Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
skirt
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bordered
U
حاشیه گذاشتن
border
U
حاشیه گذاشتن
bordering
U
حاشیه گذاشتن
to leave a margin
U
حاشیه گذاشتن
tat
U
حاشیه توری گذاشتن
to margin the text of a book
U
در حاشیه گذاشتن کتاب
hoopskirt
U
دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
rosette border
U
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
lapful
U
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
Zipper selvage
U
حاشیه زیپ شکل
[در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border
U
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
crinolines
U
دامن پف کردن
crinoline
U
دامن پف کردن
Kufic border
U
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged
U
متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
ragged
U
متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
frieze
U
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes
U
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border
U
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
purfle
U
حاشیه دوزی کردن
fringes
U
حاشیه دار کردن
fringe
U
حاشیه دار کردن
border
U
حاشیه دار کردن
bordering
U
حاشیه دار کردن
purfle
U
حاشیه راتزئین کردن
bordered
U
حاشیه دار کردن
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
margin
U
اندک حاشیه دار کردن
margins
U
اندک حاشیه دار کردن
margin
U
مشخص کردن اندازه و حاشیه
commentating
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentate
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
faggots
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
margins
U
مشخص کردن اندازه و حاشیه
faggot
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
commentates
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
fagot
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
flounces
U
چین دار کردن حاشیه لباس
flounced
U
چین دار کردن حاشیه لباس
flouncing
U
چین دار کردن حاشیه لباس
flounce
U
چین دار کردن حاشیه لباس
left justification
U
زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
indents
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indenting
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
lacevi
U
بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
indent
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
reciprocal border
U
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
fixes
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fix
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lapful
U
یک دامن پر
overskirt
U
دامن رو
brorher in law
U
هم دامن
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
righting
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
kilt
U
دامن مردانه
tutus
U
دامن کوتاه
tablier
U
پیش دامن
hobble skirt
U
دامن تنگ
lap dog
U
سگ دامن پرورده
cutaway
U
دامن گرد
kilts
U
دامن مردانه
shirttail
U
دامن پیراهن
lapdog
U
سگ دامن پرورده
farthingale
U
دامن فنری
tutu
U
دامن کوتاه
unchaste
U
الوده دامن
lappet
U
دامن اویز
chronicity
U
دامن گیری
lapfulof straw
U
یک دامن کاه
farthingale
U
دامن پف کرده
mini-skirts
U
دامن کوتاه
coatee
U
دامن کوتاه
skirt
U
دامن لباس
skirt
U
دامن دوختن
skirts
U
دامن لباس
cut away
U
دامن گرد
mini-skirt
U
دامن کوتاه
skirts
U
دامن دوختن
skirted
U
دامن دوختن
skirted
U
دامن لباس
aprons
U
پیش دامن
apron
U
پیش دامن
lap
U
دامن لباس
cutty sark
U
دامن کوتاه
lapped
U
دامن لباس
Herati border
U
طرح حاشیه هراتی
[این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
deposits
U
: ته نشین کردن گذاشتن
deposit
U
: ته نشین کردن گذاشتن
have
U
صرف کردن گذاشتن
having
U
صرف کردن گذاشتن
inserting
U
گذاشتن جاسازی کردن
lay down
U
فدا کردن گذاشتن
lodges
U
گذاشتن تسلیم کردن
inserts
U
گذاشتن جاسازی کردن
stead
U
گذاشتن حمایت کردن
insert
U
گذاشتن جاسازی کردن
cut
U
عبور کردن گذاشتن
lodge
U
گذاشتن تسلیم کردن
lodged
U
گذاشتن تسلیم کردن
cuts
U
عبور کردن گذاشتن
gadroon
U
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
to add fuel to fire
آتش را دامن زدن
provoked
U
دامن زدن برانگیختن
basque
U
دامن کوتاه زنانه
To add fuel to (fan) the flames.
U
آتش را دامن زدن
provokes
U
دامن زدن برانگیختن
provoke
U
دامن زدن برانگیختن
deteriorated
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
deteriorates
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
arranges
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
deteriorating
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
dumbfound
U
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
dumfound
U
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
arranged
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arrange
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
louse
U
شپش گذاشتن شپشه کردن
in-
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
auctioned
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
to put a way childish
U
صرف کردن گرو گذاشتن
accumulating
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulate
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
to hang up
U
معطل کردن مسکوت گذاشتن
auctions
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auction
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to put together
U
بکب کردن پیش هم گذاشتن
deposits
U
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
inserts
U
داخل کردن در میان گذاشتن
deposit
U
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
in
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
wads
U
کپه کردن لایی گذاشتن
heeded
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeds
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
rat race
<idiom>
U
رها کردن ،تنها گذاشتن
heed
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
wad
U
کپه کردن لایی گذاشتن
to shut up
U
حبس کردن درصندوق گذاشتن
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
inserting
U
داخل کردن در میان گذاشتن
deteriorate
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair.
U
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
insert
U
داخل کردن در میان گذاشتن
heeding
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
to pander to somebody
[something]
U
دامن زدن با کسی
[چیزی]
morning coat
U
نیم تنه دامن گرد
panier
U
لول ژوین زیر دامن
midi
U
پیراهن زنانه با دامن متوسط
panniers
U
لول ژوپن زیر دامن
morning coats
U
نیم تنه دامن گرد
pannier
U
لول ژوپن زیر دامن
cut away
U
نیم تنه دامن گرد
to pour oil on the flame
U
اتش خشم را دامن زدن
maxi
U
پیراهن زنانه دامن بلند
To appeal (turn)to someone for help.
U
دست به دامن کسی شدن
draggle tail
U
دارای دامن کثیف والوده
to part the hair
U
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
swindles
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
to soak out the salt of
U
توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
emplacement
U
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
swindle
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
tail coat
U
جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
tailcoat
U
کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
dress improver
U
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
improver
U
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
cook up
<idiom>
U
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
adventures
U
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
rainbow border
U
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
to beg somebody for something
U
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
frock coats
U
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
to beg of somebody
U
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
placket
U
ژوپن یا زیر پوش زنانه چاک دامن
frock coat
U
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
peplum
U
نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
dress coat
U
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
pull back
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-back
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-backs
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
sporran
U
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
reefknot
U
گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
To leave behinde.
U
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com