Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bisexual
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexuals
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heterosexual
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexuals
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
fiend
U
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
actinautographic
U
دارای حساسیت در مقابل نور
undersexed
U
دارای ناتوانی جنسی
gamic
U
دارای خاصیت جنسی
sexed
U
دارای خاصیت جنسی
frigid
U
دارای اندکی تمایل جنسی
streamline
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlining
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlines
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
sexy
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
homosporous
U
دارای یکنوع هاگ غیر جنسی
sexiest
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
oversexed
U
دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
sexier
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
undersexed
U
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
autosexing
U
دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
homosexual
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexuals
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
haploid
U
دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
haplont
U
موجوداتی که دارای تعداد کروموزوم هایی مانندسلولهای جنسی هستند
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
disinterest
U
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
gametophyte
U
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
androgen
U
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen
U
هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous
U
ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism
U
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
oogamous
U
دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sex
U
احساسات جنسی روابط جنسی
sexes
U
احساسات جنسی روابط جنسی
vat dyeing
U
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
interest
U
علاقه .
unresponsive
U
بی علاقه
fondness
U
علاقه
tie
U
علاقه
interest
U
علاقه
affection
U
علاقه
nonchalant
U
بی علاقه
interests
U
علاقه
interests
U
علاقه .
penchant
U
علاقه
uninterested
U
بی علاقه
binds
U
علاقه
ties
U
علاقه
stomachy
U
بی علاقه
disinterested
U
: بی علاقه
bind
U
علاقه
concerned
U
علاقه مند
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
consuming
U
علاقه-عشق
fondly
U
از روی علاقه
focal point
U
علاقه - سرگرمی
going for (someone)
<idiom>
U
علاقه کسی
put up with
<idiom>
U
علاقه مند
necrophagia
U
علاقه به اجساد
calf love
U
علاقه دمدمی
liking
U
ذوق علاقه
disaffection
U
عدم علاقه
interested
U
علاقه مند
beloved
U
مورد علاقه
tendency
U
علاقه مختصر
tendencies
U
علاقه مختصر
enthusiast
U
علاقه مند
enthusiasts
U
علاقه مند
interestedness
U
علاقه مندی
property
U
علاقه مایملک
laceman
U
علاقه بند
it is of interest to me
U
من در ان علاقه مندم
enthusiastic
U
علاقه مند
renunciation
U
قطع علاقه
self concern
U
علاقه بنفس
disinterest
U
علاقه نداشتن
fancy free
U
بی علاقه عاری از عشق
fancied
U
تفننی علاقه داشتن به
fancies
U
تفننی علاقه داشتن به
spelunking
U
علاقه به غار شناسی
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
fanciest
U
تفننی علاقه داشتن به
fancying
U
تفننی علاقه داشتن به
fancy
U
تفننی علاقه داشتن به
shebang
U
امر مورد علاقه
uniterested
U
بی علاقه بی دخل وتصرف
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
To sever ones ties . to lose interest.
U
قطع علاقه کردن
to pique
U
علاقه مند کردن
unconcern
U
عدم علاقه خونسردی
You have piqued my interest in ...
U
تو من را به ... علاقه مند کردی.
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
earnest
U
سنگین علاقه شدید به چیزی
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
wanderlust
U
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
uncommunicative
U
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
the iron interest
U
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
shrug your shoulders
<idiom>
U
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
theatre fiend
U
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
addict
U
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
association for women in computing
U
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
U
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
titles
U
مقابل
vis-a-vis
U
مقابل
fore
<adv.>
U
در مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
title
U
مقابل
opposites
U
مقابل
opposite
U
مقابل
in consideration of
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
at the fore
<adv.>
U
در مقابل
at the front
<adv.>
U
در مقابل
opposed
U
مقابل
versus
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در مقابل
as opposed to
U
در مقابل
as compared to
U
در مقابل
versus prep
U
در مقابل
vis a vis
U
مقابل
anti
U
در مقابل
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
opposed piston engine
U
موتورپیستون مقابل
opposite the house
U
مقابل خانه
orientated
U
هدف مقابل
on payment
U
در مقابل وجه
respondents
U
طرف مقابل
respondent
U
طرف مقابل
from opposite directions
U
از دو طرف مقابل
counterpoint
U
نقطه مقابل
counterweight
U
وزنه مقابل
counterweights
U
وزنه مقابل
contrary
U
مقابل خلاف
anti thesis
U
وضع مقابل
inverse
U
برعکس مقابل
contralateral muscles
U
عضلات مقابل
in comparison to
[compared with]
U
در قبال
[در مقابل]
counter weight
U
وزنه مقابل
water resistance
U
مقاومت در مقابل اب
obverse
U
طرف مقابل
point blank
U
مقابل هدف
counterparts
U
نقطه مقابل
counterpart
U
نقطه مقابل
dead against
U
درست مقابل
off
U
مقابل عازم
point-blank
U
مقابل هدف
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
U
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
blocked
U
دفاع در مقابل ابشار
capitals
U
در مقابل حالت کوچک
driveway
U
راه مقابل خانه
block
U
دفاع در مقابل ابشار
torsional rigidity
U
استحکام در مقابل پیچش
caps
U
در مقابل حالت کوچک
countering
U
مقابل دستگاه شمارنده
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
light resistance
U
مقاومت در مقابل نور
countered
U
مقابل دستگاه شمارنده
rivals
U
طرف مقابل دعوا
shell proof
U
مقاوم در مقابل گلوله
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
aboral
U
نقطه مقابل دهان
sonnal deung
U
مقابل تیغه دست
laws versus tendencies
U
قوانین در مقابل تمایلات
counter
U
مقابل دستگاه شمارنده
rivalling
U
طرف مقابل دعوا
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
equity versus efficiency
U
برابری در مقابل کارائی
rivalled
U
طرف مقابل دعوا
blocks
U
دفاع در مقابل ابشار
hard
U
سخت در مقابل نرم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com