Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
princess of the blood
U
دختر یا نوه پادشاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
infanta
U
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
princessroyal
U
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
Other Matches
king dom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
interwed
U
در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin
U
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins
U
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
sluts
U
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
slut
U
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
potentates
U
پادشاه
potentate
U
پادشاه
Shahs
U
پادشاه
constitutional monarch
U
پادشاه
our sovereingn
U
پادشاه
o king
U
ای پادشاه
queenconsort
U
زن پادشاه
king
U
پادشاه
kings
U
پادشاه
head of state
U
پادشاه
queen
U
زن پادشاه
monarch
U
پادشاه
rex
U
پادشاه
monarchs
U
پادشاه
Shah
U
پادشاه
sovereign
U
پادشاه
sovereigns
U
پادشاه
queens
U
زن پادشاه
kingless
U
بی پادشاه
fit for a king
U
لایق پادشاه
regicide
U
قتل پادشاه
kingling
U
پادشاه کوچک
regicides
U
قتل پادشاه
king of england
U
پادشاه انگلستان
sign manual
U
امضا پادشاه
rial
U
پادشاه ملکه
oberon
U
پادشاه پریان
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
U
پادشاه یا دولت
kings palace
U
قصر پادشاه
kings palace
U
کاخ پادشاه
privy seal
U
مهر شخصی پادشاه
raja or rajah
U
راجه-امیریا پادشاه
royal prerogative
U
حق امتیاز ویژه پادشاه
aeolus
U
پادشاه تسالی یونان
croesus
U
کراسوس : پادشاه یونان
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
his britannic majesty
U
اعلیحضرت پادشاه انگلستان
king of birds
U
پادشاه مرغان :دال
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
king's counsel
U
قاضی دادگاه پادشاه
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
they attended the king
U
ایشان درخدمت پادشاه بودند
regius professor
U
استاد منصوب ازطرف پادشاه
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
kinglet
U
پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
dauphiness
U
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
gordian
U
وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
herod
U
هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
prince royal
U
پسر ارشد پادشاه انگلیس
HMS
U
مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
dais
U
سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
royalty
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
priam
U
پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
the code of justinian
U
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
monarchical
U
وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
dauphin
U
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
household troops
U
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
yeoman of the guard
U
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
monarchs
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarch
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
kingmaker
U
کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
eminent domain
U
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
queen dowager
U
زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
infante
U
جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
jacobite
U
طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
empires
U
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire
U
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
Georgian architecture
U
معماری جرجی
[در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
Desornamentado
U
[سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
romulus
U
رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
homage
U
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
order of council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
to kiss hands
U
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
letters missive
U
نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
agamemnon
U
اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
koh i noor
U
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
procedendo
U
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
wench
U
دختر
maid
U
دختر
phoebe
U
دختر گا
wenches
U
دختر
maids
U
دختر
girly
U
دختر
quean
U
دختر
grand daughter
U
دختر دختر
sissified
U
دختر
daughters
U
دختر
she
U
ان دختر یا زن
lass
U
دختر
granddaughters
U
دختر دختر
lasses
U
دختر
girl
دختر
granddaughter
U
دختر دختر
girls
U
دختر
daughter
U
دختر
daughtren
U
دختر
fille
U
دختر
girlie
U
دختر
tomboy
U
دختر پسروار
nurse maid
U
دختر پرستار
hussies
U
دختر گستاخ
hussies
U
دختر جسور
hussy
U
دختر گستاخ
hussy
U
دختر جسور
girlfriend
U
دوست دختر
girlfriends
U
دوست دختر
nursemaid
U
دختر پرستار
tomboys
U
دختر پسروار
schoolgirl
U
دختر مدرسه
girl scouts
U
پیشاهنگ دختر
schoolgirls
U
دختر مدرسه
first cousin
U
دختر خاله
first cousin
U
دختر عمو
age of consent
U
سن قانونی دختر
whose d. is she?
U
او دختر کیست
teeny-bopper
U
دختر بچه
teeny-boppers
U
دختر بچه
trull
U
دختر جوان
first cousin
U
دختر عمه
proserpina
U
دختر زاوش
proserpine
U
دختر زاوش
girl scout
U
پیشاهنگ دختر
first cousins
U
دختر دایی
nursemaids
U
دختر پرستار
first cousins
U
دختر عمه
first cousins
U
دختر خاله
first cousins
U
دختر عمو
first cousin
U
دختر دایی
colleen
U
دختر بور
cowgirl
U
دختر گاوچران
periwinkle
U
گل تلفونی دختر
czarevna
U
دختر تزار
demoiselle
U
دختر خانم
wenches
U
دختر دهقان
gamine
U
دختر کوچه
gamine
U
دختر ولگرد
colleen
U
دختر موخرمایی
bobby soxer
U
دختر نابالغ
bobby socker
U
دختر نابالغ
maidens
U
دختر باکره
stepdaughter
U
دختر خوانده
stepdaughters
U
دختر خوانده
periwinkles
U
گل تلفونی دختر
balletgirl
U
دختر رقصنده
god daughter
U
دختر تعمیدی
goddauhgter
U
دختر تعمیدی
maiden
U
دختر باکره
granddaughters
U
دختر پسر
granddaughter
U
دختر پسر
lass n
U
دختر بچه
grandsons
U
پسر دختر
grandson
U
پسر دختر
girl guide
U
دختر پیشاهنگ
inheritrix
U
زن یا دختر ارث بر
inheritress
U
زن یا دختر ارث بر
wench
U
دختر دهقان
grand son
U
پسر دختر
belles
U
دختر خوشگل
hoyden
U
دختر گستاخ
minx
U
دختر گستاخ
hoyden ar hoi
U
دختر گستاخ
hoyden ar hoi
U
دختر بی شرم
belle
U
دختر خوشگل
ingenue
U
دختر ساده
She is a pretty of it .
U
دختر قشنگی؟ است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.
U
دختر خودرأیی است
goddaughters
U
دختر خواندهی روحانی
milkmaid
U
دختر شیر دوش
nymphet
U
دختر کوچک و زیبا
gamine
U
دختر هوس باز
nieces
U
دختر برادر یا خواهر
niece
U
دختر برادر یا خواهر
grisette
U
دختر کارگر فرانسوی
girly
U
دختر وار دخترانه
old maids
U
دختر خانه مانده
besom
U
دختر گستاخ وجسور
alumna
U
دختر یا زن فارغ التحصیل
spinsters
U
دختر خانه مانده
spinster
U
دختر خانه مانده
old maid
U
دختر خانه مانده
spinsterish
U
مثل دختر ترشیده
girlie
U
دختر وار دخترانه
milkmaids
U
دختر شیر دوش
fillies
U
دختر شوخ و جوان
townswoman
U
دختر شهری فاحشه
who is this girl ?
U
این دختر کیست
senorita
U
دوشیزه دختر خانم
filly
U
دختر شوخ و جوان
goddaughter
U
دختر خواندهی روحانی
pinup
U
تصویر دختر زیبا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com