English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
intravasation U دخول ابگونهای در
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recrement U ابگونهای که از خون دفع ودوباره درخون جذب میشود
nitrobenzene U ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
penetration U دخول
intrusion U دخول
admissions U دخول
admission U دخول
ingoing U دخول
intrusions U دخول
admitance U دخول
entree U دخول
infare U دخول
introgression U دخول
ingress U دخول
intromission U دخول
introit U دخول
arrivals U دخول
arrival U دخول
entry U دخول
incoming U دخول
admitance U اجازهء دخول
accessed U اجازه دخول
watertight U مانع دخول اب
accesses U اجازه دخول
log in U دخول به سیستم
entry side U جهت دخول
consummation of marriage U دخول در زناشویی
entry plan U طرح دخول به سر پل
entry instruction U دستورالعمل دخول
entry condtion U شرط دخول
accession U دخول پیشرفت
access U اجازه دخول
intrusiveness U دخول سرزده
key entry U دخول کلیدی
entry point U نقطه دخول
inlet U ورود دخول
log on U دخول به سیستم
impervious U مانع دخول
reebtry U دخول مجدد
insinuation U دخول غیرمستقیم
reentrance U دخول مجدد
admittance U ورود دخول
entering through U مجرای دخول
water tight U مانع دخول اب
ingress and egress U دخول و خروج
inclusion U دخول شمول
inlets U ورود دخول
obtrusion U دخول ناخوانده
accessing U اجازه دخول
login U دخول به سیستم
obtrusiveness U دخول ناخوانده
ingress U حق دخول اجازه ورود
intrant U دخول رسمی وقانونی
insinuation U نفوذ دخول تدریجی
hilum U محل دخول رگ وپی
tightest U مانع دخول هوا یا اب
tight U مانع دخول هوا یا اب
tighter U مانع دخول هوا یا اب
to let in U اجازه دخول دادن
keyboard enirv U دخول صفحه کلیدی
entrance U حق ورود دروازهء دخول
entranced U حق ورود دروازهء دخول
entrances U حق ورود دروازهء دخول
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
enter U اجازه دخول دادن
entered U اجازه دخول دادن
enters U اجازه دخول دادن
inlet U خور راه دخول
inlets U خور راه دخول
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
passport U وسیله دخول کلید
passports U وسیله دخول کلید
let in U اجازه دخول دادن
catch U بل گرفتن دخول پارو در اب
initiatory U دخولی وابسته به ایین دخول
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
manhole U محل دخول استوانهای شکل
manholes U محل دخول استوانهای شکل
intrusion U دخول سرزده و بدون اجازه
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
intrusions U دخول سرزده و بدون اجازه
intussusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
reentry phase U مرحله دخول مجدد موشک درجو
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
tightest U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tighter U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
tight U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
snorkels U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
schnorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
porte cochere U در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
initiatory rites U ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
drain joints U فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
debuts U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debut U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
rollover U میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
entering angle U زاویه ورودی زاویه دخول
entering side U سمت ورودی سمت دخول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com