Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
farthingale
U
دامن فنری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hoopskirt
U
دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
Other Matches
lapful
U
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
latch needle
U
فنری
elastic
U
فنری
automatous
U
فنری
springy
U
فنری
whippy
U
فنری
recoils
U
فنری بودن
snaps
U
گیره فنری
snapping
U
گیره فنری
snapped
U
گیره فنری
snap
U
گیره فنری
spring balanced
U
ترازوی فنری
recoil
U
فنری بودن
spring contact
U
کنتاکت فنری
spring coupling
U
کوپلینگ فنری
spring
U
فنر فنری
scarificator
U
نشتر فنری
spring
U
حالت فنری
snap switch
U
کلید فنری
latch
U
شب بند فنری
springs
U
فنر فنری
latches
U
شب بند فنری
recoiling
U
فنری بودن
springs
U
حالت فنری
recoiled
U
فنری بودن
lanternfolding
U
فانوس فنری
spring balance
U
تعادل فنری
hydrospring
U
فنری روغنی
spring mattress
U
دشک فنری
elastic pavement
U
روسازی فنری
elasticity
U
خاصیت فنری
door latch
U
چفت فنری
flexible roller bearing
U
رولبرینگ فنری
fahnestock clip
U
گیره فنری
eyeglass
U
عینک فنری
hardboard
U
تخته فنری
washer
U
پولک فنری
washers
U
پولک فنری
spring plate
U
صفحه فنری
bouncy
U
فنری پس جهنده
spring washer
واشر فنری
spring power hammer
U
چکش فنری
spring pressure gage
U
فشارسنج فنری
spring suspension
U
تعلیق فنری
hydrospring
U
دستگاه فنری روغنی
resilient
U
نشان دهنده فنری
springiness
U
خاصیت فنری ارتجاع
dandy cart
U
چرخ فنری شیرفروشان
avalement
U
حالت فنری زانو
lock spring
U
قاب ساعت فنری
spring loaded
U
دارای حالت فنری
elastic
U
فنری سبک روح
springs
U
حالت فنری داشتن
tongues
U
زبانه فنری کوچک
spring tester
U
دستگاه ازمایش فنری
spring
U
حالت فنری داشتن
lapful
U
یک دامن پر
brorher in law
U
هم دامن
overskirt
U
دامن رو
spring loaded
U
فنری کلید ناپایدار در مخابرات
gates
U
قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate
U
قسمت فنری قلاب کوهنوردی
lap dog
U
سگ دامن پرورده
farthingale
U
دامن پف کرده
tutus
U
دامن کوتاه
tutu
U
دامن کوتاه
shirttail
U
دامن پیراهن
hobble skirt
U
دامن تنگ
mini-skirts
U
دامن کوتاه
unchaste
U
الوده دامن
tablier
U
پیش دامن
lappet
U
دامن اویز
lapfulof straw
U
یک دامن کاه
lapdog
U
سگ دامن پرورده
mini-skirt
U
دامن کوتاه
lap
U
دامن لباس
skirts
U
دامن لباس
skirted
U
دامن دوختن
skirt
U
دامن دوختن
skirt
U
دامن لباس
kilts
U
دامن مردانه
lapped
U
دامن لباس
apron
U
پیش دامن
aprons
U
پیش دامن
kilt
U
دامن مردانه
skirts
U
دامن دوختن
skirted
U
دامن لباس
cutaway
U
دامن گرد
coatee
U
دامن کوتاه
cutty sark
U
دامن کوتاه
chronicity
U
دامن گیری
cut away
U
دامن گرد
crinolines
U
دامن پف کردن
crinoline
U
دامن پف کردن
lilts
U
خوش نوا جهش یا حرکت فنری
lilt
U
خوش نوا جهش یا حرکت فنری
provokes
U
دامن زدن برانگیختن
provoked
U
دامن زدن برانگیختن
provoke
U
دامن زدن برانگیختن
To add fuel to (fan) the flames.
U
آتش را دامن زدن
to add fuel to fire
آتش را دامن زدن
basque
U
دامن کوتاه زنانه
barrel chair
U
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
morning coat
U
نیم تنه دامن گرد
to pour oil on the flame
U
اتش خشم را دامن زدن
morning coats
U
نیم تنه دامن گرد
to pander to somebody
[something]
U
دامن زدن با کسی
[چیزی]
draggle tail
U
دارای دامن کثیف والوده
To appeal (turn)to someone for help.
U
دست به دامن کسی شدن
cut away
U
نیم تنه دامن گرد
midi
U
پیراهن زنانه با دامن متوسط
maxi
U
پیراهن زنانه دامن بلند
panniers
U
لول ژوپن زیر دامن
pannier
U
لول ژوپن زیر دامن
panier
U
لول ژوین زیر دامن
tailcoat
U
کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
tail coat
U
جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
skirted
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
improver
U
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
skirts
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
dress improver
U
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
skirt
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
frock coat
U
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
placket
U
ژوپن یا زیر پوش زنانه چاک دامن
to beg of somebody
U
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
frock coats
U
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
to beg somebody for something
U
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
catapulted
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
dress coat
U
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
peplum
U
نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
pull-backs
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
sporran
U
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
pull back
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-back
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
gremial
U
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
impact
U
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
impacts
U
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
elasticity
U
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
slackest
U
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slack
U
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slacks
U
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
dirndl
U
نوعی دامن بلند با کمر بلند
modulus of elasticity
U
ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com