Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient
U
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
cubes
U
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube
U
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
waging
U
دستمزد
wages
U
دستمزد
waged
U
دستمزد
wage
U
دستمزد
salaries
U
دستمزد
stipend
U
دستمزد
stipends
U
دستمزد
pays
U
دستمزد
paying
U
دستمزد
feoff
U
دستمزد
factor payments
U
دستمزد
rapine
U
دستمزد
pay
U
دستمزد
salary
U
دستمزد
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
rate of wage
U
نرخ دستمزد
fee
U
مزد دستمزد
minimum wage
U
حداقل دستمزد
wage ceiling
U
سقف دستمزد
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
payroll
U
سیاهه دستمزد
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
wage cuts
U
کاهش دستمزد
annual wage
U
دستمزد سالانه
wage funds
U
مایه دستمزد
wage index
U
شاخص دستمزد
direct labour
U
دستمزد مستقیم
base wage rate
U
حداقل دستمزد
wage policy
U
سیاست دستمزد
wage rate
U
نرخ دستمزد
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
wage standard
U
دستمزد استانده
cash-wage
U
دستمزد نقدی
daily pay
U
دستمزد روزانه
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage market
U
بازار دستمزد
wage control
U
کنترل دستمزد
wage costs
U
مخارج دستمزد
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
raises
U
بالا بردن دستمزد
The wages wI'll be raised.
U
دستمزد ها بالاخواهند رفت
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
raise
U
بالا بردن دستمزد
indirect labour
U
هزینه دستمزد غیرمستقیم
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
primage
U
دستمزد بار زدن کشتی
practice fee
U
دستمزد
[مثال ویزیت دکتر]
mandate
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
admission
U
درامد
hatches
U
درامد
emolument
U
درامد
gainings
U
درامد
emoluments
U
درامد
admissions
U
درامد
hatch
U
درامد
hatched
U
درامد
earnings
U
درامد
prelusion
U
درامد
comings in
U
درامد
total income
U
درامد کل
makings
U
درامد
means
U
درامد
it wasprologue to the nextmove
U
درامد
total revenue
U
درامد کل
proceeds
U
درامد
revenue
U
درامد
returning
U
درامد
returned
U
درامد
remunerative
U
پر درامد
returns
U
درامد
return
U
درامد
earning
U
درامد
income
U
درامد
municipal revenue
U
درامد شهرداری
benefice
U
درامد کلیسایی
money income
U
درامد پولی
current income
U
درامد جاری
income and expenditure
U
درامد و هزینه
median income
U
درامد میانی
average revenue
U
درامد متوسط
median income
U
درامد متوسط
mean income
U
درامد متوسط
distribution of income
U
توزیع درامد
nominal income
U
درامد اسمی
disposable income
U
درامد دریافتی
notional income
U
درامد فرضی
notional income
U
درامد خیالی
net revenue
U
درامد خالص
net income
U
درامد خالص
ordinary income
U
درامد عادی
deferred credits
U
درامد پس افتاده
national income
U
درامد ملی
it weighed kilogrammes
U
سه کیلوگرم درامد
income distribution
U
توزیع درامد
income analysis
U
تحلیل درامد
Inland Revenue
U
درامد داخلی
fixed income
U
درامد ثابت
internal revenue
U
درامد داخلی
imputed income
U
درامد انتسابی
imputed income
U
درامد ضمنی
actual income
U
درامد واقعی
imperial decree
U
درامد نامشروع
immoral earning
U
درامد نامشروع
illicit earning
U
درامد نامشروع
flow of income
U
جریان درامد
earnings per share
U
درامد هر سهم
gross income
U
درامد ناخالص
annual earnings
U
درامد سالانه
income consumption curve
U
منحنی درامد
attachment of earnings
U
توقیف درامد
deduction from income
U
کسور درامد
it proved false
U
دروغ درامد
economic income
U
درامد اقتصادی
annual income
U
درامد سالانه
marginal revenue
U
درامد نهائی
marginal income
U
درامد نهائی
incremental revenue
U
درامد نهائی
income per capita
U
درامد سرانه
income leakage
U
کسر درامد
income leakage
U
نشت درامد
prelude
U
پیش درامد
preludes
U
پیش درامد
income determination
U
تعیین درامد
flow of income
U
گردش درامد
total revenue curve
U
منحنی درامد کل
unremunerative careers
U
مشاغل کم درامد
broken-down
U
ازپای درامد
stream of income
U
جریان درامد
broken down
U
ازپای درامد
sinfonia
U
پیش درامد
income taxes
U
مالیات بر درامد
revenue sources
U
منابع درامد
unearned revenue
U
درامد باداورده
means
U
توانائی درامد
per capita income
U
درامد سرانه
to bring a return
U
درامد دادن
total revenue function
U
تابع درامد کل
transitory income
U
درامد انتقالی
temporary income
U
درامد موقتی
prologues
U
پیش درامد
earn
U
درامد داشتن
prologue
U
پیش درامد
earned
U
درامد داشتن
earns
U
درامد داشتن
unearned revenue
U
درامد نامکتسب
supplementary income
U
درامد تکمیلی
tax revenue
U
درامد مالیاتی
revenue sharing
U
سهیم در درامد
revenue function
U
تابع درامد
personal income
U
درامد سرانه
overture
U
پیش درامد
personal income
U
درامد شخصی
auras
U
پیش درامد
aura
U
پیش درامد
meanest
U
منابع درامد
permanent income
U
درامد دائمی
meaner
U
منابع درامد
mean
U
منابع درامد
overtures
U
پیش درامد
it scaled kilograms
U
ده کیلوگرم درامد
income tax
U
مالیات بر درامد
real income
U
درامد واقعی
psychic income
U
درامد بی دردسر
transfer income
U
درامد انتقالی
present income
U
درامد حال
present income
U
درامد جاری
relative income
U
درامد نسبی
arundinaceous
U
بشکل نی
ungulate
U
بشکل سم
floriform
U
بشکل گل
in the light of
U
بشکل
in the shape of
U
بشکل
hoofs
U
بشکل سم
pinnately
U
بشکل پر
caprine
U
بشکل بز
hoof
U
بشکل سم
national income analysis
U
تحلیل درامد ملی
national net income
U
درامد خالص ملی
negative income tax
U
مالیات بر درامد منفی
proportional income tax
U
مالیات بر درامد تناسبی
dissaving
U
مصرف بیش از درامد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com