English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
offing U دران نزدیکی ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
Other Matches
togetherness U نزدیکی
proximity U نزدیکی
around U در نزدیکی
sexual intercourse U نزدیکی
imminence U نزدیکی
adduction U نزدیکی
vicinage U نزدیکی
copulates U نزدیکی
copulated U نزدیکی
nearby U در نزدیکی
inwarness U نزدیکی
vicinity U نزدیکی
affinities U نزدیکی
intimity U نزدیکی
copulate U نزدیکی
closeness U نزدیکی
affinity U نزدیکی
adjacence or cency U نزدیکی
neiggourhood U نزدیکی
approximations U نزدیکی
propinquity U نزدیکی
approximation U نزدیکی
nearness U نزدیکی
nighness U نزدیکی
contiguity U نزدیکی
vichywater U نزدیکی
accession نزدیکی
copulating U نزدیکی
appulse U نزدیکی
adjacence U نزدیکی مجاورت
adjacency U نزدیکی مجاورت
therabout U در همان نزدیکی
going on U نزدیکی تماس
sexual intercourse of doubful nature U نزدیکی به شبهه
proximity of blood U خویشی نزدیکی
verge U نزدیکی حدود
verges U نزدیکی حدود
hereabout U درهمین نزدیکی ها
kinder U نزدیکی تشابه
In the vicinity ( neighbourhood ). U همین نزدیکی ها
nodality U نزدیکی به گره
in with <idiom> U دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
sexual intercourse U مواقعه نزدیکی جنسی
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
imminence U نزدیکی مشرف بودن
imminency U نزدیکی مشرف بودن
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
To have sexual intercourse with a woman . U با زنی نزدیکی کردن
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
incestuously U با گناه نزدیکی بمحارم
abutment U بست دیوار نزدیکی
Is there a ... nearby? آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
Heris U شهر هریس در نزدیکی تبریز
accessibility U امکان نزدیکی وسیله وصول
The gas station is nearby . U پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
land sick U کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
therein U دران
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
slideway U راهی که دران سر
thereabout U دران حدود
therabout U دران حدود
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
machines U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
nautch U که دران رقاص میرقصند
therewith U دران هنگام بدانوسیله
then U انگاه دران هنگام
it is not subject to review U دران روا نیست
run-up [start-up] U نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
aclinic line U خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
checkpoint U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
paranoia or noea U دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
marinade U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinades U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinading U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
check mark U علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
delivered at frontier U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
positive economics U شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
replenishing phase U بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
solariums U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
isocratic U دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
compound compression U فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
turboprop U توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canard U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com