English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
industrial U دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antitrust U یااتحادیههای بزرگ صنایع
florulent U خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
nasute U دارای منخرین بزرگ
swell butted U دارای کفل بزرگ
chesty U دارای سینهی بزرگ
bustiest U دارای پستانهای بزرگ
busty U دارای پستانهای بزرگ
gor bellied U دارای شکم بزرگ
steatopygous U دارای کفل بزرگ
throaty U دارای گلوی بزرگ
abdominous U دارای شکم بزرگ
steatopygic U دارای کفل بزرگ
throatier U دارای گلوی بزرگ
throatiest U دارای گلوی بزرگ
structrual engineering industry U صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
swelled head U دارای عقاید بزرگ خود فروش
urceolate U دارای شکم بزرگ و دهانه کوچک
pyknic U دارای شکم بزرگ واندام خپله
pycnic U دارای شکم بزرگ واندام خپله
breast drill U نوعی دریل دارای مته بزرگ
big bore U اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
ranking U دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
great dane U نوعی سگ بزرگ وقوی که دارای پوست نرمی است
billhook U نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
zinjanthropus U شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
oogamous U دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
knowledge industries U صنایع اطلاعاتی
heavy industry U صنایع سنگین
heavy industries U صنایع سنگین
utility U صنایع همگانی
chemical industries U صنایع شیمیایی
nationalized industries U صنایع ملی
nationalized industries U صنایع دولتی
related industries U صنایع مرتبط
steel industries U صنایع فولادی
indigenous industries U صنایع بومی
food industries U صنایع غذایی
fine art U صنایع مستظرفه
key industries U صنایع اصلی
key industries U صنایع کلیدی
woodcraft U صنایع چوبی
indigenous industries U صنایع محلی
figure of speech U صنایع ادبی
handicrafts U صنایع دستی
imagery U صنایع بدیعی
metal industries U صنایع فلزی
consumer industries U صنایع مصرفی
figures of speech U صنایع بدیعی
primary industries U صنایع اولیه
government owned industries U صنایع دولتی
handcraft U صنایع یدی
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
aesthetes U طرفدار صنایع زیبا
dilettantes U دوستدارتفننی صنایع زیبا
heavy goods U محصول صنایع سنگین
dilettante U دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettanti U دوستدارتفننی صنایع زیبا
government owned industries U صنایع متعلق بدولت
increasing cost industry U صنایع با هزینههای افزایشی
plastic arts U صنایع پلاستیکی یا قالبی
industrially U از نظر حرف و صنایع
aesthete U طرفدار صنایع زیبا
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
industries and mines U اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
cartel U اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
minerva U صنایع یدی خدای پزشکی
protectionists U طرفدار حمایت از صنایع داخلی
chamber of commerce U اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
cartels U اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
protectionist U طرفدار حمایت از صنایع داخلی
purple patch U نوشته اراسته به صنایع بدیعی
purple passage U نوشته اراسته به صنایع بدیعی
to protect home industry U صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
eia U Association ElectronicIndustries سازمان صنایع الکترونیک
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
euphuism U انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
protect home judustry U حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
industries U صنعت
traded U صنعت
trade U صنعت
craftsman trade U صنعت
arts U صنعت
art U صنعت
crafts U صنعت
craft U صنعت
industry U صنعت
artless U بی صنعت
industrial espionage U جاسوسی در صنعت
textile industry U صنعت نساجی
iron industry U صنعت اهن
oil industry U صنعت نفت
infant industry U صنعت نوزاد
weak industry U صنعت ضعیف
haniwork U صنعت دست
weak industry U صنعت کساد
declining industry U صنعت رو به زوال
textile industry U صنعت بافندگی
metal working industry U صنعت فلزکاری
mysteries U صنعت هنر
mystery U صنعت هنر
manufacturing U صنعت ساخت
industrialism U صنعت گرایی
structrual engineering industry U صنعت سازه
electric industry U صنعت برق
domestic industry U صنعت داخلی
artificer U صنعت کار
technologies U صنعت شناسی
service industry U صنعت خدمات
technology U صنعت شناسی
simile U صنعت تشبیه
similes U صنعت تشبیه
cottage industries U صنعت روستایی
ceramics industry U صنعت سرامیک
antistrophe U صنعت تجنیس
chiasmus U صنعت قلب
cottage industry U صنعت روستایی
plastic industry U صنعت پلاستیک
palinode U صنعت انکار
industrialist U صاحب صنعت
industrialist U صنعت کار
craftsmen U هنرپیشه صنعت گر
craftsman U هنرپیشه صنعت گر
automotive U صنعت اتومبیل
handicraft U صنعت دستی
automotive industry U صنعت اتومبیل
philotechnic U صنعت دوست
motorcar industry U صنعت اتومبیل
hyperbole U صنعت اغراق
industrialists U صنعت کار
industrialists U صاحب صنعت
agro industry U کشت و صنعت
competitive industry U صنعت رقابتی
sick industry U صنعت بیمار
export industry U صنعت صادراتی
contracting industry U صنعت ساختمان
extractive industry U صنعت استخراجی
family industry U صنعت خانوادگی
manufacturing industry U صنعت کارخانهای
filmdom U صنعت سینما
labour intensive industry U صنعت کاربر
computer industry U صنعت کامپیوتر
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
transport industry U صنعت حمل و نقل
transport business U صنعت حمل و نقل
industrially U ازلحاظ کار و صنعت
carrying trade U صنعت حمل و نقل
iron and steel working industry U صنعت اهن و فولاد
carrying business U صنعت حمل و نقل
confectionery U صنعت شیرینی سازی
barrier to entry U منع ورود به صنعت
beaver U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
carrying-trade U صنعت حمل و نقل
beaver fur U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
location of industry U تعیین مکان صنعت
counterpoint U صنعت ترکیب الحان
shipping trade U صنعت حمل و نقل
transport trade U صنعت حمل و نقل
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
automobile trade U صنعت یا تجارت اتومبیل
small scale industry U صنعت به مقیاس کوچک
declining industry U صنعت درحال تنزل
non ferrous metal industry U صنعت فلزات غیراهنی
metaphor U صنعت استعاره کنایه
metaphors U صنعت استعاره کنایه
talkie U صنعت فیلم ناطق
talkies U صنعت فیلم ناطق
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
expanding industry U صنعت در حال گسترش
sick industry U صنعت عقب مانده
electrotechnology U شناخت صنعت برق
handicraft U صنعت دستی حرفه
machine building industry U صنعت ماشین سازی
nationalized industry U صنعت ملی شده
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
cuttler U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
long run industry supply curve U منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
location of industry U تعیین محل استقرار صنعت
cuttler U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiting machine U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
elaborately U ازروی صنعت و نازک کاری
pleating machine U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
plaiter U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com