Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
resolutive
U
دارو یا عامل گدازنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rodenticide
U
دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
dose rate
U
نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
solvent
U
گدازنده
solvents
U
گدازنده
dissolvent
U
گدازنده
resolutive
U
گدازنده
menstruum
U
گدازنده
liquefacient
U
گدازنده
melter
U
گدازنده
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
cyanogen agent
U
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
U
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
U
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods
U
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells
U
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
U
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling
U
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
blood agent
U
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks
U
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback
U
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer
U
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
EXE file
U
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS
U
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
pills
U
حب دارو
medicines
U
دارو
remedy
U
دارو
pharmaceutic
U
دارو
medicaments
U
دارو
medicament
U
دارو
remedying
U
دارو
pharmaceutical
U
دارو
puisne judge
U
دارو جز
remedied
U
دارو
medication
U
دارو
remedies
U
دارو
pharmaceuticals
U
دارو
medicine
U
دارو
drugs
U
دارو
cured
U
دارو
cure
U
دارو
medics
U
دارو
drug
U
دارو
drugged
U
دارو
drugging
U
دارو
materia medica
U
دارو
medicinally
U
با دارو
pill
U
حب دارو
natural philosophy
U
دارو
cures
U
دارو
medications
U
دارو
dosages
U
یک خوراک دارو
withdrawal
U
ترک دارو
hyssop
U
اشنان دارو
dosage
U
یک خوراک دارو
calomel
U
کرم دارو
muller
U
دارو ساز
lungwort
U
سینه دارو
male fern
U
کیل دارو
withdrawals
U
ترک دارو
philter
U
مهر دارو
cure all
U
نوش دارو
doses
U
یک خوراک دارو
dosing
U
یک خوراک دارو
dosed
U
یک خوراک دارو
dosing
U
مقدار دارو
doses
U
مقدار دارو
substance withdrawal
U
ترک دارو
troche
U
قرص دارو
philtre
U
مهر دارو
pouch kit
U
جعبه دارو
pouch kit
U
جای دارو
chemic
U
دارو فروش
alkahest
U
نوش دارو
dose
U
مقدار دارو
dose
U
یک خوراک دارو
dosed
U
مقدار دارو
drugs
U
دارو
[به طور کلی ]
drugs of every description
[of all descriptions]
U
همه نوع دارو
medications
U
دارو
[به طور کلی ]
dosages
U
مقدار استعمال دارو
diatessaron
U
ترکیبی ازچهار دارو
drug abuse
U
سوء استفاده از دارو
seasoning
U
دارو زنی بچوب
drug holiday
U
ترک موقت دارو
pillboxes
U
قوطی حب دارو وغیره
pillbox
U
قوطی حب دارو وغیره
withdrawal symptoms
U
نشانههای ترک دارو
doze
U
دوز یک خوراک دارو
dozed
U
دوز یک خوراک دارو
hocus
U
نوشابه دارو زده
dozes
U
دوز یک خوراک دارو
orthopathy
U
معالجه بدون دارو
vial
U
شیشه کوچک دارو
dozing
U
دوز یک خوراک دارو
miyhridate
U
زهر دارو پادزهر
withdrawal syndrome
U
نشانگان ترک دارو
dosage
U
مقدار استعمال دارو
dopes
U
دارو دادن تخدیر کردن
doze
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
drugged
U
دارو خوراندن تخدیر کردن
dope
U
دارو دادن تخدیر کردن
drugging
U
دارو خوراندن تخدیر کردن
drug
U
دارو خوراندن تخدیر کردن
dosage
U
مقدار تجویز شده دارو
dozed
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
iamatology
U
مبحث دارو شناسی پزشکی
dozing
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
nauseant
U
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
spaced out
<idiom>
U
از خوردن دارو گیج شدن
dozes
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dosages
U
مقدار تجویز شده دارو
drugs
U
دارو خوراندن تخدیر کردن
gallipot
U
پیاله کوچک مخصوص مرهم و دارو
love philtre
U
مهر دارو شربت سحر امیز
love potion
U
مهر دارو شربت عشق امیز
stateroom
U
اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
cold turkey
<idiom>
U
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
This drug excites the nerves.
U
این دارو اعصاب را تحریک می کند
potion
U
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
potions
U
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
love potions
U
مهر دارو شربت عشق امیز
lay off
<idiom>
U
بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
pharmacodynamics
U
مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
pulsatilla
U
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
reconstituent
U
دارو یا چیز دیگری که نیرووبافت تازه به بدن بدهد
muller
U
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
devices
U
عامل
element
U
عامل
propellants
U
عامل
agent representative
U
عامل
elements
U
عامل
acting
U
عامل
device
U
عامل
coagent
U
هم عامل
operating
U
عامل
attorney
U
عامل
attorneys
U
عامل
actions
U
عامل
propellant
U
عامل
agent
U
عامل
parameters
U
عامل
principals
U
عامل
agents
U
عامل
parameter
U
عامل
assignee
U
عامل
principal
U
عامل
action
U
عامل
v factor
U
عامل وی
agencies
U
عامل
functionery
U
عامل
operant
U
عامل
operative
U
عامل
operatives
U
عامل
operator
U
عامل
operators
U
عامل
factor
U
عامل
active
U
عامل
factors
U
عامل
doer
U
عامل
doers
U
عامل
procurator
U
عامل
propellent
U
عامل
procurators
U
عامل
agency
U
عامل
air entraining agent
U
عامل هوادهنده
reducer
U
عامل کم کننده
reactor
U
عامل واکنش
psychochemical agent
U
عامل عصبی
anticrop agent
U
عامل ضد غلات
distractor
U
عامل حواسپرتی
pull device
U
عامل کششی
reducing agent
U
عامل کاهنده
releasing agent
U
عامل رهاکننده
acid function
U
عامل اسیدی
accountable disbursing officer
U
افسر عامل
absorbing agent
U
عامل جذب
aborticide
U
عامل سقط
reactors
U
عامل واکنش
potential
<adj.>
U
عامل بالقوه
acting company
U
شرکت عامل
active defense
U
پدافند عامل
safety factor
U
عامل تامین
sealant
U
عامل درزگیر
adhesion agent
U
عامل چسبندگی
addition agent
U
عامل افزودنی
self execuiting
U
عامل فی نفسه
sense organ
U
عامل احساس
press
U
عامل موثر
structure factor
U
عامل ساختار
unique factor
U
عامل یگانه
working fluid
U
سیال عامل
active material
U
مواد عامل
active element
U
عنصر عامل
active defense
U
دفاع عامل
prime movers
U
عامل محرک کل
precipitating factor
U
عامل اشکارساز
developer agent
U
عامل فهور
factor of safety
U
عامل اطمینان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com