Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To acquire knowledge.
U
دانش فرا گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straight "A " student
U
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
understanding
U
دانش
know how
U
دانش
kenning
U
دانش
realising
[British]
U
دانش
knowledge
U
دانش
cognition
U
دانش
cognisance
[British]
U
دانش
know-how
U
دانش
wisdom
U
دانش
gramarey
U
دانش
gramary
U
دانش
gramarye
U
دانش
scholarship
U
دانش
knowledge
U
دانش
realizing
U
دانش
sciences
U
دانش
science
U
دانش
scholarships
U
دانش
knowing faculty
U
قوه دانش
physical science
U
دانش مادی
knowledge engineer
U
مهندسی دانش
knowledge domain
U
قلمرو دانش
thermodynamics
U
دانش دماپویایی
aeronautics
U
دانش هوانوردی
smattering
U
دانش سطحی
kith
U
دانش و معرفت
architectonic
U
دانش معماری
knowlege representation
U
نمایش دانش
erudition
U
فضل و دانش
in ken
U
د رحدود دانش
letter
U
معرفت دانش
letters
U
معرفت دانش
an encourouges of science
U
دانش پرور
student
U
دانش اموز
students
U
دانش اموز
academies
U
انجمن دانش
academy
U
انجمن دانش
schoolboy
U
دانش اموز
pupils
U
دانش اموز
grader
U
دانش اموز
learning
U
دانش یادگیری
scholar
U
دانش پژوه
scholars
U
دانش پژوه
computer literacy
U
دانش کامپیوتر
computer awarness
U
دانش کامپیوتر
pupil
U
دانش اموز
schoolboys
U
دانش اموز
to reach for knowledge
U
دانش کوشیدن
polymathy
U
دانش زیاد
polyhistor
U
دانش بسیار
striker
U
دانش اموز
strikers
U
دانش اموز
to a knowledge
U
دانش اندوختن
photology
U
دانش روشنایی
philomath
U
دانش پرست
patrons of learning
U
دانش پروران
pansophism
U
دانش مطلق
organum
U
وسیله دانش
alumnus
U
دانش اموخته
schoolfellow
U
کسب دانش
knowledge base
U
پایگاه دانش
technical know how
U
دانش فنی
knowledge representation
U
بازنمود دانش
postgraduate
U
دانش اموخته
postgraduates
U
دانش اموخته
schooling
U
کسب دانش
knowledge representation
U
نمایش دانش
educate
U
دانش اموختن
educates
U
دانش اموختن
educating
U
دانش اموختن
ominscience
U
دانش بی پایان
treatises
U
دانش نویسه
treatise
U
دانش نویسه
maieutic
U
دانش مامایی
life science
U
دانش زیستی
life sciences
U
دانش زیستی
normal school
U
دانش سرا
teacher's college
U
دانش سرا
witting
U
معلومات دانش
omniscience
U
دانش بی پایان
onomastics
U
دانش نام
summa
U
اثار دانش بشری
cardiology
U
دانش قلب شناسی
academician
U
عضو انجمن دانش
superficiality
U
دانش سطحی بیمایگی
psychologt
U
دانش قواوکارهای ذهنی
geology
U
دانش زمین شناسی
statics
U
دانش پایداری نیروها
technologies
U
دانش فنی تکنولوژی
old boys
U
دانش آموز پیشین
aeronautic
U
مربوط به دانش هوانوردی
knowledge
U
نرم افزاری که دانش
liturgiology
U
دانش ایین نمازliturgist
technology
U
دانش فنی تکنولوژی
phonics
U
دانش صدا وپژواک
logic
U
دانش تفکرات و دلایل
gynecology
U
دانش امراض زنانه
nonrated man
U
دانش اموز دریایی
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
domain knowledge
U
دانش محیط کاربرد
equivalent knowledge credit
U
تصدیق دانش علمی
geogeny
U
دانش زمین پیدایی
old boy
U
دانش آموز پیشین
he is a prodigy of learning
U
اعجوبه ایست در دانش
metaphsics
U
نسبت بهشتی و دانش
metaphsics
U
دانش ماورای طبیعت
geogony
U
دانش زمین پیدایی
savoir vivre
U
دانش اداب ومعاشرت
rudimentary knowledge
U
دانش مقدماتی یا نخستین
reservoir of knowledge
U
مخزن یا گنج دانش
relativity of knowledge
U
نسبی بودن دانش
aeronautical
U
مربوط به دانش هوانوردی
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
psychics
U
دانش قوا وکارهای ذهنی
encyclopaedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
His knowledge has no limits.
U
دانش اوحد واندازه ای ندارد
macrobiotics
U
دانش طولانی کردن عمر
podiatry
U
دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
encyclopedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
sophy
U
پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
encyclopedia
U
دایره العلوم دانش جنگ
seaman recruit
U
دانش اموز ملوانی دریایی
acadmist
U
عضو انجمن دانش یافرهنگستان
phonology
U
دانش دگرگونی صدا در زبان
acodemian
U
عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
extracurricular
U
فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
technologies
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technology
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
academical
U
ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
women students
U
زنان دانش اموز محصلین اناث
Ekistics
U
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
informatics
U
دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
caddie
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
misology
U
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
caddied
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
learning curve
U
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
lore
U
دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
actinochemistry
U
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
caddying
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
knowledge
U
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
No less than half the students failed the test.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
computer literacy
U
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
cbt
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
opto electronics
U
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
matricular
U
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
to make a p of one's learing
U
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
academically
U
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
information
U
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
intellectualist
U
کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
egg bound
U
صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
articled
U
کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
self-
U
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
electronics
U
دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
c
U
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
expert
U
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts
U
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule
U
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
athenaeum
U
انجمن ادبی انجمن دانش
atheneum
U
انجمن ادبی انجمن دانش
recruits
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruit
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
locker
U
قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
lockers
U
قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
abating
U
اب گرفتن از
retreat
U
پس گرفتن
holds
U
گرفتن
to break in
U
گرفتن
puddle
U
گل گرفتن
to get at
U
گرفتن
to draw back
U
پس گرفتن
to catch on
U
گرفتن
wed
U
گرفتن
acquire
U
گرفتن
puddles
U
گل گرفتن
retreated
U
پس گرفتن
obturate
U
گرفتن
take
U
گرفتن
accompanied
U
دم گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com