Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
compos mentis
U
دارای مشاعر صحیح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
levelheaded
U
دارای قضاوت صحیح
unbalances
U
اختلال مشاعر
mental abnormality
U
اختلال مشاعر
unbalance
U
اختلال مشاعر
unbalancing
U
اختلال مشاعر
unhinge
U
دچاراختلال مشاعر کردن
unhinges
U
دچاراختلال مشاعر کردن
unhinging
U
دچاراختلال مشاعر کردن
unbalance
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
Hear hear!
U
صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
rational number
U
عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
rollover
U
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
righted
U
صحیح
judiciously
U
صحیح
right
U
صحیح
righting
U
صحیح
simon pure
U
صحیح
i see
U
ها! صحیح !
Quite
[so]
!
U
صحیح!
real
<adj.>
U
صحیح
true
<adj.>
U
صحیح
in order
U
صحیح
authentical
U
صحیح
correct
<adj.>
U
صحیح
integral
U
صحیح
authentic
U
صحیح
indecorous
U
نا صحیح
accurate
[correct]
<adj.>
U
صحیح
valid
U
صحیح
proper
<adj.>
U
صحیح
corrects
U
صحیح
correct
U
صحیح
exacts
U
صحیح
integers
U
صحیح
fea
U
صحیح
integer
U
صحیح
exact
U
صحیح
exacted
U
صحیح
all right
U
صحیح
accurate
U
صحیح
good
U
صحیح
proper
U
صحیح
well advised
U
صحیح
exact
<adj.>
U
صحیح
correcting
U
صحیح
exact
U
صحیح عین
authentic document
U
سند صحیح
A correct answer.
U
جواب صحیح
to be proper for
U
صحیح بودن
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
aright
<adv.>
U
بطور صحیح
correctly
<adv.>
U
بطور صحیح
right
U
درست صحیح
integers
U
عدد صحیح
true complement
U
مکمل صحیح
exacted
U
صحیح عین
drilled
U
روش صحیح
drills
U
روش صحیح
right
U
به طور صحیح حق
righted
U
درست صحیح
righted
U
به طور صحیح حق
righting
U
درست صحیح
righting
U
به طور صحیح حق
that is right
U
صحیح است
right you are
U
صحیح است
drill
U
روش صحیح
safe and sound
U
صحیح وتندرست
exacts
U
صحیح عین
homozygote
U
صحیح النسب
roundest
U
عدد صحیح
round
U
عدد صحیح
whole number
U
عدد صحیح
whole numbers
U
عدد صحیح
rightly
<adv.>
U
بصورت صحیح
rightly
U
بطور صحیح
the ticket
U
کار صحیح
genuine tradition
U
حدیث صحیح
ok
U
صحیح است
true
U
خالصانه صحیح
truer
U
خالصانه صحیح
integer
U
عدد صحیح
truest
U
خالصانه صحیح
eugenic
U
صحیح النسب
rightfully
<adv.>
U
بصورت صحیح
neatly
<adv.>
U
بطور صحیح
tidily
<adv.>
U
بطور صحیح
integral number
U
عدد صحیح
integer variable
U
متغیر صحیح
integer number
U
عدد صحیح
affirmative
U
صحیح است
orderly
<adv.>
U
بصورت صحیح
tidily
<adv.>
U
بصورت صحیح
neatly
<adv.>
U
بصورت صحیح
considered
U
با اندیشه صحیح
orderly
<adv.>
U
بطور صحیح
indue order
U
به ترتیب صحیح
okay
U
صحیح است
valid transaction
U
معامله صحیح
correctly
<adv.>
U
بصورت صحیح
rightly
<adv.>
U
بطور صحیح
aright
<adv.>
U
بصورت صحیح
spot-on
U
دقیقا صحیح
proper fraction
U
کسر صحیح
justly
<adv.>
U
بصورت صحیح
duly
<adv.>
U
بصورت صحیح
rightfully
<adv.>
U
بطور صحیح
properly
<adv.>
U
بصورت صحیح
incorrupt
U
صحیح و بی عیب
duly
<adv.>
U
بطور صحیح
justly
<adv.>
U
بطور صحیح
valid contract
U
عقد صحیح
properly
<adv.>
U
بطور صحیح
hit the nail on the head
<idiom>
U
یافتن انتخاب صحیح
safer
U
صحیح اطمینان بخش
In perfect condition (shape).
U
کاملا" صحیح وسالم
out in left field
<idiom>
U
از جواب صحیح دورشدن
integer programming
U
برنامه سازی صحیح
common sense
U
قضاوت صحیح حس عام
to do right
U
کار صحیح کردن
safes
U
صحیح اطمینان بخش
azimuth fine adjustment
تنظیم قوس صحیح
safe
U
صحیح اطمینان بخش
counting numbers
U
اعدد صحیح
[ریاضی]
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
safest
U
صحیح اطمینان بخش
whole numbers
U
اعدد صحیح
[ریاضی]
wrong
U
پیام صحیح نیست
wronging
U
پیام صحیح نیست
rounded
U
بصورت عدد صحیح
whole number
U
عدد صحیح
[ریاضی]
integer
U
عدد صحیح
[ریاضی]
wrongs
U
پیام صحیح نیست
positive integer
U
عدد صحیح مثبت
impolitic
U
مخالف رویه صحیح
cardinal
U
عدد صحیح مثبت
rightly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
rightfully
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
half integer number
U
عدد نیم صحیح
properly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
cardinals
U
عدد صحیح مثبت
systemoless
U
فاقد سیستم صحیح
justly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
authority
U
منبع صحیح و موثق
duly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
correctly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
aright
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
off
U
بیموقع غیر صحیح
due process of the law
U
تشریفات صحیح قانونی
characters
U
عدد صحیح خصوصیت
soundly
U
بطور صحیح و سالم
right oh!
U
صحیح است بچشم
correctly
U
بطور درست و صحیح
character
U
عدد صحیح خصوصیت
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
positive integer
U
عدد صحیح مثبت
[ریاضی]
misinforms
U
اطلاع غیر صحیح دادن
sounding in damages
U
دعوی خسارت صحیح و محکم
slugfest
U
بوکس بدون تاکتیک صحیح
unsigned integer
U
عدد صحیح بدون علامت
grammar
U
قوانین استفاده صحیح از زمان
alright
U
بسیار خوب صحیح است
proper decimal fraction
U
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
keep time
<idiom>
U
زمان صحیح رانشان دادن
legitimately
U
به طور مشروع یا قانونی صحیح
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
misinformed
U
اطلاع غیر صحیح دادن
grammars
U
قوانین استفاده صحیح از زمان
come to one's senses
<idiom>
U
شروع به فکر صحیح کردن
terminating decimal
U
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
misinform
U
اطلاع غیر صحیح دادن
misinforming
U
اطلاع غیر صحیح دادن
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
the right way to do a thing
U
صحیح برای کردن کاری
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
radix
U
عدد نشان دهنده اعشار صحیح
It is improper to go there uninvited.
U
ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
authentication
U
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
integer
U
دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
integers
U
دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
authenticating
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticate
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
euthenics
U
مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
Lets suppose the news is true .
U
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
authenticated
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com