English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ring with U منعکس کردن
image U منعکس کردن
resound U منعکس کردن
images U منعکس کردن
resounds U منعکس کردن
resounded U منعکس کردن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
reflect U تامل کردن منعکس کردن
reflecting U تامل کردن منعکس کردن
reflects U تامل کردن منعکس کردن
baffled U منعکس
baffle U منعکس
reflected U منعکس
baffles U منعکس
baffling U منعکس
reflectors U منعکس کننده
reflect U منعکس شدن
reflector U منعکس کننده
reflects U منعکس شدن
reflecting U منعکس شدن
reactive U منعکس شونده
reflective U بازتابنده منعکس سازنده
reflectively U بطور منعکس شونده
baffling U صفحه منعکس کننده
barrel reflector U منعکس کننده لوله
reflectional U بازتابنده منعکس سازنده
indirect lighting U نور منعکس شده
reecho U دوبار منعکس شدن
baffle U صفحه منعکس کننده
baffles U صفحه منعکس کننده
re echo U دوباره منعکس شدن
abat voix U منعکس کننده صدا
baffled U صفحه منعکس کننده
reflected binary code U رمز دودویی منعکس شده
relucent U منعکس کننده نور متشعشع
thermocline U لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
barrel reflector U منعکس کننده وضع داخل لوله
catoptric U وابسته به ایینه ونور منعکس شده
deep scattering layer U لایههای منعکس کننده عمق دریا
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
periscope U منعکس کننده نور دریچه دید
periscopes U منعکس کننده نور دریچه دید
reflexes U بازتاب
echoes U بازتاب
echoing U بازتاب
reflex U بازتاب
echoed U بازتاب
echo U بازتاب
reflectors U بازتاب
reflection U بازتاب
reflexion U بازتاب
plantar reflex U بازتاب کف پا
reflector U بازتاب
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
negative movement reflex U بازتاب گریز
mass reflex U بازتاب کلی
coefficient of reflection U ضریب بازتاب
ground return U بازتاب زمینی
reflection law U قانون بازتاب
law of reflection U قانون بازتاب
reflects U بازتاب دادن
reflecting U بازتاب دادن
reflect U بازتاب دادن
plane of reflection U صفحه بازتاب
flexion reflex U بازتاب خمش
crossed reflex U بازتاب متنافر
cranial reflex U بازتاب جمجمهای
prepotent reflex U بازتاب غالب
tendon reflex U بازتاب وتری
orienting reflex U بازتاب سوگیری
pupillary reflex U بازتاب مردمک
conditioned reflex U بازتاب شرطی
stretch reflex U بازتاب کشیدگی
spinal reflex U بازتاب نخاعی
chain reflex U بازتاب زنجیرهای
sucking reflex U بازتاب مکیدن
raster U شبکه بازتاب
orientation reflex U بازتاب سوگیری
reflection plane U صفحه بازتاب
reflexivity U بازتاب پذیری
static reflex U بازتاب تعادل
reflection U بازتاب اندیشه
reflex time U زمان بازتاب
reflection coefficient U ضریب بازتاب
reflex reserve U پس مانده بازتاب
reflectability U بازتاب پذیری
bragg reflection U بازتاب پراگ
reflex circuit U قوس بازتاب
reflex arc U قوس بازتاب
rooting reflex U بازتاب گونه
reflexogenous zones U نواحی بازتاب زا
reflection grating U توری بازتاب
background reflection U بازتاب زمینهای
albedo U نمار بازتاب
reflection of light U بازتاب نور
albedo U توان بازتاب
reflectivity U بازتاب پذیری
angle of reflaction U زاویه بازتاب
reflexology U بازتاب شناسی
achilles jerk U بازتاب اشیل
abdominal reflex U بازتاب شکمی
reflection angel U زاویه بازتاب
righting reflex U بازتاب تعادل
babinski reflex U بازتاب بابینکسی
rossolimo reflex U بازتاب روسولیمو
flashbacks U بازتاب اشعه
reflector buoy U بویه بازتاب
reflectometer U بازتاب سنج
reflex arc U کمان بازتاب
achilles reflex U بازتاب اشیل
flashback U بازتاب اشعه
salivary reflex U بازتاب بزاقی
camera lucida U [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
cutaneous pupillary reflex U بازتاب پوستی مردمک
grasping reflex U بازتاب چنگ زدن
cutaneous secretory reflex U بازتاب تراوشی پوست
irreflexive U بی خیال بدون بازتاب
reflect U بازتاب یافتن بازتابیدن
reflecting U بازتاب یافتن بازتابیدن
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
audi U بازتاب دیداری- شنیداری
positive movement reflex U بازتاب حرکت گرایشی
startle reflex U بازتاب یکه خوردن
blinking reflex U بازتاب پلک زدن
knee jerk reflex U بازتاب پرش زانو
phasic stretch reflex U بازتاب کشش مرحلهای
pgr U بازتاب گالوانیکی- روانی
bechterev mendel reflex U بازتاب بختریف- مندل
haab's pupillary reflex U بازتاب مردمکی هاب
eye blink reflex U بازتاب پلک زدن
reflex latency U دوره نهفتگی بازتاب
consensual eye reflex U بازتاب همخوان چشم
reflects U بازتاب یافتن بازتابیدن
patellar reflex U بازتاب پرش زانو
psychogalvanic reflex U بازتاب گالوانیکی- روانی
make U درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
abat-voix U [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
getting U مجاب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com