English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bunched income U درامد خدمات شخصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
personal income U درامد شخصی
individual income tax U مالیات بر درامد شخصی
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
disposable income U درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
special services U یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
f.drss U جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
unbundled U خدمات
services U خدمات
service support U پشتیبانی خدمات
computer utility U خدمات کامپیوتری
civil U خدمات شهری
service company U گروهان خدمات
loyal services U خدمات صادقانه
service department U بخش خدمات
service force U یکان خدمات
common user U خدمات عمومی
medical service U خدمات پزشکی
service passport U پاسپورت خدمات
service unit U یکان خدمات
service sector U بخش خدمات
service squadron U گروه خدمات
joint services U خدمات مشترک
crypto service U خدمات رمز
personnel services U خدمات کارمندی
personnel services U خدمات پرسنلی
information service U خدمات اطلاعات
medical services U خدمات پزشکی
field service U خدمات رزمی
field service U خدمات پایکار
field exercise U خدمات صحرایی
field duty U خدمات رزمی
goods and services U کالاها و خدمات
public services U خدمات عمومی
health services U خدمات بهداشتی
hospital benefit U خدمات بیمارستانی
services U خدمات سرویسها
service department U قسمت خدمات
service industry U صنعت خدمات
advisory services U خدمات مشورتی
administrative services U خدمات اداری
social work U خدمات اجتماعی
urban servitudes U خدمات شهری
we owe him for his services U خدمات او هستم
welfare services U خدمات رفاهی
Civil Service U خدمات کشوری
Civil Service U خدمات اجتماعی
mail services U خدمات پستی
postal services U خدمات پستی
social services U خدمات اجتماعی
auxiliary service U خدمات جنبی
civil defence service U خدمات کشوری
social service U خدمات اجتماعی
civil services U خدمات دولتی
sister services U خدمات وابسته
signal services U خدمات مخابراتی
special services U خدمات مخصوص
technical services U خدمات فنی
obliging U حاضر خدمات مهربان
beach group U گروه خدمات ساحلی
exchange services U خدمات فروشگاهی فروشگاهها
combat service support U پشتیبانی خدمات رزمی
complimentary supply U خدمات یا کلاهای مجانی
i am satisfied with his servic U از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
service squadron U قسمت خدمات دریای
war service chevron U علامت خدمات جنگی
agricultural extension services U خدمات ترویج کشاورزی
port auxiliary service U یگان خدمات بندری
railroad service U خدمات راه اهن
public utilities U خدمات عمومی مانند اب
computer serrices company U شرکت خدمات کامپیوتری
home service U خدمات فروش در داخل کشور
giro U خدمات بانکی اداره پست
aids to trade U خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
acquisition authority U اعتبار خرید کالاو خدمات
accessorial services U خدمات بارگیری و تخلیه بار
hospitalization U پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
remote computing services U خدمات محاسباتی از راه دور
welfare U رعایت کردن خدمات اجتماعی
giros U خدمات بانکی اداره پست
ordnance service U خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
terminal service company U گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
service chevron U علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
joint servicing U دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
triage U سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
casualty control book U دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
sergeanty U انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
cams U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cam U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
performance monitor U برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
it wasprologue to the nextmove U درامد
gainings U درامد
makings U درامد
comings in U درامد
means U درامد
earnings U درامد
revenue U درامد
admission U درامد
earning U درامد
emolument U درامد
returns U درامد
returning U درامد
returned U درامد
return U درامد
proceeds U درامد
prelusion U درامد
income U درامد
admissions U درامد
hatch U درامد
hatches U درامد
remunerative U پر درامد
total income U درامد کل
hatched U درامد
total revenue U درامد کل
emoluments U درامد
economic income U درامد اقتصادی
deferred credits U درامد پس افتاده
deduction from income U کسور درامد
unremunerative careers U مشاغل کم درامد
unearned revenue U درامد باداورده
distribution of income U توزیع درامد
disposable income U درامد دریافتی
to bring a return U درامد دادن
real income U درامد واقعی
unearned revenue U درامد نامکتسب
income distribution U توزیع درامد
earnings per share U درامد هر سهم
transitory income U درامد انتقالی
current income U درامد جاری
transfer income U درامد انتقالی
annual income U درامد سالانه
stream of income U جریان درامد
benefice U درامد کلیسایی
supplementary income U درامد تکمیلی
tax revenue U درامد مالیاتی
annual earnings U درامد سالانه
average revenue U درامد متوسط
temporary income U درامد موقتی
sinfonia U پیش درامد
relative income U درامد نسبی
actual income U درامد واقعی
revenue function U تابع درامد
revenue sharing U سهیم در درامد
revenue sources U منابع درامد
total revenue function U تابع درامد کل
total revenue curve U منحنی درامد کل
attachment of earnings U توقیف درامد
notional income U درامد خیالی
ordinary income U درامد عادی
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
it proved false U دروغ درامد
notional income U درامد فرضی
per capita income U درامد سرانه
marginal revenue U درامد نهائی
nominal income U درامد اسمی
mean income U درامد متوسط
median income U درامد متوسط
net income U درامد خالص
national income U درامد ملی
municipal revenue U درامد شهرداری
money income U درامد پولی
net revenue U درامد خالص
median income U درامد میانی
marginal income U درامد نهائی
incremental revenue U درامد نهائی
income per capita U درامد سرانه
illicit earning U درامد نامشروع
gross income U درامد ناخالص
personal income U درامد سرانه
present income U درامد جاری
flow of income U گردش درامد
flow of income U جریان درامد
fixed income U درامد ثابت
present income U درامد حال
permanent income U درامد دائمی
immoral earning U درامد نامشروع
imperial decree U درامد نامشروع
income leakage U کسر درامد
income leakage U نشت درامد
income determination U تعیین درامد
income consumption curve U منحنی درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com