to ... ?
کرایه تا ... چقدر است؟
carriage forward
U
کرایه در مقصدپرداخت میشود
fares
U
کرایه حمل و نقل
faring
U
کرایه حمل و نقل
hackney
U
درشکه کرایه اسب کرایبه
freighter
U
کرایه کننده کشتی باری
freighters
U
کرایه کننده کشتی باری
taximeter
U
نشان دهنده کرایه تاکسی
What's the charge per hour?
U
کرایه هر ساعت چقدر است؟
advance freight
U
پیش پرداخت کرایه حمل
Rented (rental) car.
U
اتومبیل اجاره ای (کرایه شده )
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
carriage payed
U
کرایه حمل پرداخت شده
What is the charge per day?
U
کرایه روزانه چقدر است؟
carrige forward
U
کرایه به عهده گیرنده کالا
fiacre
U
کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
circulating library
U
کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
voyage charter
U
کرایه کشتی جهت سفری خاص
subsidized accommodation
U
منزل با کمک هزینه
[کرایه و غیره]
cost and frieght
U
قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
i am behind in my rent
U
کرایه خانه ام عقب افتاده است
tie line
U
کانال مخابراتی کرایه داده شده
out leased
U
انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
What's the fare to the airport?
U
نرخ کرایه تا فرودگاه چقدر است؟
What's the fare to Manchester?
U
کرایه تا شهر منچستر چقدر است؟
What's the fare to this address?
U
نرخ کرایه تا این آدرس چقدر است؟
What's the fare to city centre?
U
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
dead carriage
U
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
freight
U
کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
dead freight
U
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead carriage
U
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
baltic exchange
U
بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
forwarding merchant
U
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
free haul
U
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
third party lease
U
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
dead weight
U
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights
U
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
hackney coach
U
کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
carriage
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriages
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
lease
U
کرایه کردن اجاره کردن
leases
U
کرایه کردن اجاره کردن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
organizations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization of the ground
U
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
organization
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
promulge
U
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
advances
U
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
allowances
U
جیره دادن فوق العاده دادن
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com