Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
eurytopic
U
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tolerances
U
قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
tolerance
U
قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
stenotopic
U
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
blockbuster
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
club propeller
U
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
factor proportion
U
نسبت عوامل
bearing capacity
U
قدرت تحمل
fault tolerance
U
قدرت تحمل نقص
cassion discase
U
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
lysenkoism
U
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
airspeeds
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeed
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
high power engine
U
موتور با قدرت زیاد
unilinear
U
دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
ill neighboured
U
دارای محیط بد
systems
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
sovereign
U
دارای قدرت عالیه
limitary
U
دارای قدرت محدود
prepotent
U
دارای قدرت کامل
anticipative
U
دارای قدرت پیشگویی
cogent
U
دارای قدرت وزور
influential
U
دارای نفوذ و قدرت
sovereigns
U
دارای قدرت عالیه
omnificent
U
دارای قدرت خلاقه
independent
U
دارای قدرت مطلقه
hold the reins
<idiom>
U
ادم دارای قدرت ونفوذ
totipotent
U
دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
scepter
U
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
old line
U
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
unipotent
U
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
top drawer
U
دارای مقام یا اهمیت عالی قدرت عالیه
self enforcing
U
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
hard spun
U
[نخ با تاب زیاد با زاویه ای معادل سی تا چهل و پنج درجه نسبت به محور عمودی]
photosensitive
U
دارای حساسیت نسبت به نور
superfluid
U
جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
born-again
U
دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
elasticity of factor substitution
U
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
ablest
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
able
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
homosexuals
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexual
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
long dated
U
دارای مهلت زیاد
long-distance
U
دارای مسافت زیاد
precieux
U
دارای فرافت زیاد
surfy
U
دارای خیزاب زیاد
precieuse
U
دارای فرافت زیاد
overcharged with electricity
U
دارای برق زیاد
of great importance
U
دارای نفوذ زیاد
long distance
U
دارای مسافت زیاد
newsy
U
دارای اخبار زیاد
gleby
U
دارای کلوخه زیاد
elmy
U
دارای نارون زیاد
iffy
U
دارای احتمالات زیاد
class conscious
U
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
me too
U
دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
class-conscious
U
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-consciousness
U
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
imaginative
U
دارای قوه تصور زیاد
siliciferous
U
دارای سیلیس یا سیلیکون زیاد
iffy
U
دارای لیت و لعل زیاد
superincumbent
U
دارای فشار زیاد فشاری
loaded
U
پولدار دارای پول زیاد
referenda
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
overmasted
U
دارای دیرکهای زیاد بلند یاسنگین
garish
U
دارای زرق و برق زیاد شعله ور
high pressure
U
دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
oversexed
U
دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
high octane
U
دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
overparted
U
دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
hyperalgesis
U
حساسیت زیاد نسبت به درد درد بسیار سخت
polysomic
U
دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
high test
U
امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
dragon design
U
طرح اژدها
[در فرش های چین که مظهر قدرت امپراتور است. این طرح را به قرن شانزدهم میلادی نسبت داده و بعضی ریشه آن را کرمان می دانند.]
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
too much of a good thing
U
غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
jet stream
U
جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
multimult
U
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
dumptor
U
کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
high frequency
U
دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
creativeness
U
قدرت خلاقه قدرت ابداع
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
Lori Pambak motif
U
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Nomatic rugs
U
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
effects
U
عوامل
m factors
U
عوامل ام
growth factors
U
عوامل رشد
elements of expense
U
عوامل هزینهای
technical data
U
عوامل فنی
allocative factors
U
عوامل تخصیصی
complementary factors
U
عوامل مکمل
psychological factors
U
عوامل روانی
justificatory conditions
U
عوامل موجهه
excusatory conditions
U
عوامل رافعه
factor productivity
U
بازدهی عوامل
institutional factors
U
عوامل نهادی
demand factors
U
عوامل تقاضا
agents of production
U
عوامل تولید
balancing factors
U
عوامل جبرانی
factor price
U
قیمت عوامل
motivational factors
U
عوامل محرکه
total factor productivity
U
بازدهی کل عوامل
adverse factors
U
عوامل نامساعد
factors of production
U
عوامل تولید
factor demand
U
تقاضای عوامل
constant factors
U
عوامل ثابت
aerodynamic factors
U
عوامل ایرودینامیکی
variable factors
U
عوامل متغیر
production factors
U
عوامل تولید
natural agents
U
عوامل طبیعی
human factor
U
عوامل انسانی
aiming group
U
عوامل مثلث گیری
cryptovariable
U
عوامل متغیر رمز
inputs
U
عوامل تولید منابع
polygene
U
عوامل توارثی غیرهمردیف
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
weathering
U
اثر عوامل جوی
human factors engineering
U
مهندسی عوامل انسانی
elements of expense
U
عوامل تولید هزینه
retarding factors
U
عوامل کند کننده
fixed factor
U
عوامل ثابت تولید
fixed factor
U
عوامل تولید ثابت
diseconomies
U
عوامل زیان اور
factor analysis
U
تجزیه و تحلیل عوامل
mobility of factors of production
U
تحرک عوامل تولید
market forces
U
عوامل موثردر بازار
factor cost line
U
خط هزینه عوامل تولید
o technique
U
تحلیل عوامل زمانی
factor markets
U
بازارهای عوامل تولید
factor earnings
U
درامد عوامل تولید
ingredients
U
داخل شونده عوامل
ingredient
U
داخل شونده عوامل
mechanisms
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanism
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
factor mobility
U
تحرک عوامل تولید
factor productivity
U
بهره دهی عوامل
competitive factors
U
عوامل محرک رقابت
factor price distortions
U
انحراف قیمت عوامل
factor price equalization
U
برابرسازی قیمت عوامل
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
non specific factors of production
U
عوامل غیر اختصاصی تولید
net factor income from abroad
خالص درآمد عوامل از خارج
geopolitics
U
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
factor payments
U
پرداختهای عوامل تولید مانند
aerometeorograph
U
دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
variable factors
U
عوامل قابل تغییر تولید
self buried
U
مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
ceteris paribus
U
ثابت بودن تمام عوامل دیگر
mechanical powers
U
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
elasticity of factor substitution
U
وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
map k
U
ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
input output table
U
این جدول جریان عوامل تولید
neutral technology
U
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
unpredictable factors
U
عوامل غیر قابل پیش بینی
columnar transposition
U
تغییر مکان دادن عوامل در ستون
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
shift forward
U
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
group dynamics
U
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
bleaching materiel
U
پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
transaction code
U
کد تغییرات
oscilliations
U
تغییرات
variations
U
تغییرات
variation
U
تغییرات
danc solution
U
نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
calculus of variations
U
حساب تغییرات
rate of changes
U
نرخ تغییرات
chance variations
U
تغییرات تصادفی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com