Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
solids press down
U
دج ها سوی پایین فشار می اورند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
low blood pressure
U
فشار خون کم یا پایین
hypotension
U
فشار خون خیلی پایین
downwash
U
فشار باد به سمت پایین
they serve it with butter
U
با کره انرامی اورند
gum senegal
U
یکجورصمغ عربی که ازسنگال می اورند
oyster bar
U
میخانهای که صدف برای مردم می اورند
accept as true
U
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
flesh brush
U
لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند
rain box
U
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
gargoyle
U
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyles
U
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
down
U
سوی پایین بطرف پایین
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
lutine bell
U
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
lower limit
U
حد پایین
sub-
U
یا پایین تر
lower most
U
پایین تر
vide infara
U
پایین
bottom
U
پایین
bal
U
از مچ پا به پایین
neath or neath
U
پایین تر
down
U
پایین
bottoms
U
پایین
flat
U
پایین
down stairs
U
پایین
neath or neath
U
پایین
lowers
U
پایین تر
further down
U
پایین تر
lower
U
پایین
subatmospheric
U
پایین تر از جو
submiss
U
پایین
subteen
U
پایین تر از سن 31
tailwater
U
پایین اب
short
U
پایین تر
below
<adv.>
U
در پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
shitu
U
پایین
lowering
U
پایین تر
lowered
U
پایین تر
lower
U
پایین تر
low
U
پایین
below
U
پایین
dowm
U
پایین
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
shorter
U
پایین تر
shortest
U
پایین تر
low level
U
پایین
underneath
U
پایین
flattest
U
پایین
de-
U
پایین
beneath
U
پایین تر
infara
U
پایین تر
infara
U
پایین
beneath
U
پایین
hypogenous
U
پایین رو
bottom up
U
از پایین به بالا
lower most
U
پایین ترین
lower threshold
U
استانه پایین
low order
U
پایین رتبه
lowermost
U
پایین ترین
subordinates
U
فرعی پایین تر
lowpass
U
پایین گذار
From top to bottom.
U
ازبالاتا پایین
bate
U
پایین اوردن
low pass
U
پایین گذر
bottommost
U
پایین ترین
low resolution
U
تفکیک پایین
subordinating
U
فرعی پایین تر
At lower levels.
U
در سطوح پایین تر
catabatic
U
پایین اینده
low resolution
U
وضوح پایین
low level
U
در سطح پایین
lower limit
U
کران پایین
beneath
U
از زیر پایین تر از
low order
U
مرتبه پایین
depressions
U
پایین دادن
depression
U
پایین دادن
the lower world
U
جهان پایین
lower mast
U
دکل پایین
mean low water
U
اب پایین میانگین
low
U
پایین اهسته
descend
U
پایین امدن
to beat down
U
پایین اوردن
to bring down
U
پایین اوردن
to come down
U
پایین امدن
degrades
U
پایین دادن
degrade
U
پایین دادن
pushdown
U
پایین فشردنی
foot
U
پایین بادبان
minor
U
پایین رتبه
prolapsus
U
پایین افتادگی
prolapse
U
پایین افتادن
descends
U
پایین امدن
low
U
پایین ضعیف
feet
U
پایین دامنه
lower classes
U
طبقه پایین
lower class
U
طبقه پایین
top-down
U
از بالا به پایین
top down
U
از بالا به پایین
res
U
noitaloseR پایین
submaxilla
U
ارواره پایین
the masses
U
دستههای پایین تر
push down stack
U
پایین فشردنی
the valley lies below
U
ده در پایین است
to get down
U
پایین رفتن
prolapse
U
پایین افتادگی
uoppon pyon soon koot
U
کف دست پایین
up and down
U
بالا و پایین
downward
U
روبه پایین
downward
U
پایین زیرین
drives
U
ضربه از پایین
drive
U
ضربه از پایین
on the down grade
U
پایین رونده
oars down
U
پارو پایین
nutate
U
پایین افتادن
nutant
U
پایین افتاده
nether world
U
جهان پایین
undermost
U
پایین ترین
overhand
U
از پایین ببالا
nether
U
واقع در پایین
to go down
U
پایین رفتن
to look down
U
پایین امدن
to reach down
U
پایین اوردن
to set down
U
پایین اوردن
comedown
U
پایین رفتن
to sink in the scale
U
پایین رفتن
lowest
U
پایین ترین
to let down
U
پایین کردن
alow
U
روبه پایین
downstairs
U
طبقه پایین
nether
U
زیر پایین
neath or neath
U
پایین زیرین
down stroke
U
ضربه رو به پایین
decurrent
U
پایین افتاده
low activity
U
فعالیت پایین
low altitude
U
ارتفاع پایین
low wing
U
بال پایین
look down
U
پایین امدن
lower bound
U
کران پایین
low energy
U
انرژی پایین
downstream
U
پایین دست
low frequency
U
فرکانس پایین
downstream
U
پایین رود
let down
U
پایین کردن
desceht
U
پایین امدن
downward travel
U
ضربه رو به پایین
downward stroke
U
ضربه رو به پایین
downfeed
U
تغذیه رو به پایین
downfield
U
میدان پایین
download
U
بارگیری پایین
downmost
U
پایین ترین
breast
U
نورد پایین
infrahuman
U
پایین تر از انسان
down draft
U
جریان رو به پایین
down current
U
جریان رو به پایین
downtrend
U
سیربطرف پایین
downward compatibility
U
سازگارمتمایل به پایین
downward compatible
U
سازگار رو به پایین
downward movement
U
حرکت رو به پایین
disrate
U
پایین اوردن
dim light
U
نور پایین
downward swing
U
نوسان رو به پایین
face down feed
U
خورد رو به پایین
lee
U
پایین باد
go dan barai
U
رد کردن از پایین
shut
U
پایین اوردن
hereinbelow
U
در پایین این
go down
U
پایین رفتن
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
subordinate
U
فرعی پایین تر
subordinated
U
فرعی پایین تر
shutting
U
پایین اوردن
shuts
U
پایین اوردن
lower
U
پایین دادن لوله
lower
U
پایین اوردن لوله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com