English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kith U دانش و معرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
letter U معرفت دانش
letters U معرفت دانش
Other Matches
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
learning U معرفت
knowledge U معرفت
wisdom U معرفت
svelte U با معرفت
cognition U معرفت
lore U معرفت
cognizance U معرفت
epistemological U معرفت شناختی
epistemology U معرفت شناسی
immediate knowledge U معرفت بیواسطه
indirect knowledge U معرفت غیرمستقیم
sapience U معرفت دانایی
sageness U معرفت دانایی
psychologt U معرفت الروح
psychologt U معرفت النفس
psychics U معرفت الروح
psychics U معرفت النفس
empirical knowledge U معرفت تجربی
autology U معرفت النفس
sciosophy U معرفت غیر علمی
palladian U وابسته به معرفت ودانش
to a knowledge U کسب معرفت کردن
organon U وسیله کسب معرفت
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
actinolagy U معرفت بخواص شیمیایی نور
know-how U دانش
know how U دانش
gramarye U دانش
sciences U دانش
science U دانش
knowledge U دانش
scholarship U دانش
scholarships U دانش
wisdom U دانش
kenning U دانش
understanding U دانش
gramary U دانش
realizing U دانش
gramarey U دانش
cognisance [British] U دانش
cognition U دانش
knowledge U دانش
realising [British] U دانش
knowledge representation U نمایش دانش
teacher's college U دانش سرا
alumnus U دانش اموخته
grader U دانش اموز
knowing faculty U قوه دانش
maieutic U دانش مامایی
in ken U د رحدود دانش
knowlege representation U نمایش دانش
knowledge engineer U مهندسی دانش
knowledge domain U قلمرو دانش
knowledge base U پایگاه دانش
normal school U دانش سرا
technical know how U دانش فنی
knowledge representation U بازنمود دانش
to a knowledge U دانش اندوختن
to reach for knowledge U دانش کوشیدن
witting U معلومات دانش
life science U دانش زیستی
life sciences U دانش زیستی
physical science U دانش مادی
schoolfellow U کسب دانش
architectonic U دانش معماری
ominscience U دانش بی پایان
omniscience U دانش بی پایان
onomastics U دانش نام
organum U وسیله دانش
pansophism U دانش مطلق
patrons of learning U دانش پروران
philomath U دانش پرست
photology U دانش روشنایی
polyhistor U دانش بسیار
polymathy U دانش زیاد
schooling U کسب دانش
postgraduates U دانش اموخته
an encourouges of science U دانش پرور
treatise U دانش نویسه
aeronautics U دانش هوانوردی
postgraduate U دانش اموخته
erudition U فضل و دانش
treatises U دانش نویسه
schoolboys U دانش اموز
schoolboy U دانش اموز
academy U انجمن دانش
academies U انجمن دانش
students U دانش اموز
student U دانش اموز
pupil U دانش اموز
pupils U دانش اموز
educating U دانش اموختن
educates U دانش اموختن
striker U دانش اموز
computer awarness U دانش کامپیوتر
thermodynamics U دانش دماپویایی
learning U دانش یادگیری
scholar U دانش پژوه
strikers U دانش اموز
computer literacy U دانش کامپیوتر
educate U دانش اموختن
scholars U دانش پژوه
smattering U دانش سطحی
cardiology U دانش قلب شناسی
phonics U دانش صدا وپژواک
statics U دانش پایداری نیروها
psychologt U دانش قواوکارهای ذهنی
old boys U دانش آموز پیشین
summa U اثار دانش بشری
knowledge U نرم افزاری که دانش
savoir vivre U دانش اداب ومعاشرت
aeronautical U مربوط به دانش هوانوردی
rudimentary knowledge U دانش مقدماتی یا نخستین
reservoir of knowledge U مخزن یا گنج دانش
relativity of knowledge U نسبی بودن دانش
To acquire knowledge. U دانش فرا گرفتن
old boy U دانش آموز پیشین
geology U دانش زمین شناسی
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
technologies U دانش فنی تکنولوژی
logic U دانش تفکرات و دلایل
liturgiology U دانش ایین نمازliturgist
academician U عضو انجمن دانش
gynecology U دانش امراض زنانه
technology U دانش فنی تکنولوژی
metaphsics U نسبت بهشتی و دانش
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
paleology U دانش چیزهای کهنه
equivalent knowledge credit U تصدیق دانش علمی
superficiality U دانش سطحی بیمایگی
nonrated man U دانش اموز دریایی
geogony U دانش زمین پیدایی
aeronautic U مربوط به دانش هوانوردی
geogeny U دانش زمین پیدایی
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
encyclopaedias U دایره العلوم دانش جنگ
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
encyclopedia U دایره العلوم دانش جنگ
psychics U دانش قوا وکارهای ذهنی
seaman recruit U دانش اموز ملوانی دریایی
macrobiotics U دانش طولانی کردن عمر
phonology U دانش دگرگونی صدا در زبان
podiatry U دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
encyclopedias U دایره العلوم دانش جنگ
sophy U پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
acadmist U عضو انجمن دانش یافرهنگستان
acodemian U عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
Ekistics U [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
extracurricular U فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
women students U زنان دانش اموز محصلین اناث
academical U ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
misology U بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
lore U دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
caddie U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
actinochemistry U مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
caddies U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
informatics U دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
caddying U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
learning curve U نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
caddied U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
No less than half the students failed the test. U کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
academically U چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
to make a p of one's learing U دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
opto electronics U تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
cbt U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
computer literacy U دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
intellectualist U کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
c U استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
information U دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
egg bound U صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
articled U کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
self- U که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
electronics U دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
experts U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
expert U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
atheneum U انجمن ادبی انجمن دانش
athenaeum U انجمن ادبی انجمن دانش
recruited U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruits U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruit U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
locker U قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
lockers U قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com