Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
systemmatize
U
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
systematize
U
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
formulary
U
کتاب دستور یاقاعده
matching technique
U
اسلوب جور کردن
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
incrust
U
با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
fashion
U
اسلوب
fashioned
U
اسلوب
fashioning
U
اسلوب
system
U
اسلوب
modes
U
اسلوب
systems
U
اسلوب
mode
U
اسلوب
methode
U
اسلوب
method
U
اسلوب
technique
U
اسلوب
fashions
U
اسلوب
techniques
U
اسلوب
methods
U
اسلوب
measuring method
U
اسلوب سنجش
technique
U
اسلوب کار
immethodical
U
بدون اسلوب
matching technique
U
اسلوب همتاسازی
techniques
U
اسلوب کار
methodology
U
اسلوب شناسی
methodical
U
اسلوب دار
methodologies
U
اسلوب شناسی
luria technique
U
اسلوب لوریا
systemization
U
اسلوب سازی
white ground technique
U
اسلوب نقاشی
systems
U
طرز اسلوب
methodologist
U
اسلوب شناس
system
U
طرز اسلوب
blossomed
U
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossom
U
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoming
U
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoms
U
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
methodically
U
از روی اسلوب با قاعده
systematically
U
ازروی یک اسلوب معین
nonoverlap processing
U
نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate
U
دارای پی کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
insoul
U
دارای روح کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
systemize
U
دارای همست کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
body
U
دارای جسم کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
crenellate
U
دارای کنگره کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
to p a thing for a person
U
کسی را دارای چیزی کردن
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
panes
U
دارای جام شیشه کردن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
to p a thing person with athing
U
کسی را دارای چیزی کردن
prongs
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
wig
U
دارای گیس مصنوعی کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
pane
U
دارای جام شیشه کردن
methodize
U
دارای روش یاقاعدهای کردن
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
criss-crossing
U
دارای نقش چلیپایی کردن
prong
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
tongues
U
گفتن دارای زبانه کردن
criss-cross
U
دارای نقش چلیپایی کردن
ravines
U
دارای دره تنگ کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
flyspeck
U
دارای لکه مگس کردن
bedevilled
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevilling
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevils
U
دارای روح شیطانی کردن
criss-crossed
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crosses
U
دارای نقش چلیپایی کردن
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
granulate
U
دارای ذرات ریز کردن
wigs
U
دارای گیس مصنوعی کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
ravine
U
دارای دره تنگ کردن
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
bedevil
U
دارای روح شیطانی کردن
motivating
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
woofs
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
woof
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
masterminding
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivates
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
bell
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bells
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
shoeing
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
shoes
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
retrench
U
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
shoe
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminds
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivated
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
mastermind
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivate
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
measuring technique
U
متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com