English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
born in the purple U دارا زاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cousinry U عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
nepotism U انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
blue blood U نجیب زاده اشراف زاده
cousinly U دایی زاده وار خاله زاده وار
nepew U پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
endowing U دارا
endows U دارا
possessor U دارا
possessors U دارا
endow U دارا
wealthier U دارا
wealthiest U دارا
well heeled U دارا
wealthy U دارا
well-heeled U دارا
comprising U دارا
well fixed U دارا
to put in possession U دارا کردن
to have possession of U دارا بودن
owe U دارا بودن
owed U دارا بودن
owes U دارا بودن
to possess U دارا بودن
to have U دارا بودن
possesses U دارا بودن
to be a master of U دارا بودن
to hold U دارا بودن
owning U دارا بودن
owns U دارا بودن
fraught U دارا همراه
having U دارا بودن
owned U دارا بودن
own U دارا بودن
possessing U دارا بودن
encompassed U دارا بودن
have U دارا بودن
encompass U دارا بودن
encompasses U دارا بودن
encompassing U دارا بودن
possess U دارا بودن
contained U دارا بودن دربرداشتن
contain U دارا بودن دربرداشتن
croesus U ادم بسیار دارا
contains U دارا بودن دربرداشتن
it is of the last importance U منتهای اهمیت را دارا است
unjustified enrichment U دارا شدن غیر عادلانه
possesses U تصرف کردن دارا بودن
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
possessing U تصرف کردن دارا بودن
possess U تصرف کردن دارا بودن
There is a vast gulf between the haves and have - nots . U میان دارا وندار دریایی فاصله است
nanocomputer U کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
fry U زاده
frying U زاده
progeniture U زاده
descendent U زاده
nee U زاده
fitz U زاده
descended U زاده
fries U زاده
descendant U زاده
levite U زاده لاوی
grandee U اصیل زاده
first begotten U نخست زاده
freeborn U ازاد زاده
first ling U نخست زاده
firstling U نخست زاده
hagseed U زاده عجوزه
hamite U زاده حام
high born U نجیب زاده
legitimates U حلال زاده
sea born U زاده دریا
knighting U نجیب زاده
knighted U نجیب زاده
first-born U نخست زاده
first born U نخست زاده
noblemen U نجیب زاده
nobleman U نجیب زاده
knights U نجیب زاده
magnate U نجیب زاده
thane U نجیب زاده
legitimated U حلال زاده
legitimate U حلال زاده
noblewoman U نجیب زاده
noblewomen U نجیب زاده
knight U نجیب زاده
firstborn U نخست زاده
magnates U نجیب زاده
patrician U نجیب زاده
cousins U خاله زاده
cousins U عمو زاده
cousins U دایی زاده
aristocrat U نجیب زاده
aristocrat U اشراف زاده
aristocrats U نجیب زاده
aristocrats U اشراف زاده
cousin U دایی زاده
cousin U عمو زاده
patrician U اعیان زاده
patricians U نجیب زاده
patricians U اعیان زاده
illegitimate U زنا زاده
blue blooded U نجیب زاده
blue-blooded U نجیب زاده
childe U نجیب زاده
cousin U عمه زاده
cousin U خاله زاده
cousins U عمه زاده
chevalier U نجیب زاده
cousin german U عمه زاده
legitimating U حلال زاده
coz U عمه زاده
coz U دایی زاده
coz U خاله زاده
earth born U زاده خاک
evite U زاده حوا
cousin german U عمو زاده
bashaw U نجیب زاده
born in lawful wedding U حلال زاده
born in the purple U غنی زاده
dons U لرد یا نجیب زاده
donning U لرد یا نجیب زاده
donned U لرد یا نجیب زاده
underbred U نااصل زاده بی تربیت
don U لرد یا نجیب زاده
cousinly U عمه زاده وار
gentleman of fortune U نجیب زاده حادثه جو
feringhee U پرتغالی زاده هند
well born U اصیل نجیب زاده
speak of the devil and he appears <idiom> U حلال زاده بودن
junker U اصیل زاده المانی
mulatto U زاده اروپایی وزنگی
junker U جوان نجیب زاده المانی
hagborn U شیطان زاده فرزند ساحره
true born U حلال زاده اصیل اصل
wellborn U نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
africander U اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
milord U مرد اشرافی ونجیب زاده انگلیسی
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
mestizo U کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
mestiza U کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
knickerbocker U زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
ascii U رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
pythogenic U پیدا شده از چرک یا گندیدگی زاده چرک
what is bred in the bone will come out in the flesh <proverb> U عاقبت گرگ زاده گرگ شود
yonker U نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker U نجیب زاده جوان جوان سلحشور
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com