English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
venosity U دارای ورید بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
venosity U شبیه ورید دارای ورید
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be fraught [with] U دارای ... بودن
dichromatism U دارای دو رنگ بودن
dichroism U دارای دو رنگ بودن
to have something U دارای چیزی بودن
lobation U دارای نرمه بودن
phonate U دارای صوت بودن
to have something at one's disposal U دارای چیزی بودن
snakes U دارای حرکت مارپیچی بودن
snake U دارای حرکت مارپیچی بودن
snaked U دارای حرکت مارپیچی بودن
biracialism U معتقد به یا دارای دونژاد بودن
monogenesis U دارای یک ریشه یا اصل بودن
veins U ورید
vena U ورید
venosity U پر از ورید
vein U ورید
predominate U دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
avail U بدرد خوردن دارای ارزش بودن
predominates U دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
scepter U دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
predominated U دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominating U دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
venule U ورید کوچک
phlebolite U سنگ ورید
venose U پراز رگ و ورید
venous U وریدی پر از ورید
external saphenous vein U سیاهرگ یا ورید مابض
venesection U باز کردن ورید
venisection U باز کردن ورید
phlebitic U دچار اماس جدار ورید
phlebitic U وابسته به اماس دیواره ورید
intravenously U موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
intravenous U موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
do not strain your nerves . U با عصاب خودتان فشار نیا ورید
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
shimmers U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
abutted U مماس بودن مجاور بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
agrees U متفق بودن همرای بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
stand U بودن واقع بودن
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
interdepend U بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
profiteer U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteers U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
footy U دارای پا
trilinear U دارای سه خط
glochidiate U دارای مو
iodic U دارای ید
odoriferous U دارای بو
bilabiate U دارای دو لب
three-legged U دارای سه پا
three legged U دارای سه پا
fraught with U دارای
two way U دارای دو راه
monoclinal U دارای یک شیب
two handed U دارای دو دست
tricuspidate U دارای سه لخت
tricorn U دارای سه شاخ
elective U دارای حق انتخاب
monatomic U دارای یک جوهرفرد
monandrous U دارای یک شوهر
triradiate U دارای سه شعاع
tricyclic U دارای سه چرخ
divan U دارای دوفرفیت
bossy U دارای برجستگی
myrrhy U دارای بوی مر
bossiness U دارای برجستگی
trilocular U دارای سه حفره
bifocals U دارای دو کانون
bifocal U دارای دو کانون
divans U دارای دوفرفیت
bimotored U دارای دوموتور
pelliculate U دارای پوسته
bodily U دارای بدن
gifted U دارای بخشش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com