Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
orthocephalic
U
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shorthanded
U
دارای دست کوتاه
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
platyrrhine
U
دارای بینی پهن و کوتاه
solstitial
U
دارای دوره تحول کوتاه
low browed
U
پایین افتاده دارای سردر کوتاه
proceleusmatic
U
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
proceleusmatic foot
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
to lick in to shope
U
سر وصورت دادن
recondition
U
سر وصورت دادن به
reconditioned
U
سر وصورت دادن به
reconditions
U
سر وصورت دادن به
organizable
U
سر وصورت دادنی
redesign
U
سر وصورت فاهری دادن به
zinjanthropus
U
شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
To sort out ones affairs
U
بکارهای خود سر وصورت دادن
dactyl
U
کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
snub nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
corn-effect
U
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
rather
U
نسبتا
wettish
U
نسبتا تر
relatively
U
نسبتا"
semiarid
U
نسبتا کم اب
comparatively
U
نسبتا
sort of
U
نسبتا
strongish
U
نسبتا قوی
andante
U
نسبتا اهسته
modest
U
معتدل نسبتا کم
subaquatic
U
نسبتا ابزی ا
stiffish
U
نسبتا سخت
oldish
U
نسبتا پیر
andante
U
نسبتا ملایم
smallish
U
نسبتا کوچک
somedeal
U
اندکی نسبتا
coolish
U
نسبتا خنک
biggish
U
نسبتا بزرگ
slowish
U
نسبتا کند
darkish
U
نسبتا تاریک
tallish
U
نسبتا بلند
thickish
U
نسبتا ضخیم
lightish
U
نسبتا روشن
poorish
U
نسبتا فقیر
poorish
U
نسبتا ضعیف
prettyish
U
نسبتا زیبا
yellowy
U
نسبتا زرد
thickly
U
نسبتا ضخیم
lightish
U
نسبتا سبک
hypothermal
U
نسبتا گرم
goodish
U
نسبتا خوب
widish
U
نسبتا وسیع
largish
U
نسبتا بزرگ
nowhere near
U
نسبتا دور
considerably
U
نسبتا"زیاد
thinnish
U
نسبتا لاغر
youngish
U
نسبتا جوان
fair
U
نسبتا خوب متوسط
flattish
U
نسبتا خنک یابیمزه
heavy-set
U
چهارشانه و نسبتا چاق
sweetish
U
چیز نسبتا شیرین
partly
U
نسبتا دریک جزء
fairer
U
نسبتا خوب متوسط
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
fairs
U
نسبتا خوب متوسط
fairest
U
نسبتا خوب متوسط
deprossion
U
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
good
U
معتبر موجه نسبتا" زیاد
large-scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
gallinipper
U
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
clothesline
U
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
wind shadow
U
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
anthracite
U
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic
<adj.>
U
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
ectoplasm
U
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos
U
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
jijim
[cicim]
U
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
filikli
U
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
succinct
U
کوتاه
pygmies
U
کوتاه
dwarfish
U
کوتاه
synoptic
U
کوتاه
concise
U
کوتاه
pigmies
U
قد کوتاه
little
U
کوتاه
shortest
U
کوتاه
pygmies
U
قد کوتاه
pygmy
U
قد کوتاه
pygmy
U
کوتاه
liliputian
U
قد کوتاه
pigmy
U
کوتاه
pigmy
U
قد کوتاه
dumpy
U
کوتاه
pigmies
U
کوتاه
low
U
کوتاه
scut
U
دم کوتاه
stunt
U
کوتاه
succinct
<adj.>
U
کوتاه
short
<adj.>
U
کوتاه
down
U
کوتاه
curt
<adj.>
U
کوتاه
stunting
U
کوتاه
concise
<adj.>
U
کوتاه
stunts
U
کوتاه
curtal
U
کوتاه
stockiest
U
کوتاه
bas relif
U
کوتاه
stocky
U
کوتاه
fleeting
<adj.>
U
کوتاه
short
U
کوتاه
miniatures
U
کوتاه
puny
U
قد کوتاه
miniature
U
کوتاه
shorter
U
کوتاه
stockier
U
کوتاه
of short duration
U
کوتاه
transient
U
فانی کوتاه
paddling
U
پاروی کوتاه
paddles
U
پاروی کوتاه
stags
U
کوتاه کردن
idyl
U
چکامه کوتاه
manikin
U
ادم کوتاه قد
truncation
U
کوتاه سازی
catnap
U
چرت کوتاه
razee
U
کوتاه کردن
mackinaw
U
کت کوتاه و سنگین
manakin
U
ادم کوتاه قد
low frequency wave
U
موج کوتاه
abbreviating
U
کوتاه کردن
stag
U
کوتاه کردن
abbreviates
U
کوتاه کردن
paddle
U
پاروی کوتاه
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
hidebound
U
کوتاه فکر
short-lived
U
کوتاه مدت
abbreviate
U
کوتاه کردن
punches
U
کوتاه قطور
idyl
U
قصیده کوتاه
scutter
U
دو باگامهای کوتاه
let us be brief
U
کوتاه کنیم
knurly
U
کوتاه قد کوتوله
jog trot
U
یورتمه کوتاه
dogmatist
U
کوتاه فکر
intrim
U
کوتاه مدت
tunicle
U
لباس کوتاه
catnaps
U
چرت کوتاه
short
U
کوتاه کردن
shortest
U
کوتاه مدت
shortest
U
کوتاه کردن
shorter
U
کوتاه مدت
bas relief
U
برجسته کوتاه
transients
U
فانی کوتاه
shorter
U
کوتاه کردن
punched
U
کوتاه قطور
vamp
U
جوراب کوتاه
short
U
کوتاه مدت
catnapped
U
چرت کوتاه
shear
U
کوتاه کردن
punch
U
کوتاه قطور
lop sided
U
کوتاه و بلند
playlet
U
نمایش کوتاه
undersize
U
اندازه کوتاه
bas-reliefs
U
برجسته کوتاه
bas-relief
U
برجسته کوتاه
catnapping
U
چرت کوتاه
short blast
U
بوق کوتاه
lie-down
U
استراحت کوتاه
spontoon
U
نیزه کوتاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com