Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stereotyped
U
دارای رفتار قالبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stereotypy
U
رفتار قالبی
stereotypy
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
mannish
U
دارای رفتار مردانه
clownish
U
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
mannered
U
دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
slab
U
بتن قالبی
stereotypes
U
تصور قالبی
stereotype
U
تصور قالبی
frame partition
U
تیغه قالبی
moulded insulations
U
عایقهای قالبی
mannerisms
U
اطوار قالبی
stereotyping
U
تصور قالبی
mannerism
U
اطوار قالبی
slabs
U
بتن قالبی
moulded mica
U
میکای قالبی
briquet
U
خاک زغال قالبی
die formed part
U
بخش قالبی حدیدهای
form wound coil
U
سیم پیچ قالبی
feminiene stereotype
U
الگوی قالبی زنانگی
plastic arts
U
صنایع پلاستیکی یا قالبی
briquette
U
خاک زغال قالبی
mold drying oven
U
کوره خشک گردانی قالبی
lump suger
U
قند کلوخه یا قالبی یا خرده
compacting
U
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacts
U
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compact
U
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacted
U
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
rack
U
آویز فرش
[قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
programming
U
نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
behavio
U
رفتار
behaviour
U
رفتار
misconduct
U
رفتار بد
conduct
U
رفتار
geste
U
رفتار
gest
U
رفتار
demeanor
U
رفتار
demeanour
U
رفتار
action
U
رفتار
conducting
U
رفتار
dealing
U
رفتار
bad conduct
U
سو رفتار
actions
U
رفتار
conducted
U
رفتار
comportment
U
رفتار
havings
U
رفتار
haviour
U
رفتار
treament
U
رفتار
behavior
U
رفتار
deportment
U
رفتار
conducts
U
رفتار
gestured
U
رفتار
ergasia
U
رفتار
ethic
U
رفتار
gesture
U
رفتار
comport
U
رفتار
comported
U
رفتار
comporting
U
رفتار
exploiting
U
: رفتار
gesturing
U
رفتار
exploit
U
: رفتار
comports
U
رفتار
demarche
U
رفتار
treatments
U
رفتار
demarch
U
رفتار
treatment
U
رفتار
thews
U
رفتار
exploits
U
: رفتار
behaviuor
U
رفتار
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
overt behavior
U
رفتار اشکار
treats
U
رفتار کردن
regressive behavior
U
رفتار واپس رو
bearing
U
رفتار سلوک
explicit behavior
U
رفتار اشکار
automatic behavior
U
رفتار خودکار
expressive behavior
U
رفتار بیانگر
avoidance behavior
U
رفتار اجتنابی
brusqurie
U
خشونت در رفتار
ethogram
U
شرح رفتار
treats
U
رفتار کردن با
affable
<adj.>
U
خوش رفتار
conducting
U
رفتار اخلاقی
conduct
U
رفتار اخلاقی
brusque
U
خشن در رفتار
cruelty
U
سوء رفتار
nonverbal behavior
U
رفتار غیرکلامی
macho
U
نرینه رفتار
treated
U
رفتار کردن با
elastic behavior
U
رفتار ارتجاعی
elicited behavior
U
رفتار فراخوانده
maladdress
U
رفتار ناهنجار
unsports manlike conduct
U
رفتار ناجوانمردانه
treated
U
رفتار کردن
maternal behavior
U
رفتار مادری
spontaneous behavior
U
رفتار خودانگیخته
ambivalent behavior
U
رفتار دو سوگرا
verbal behavior
U
رفتار کلامی
immoral
U
زشت رفتار
illtreat
U
سوء رفتار
illtreatment
U
سوء رفتار
misconduct
U
سوء رفتار
social behavior
U
رفتار اجتماعی
learned behavior
U
رفتار اموخته
anankaslia
U
رفتار وسواسی
anancastia
U
رفتار وسواسی
anancasm
U
رفتار وسواسی
treat
U
رفتار کردن
iron fist
U
رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
behavior repertoire
U
خزانه رفتار
to demean oneself
U
رفتار کردن
collective behavior
U
رفتار جمعی
get on one's high horse
<idiom>
U
رفتار با تکبر
attitudes
U
روش و رفتار
covert behavior
U
رفتار نااشکار
conducts
U
رفتار اخلاقی
attitude
U
روش و رفتار
incipient behavior
U
رفتار اغازین
manner
U
رفتار ادب
behavior modification
U
تغییر رفتار
target behavior
U
رفتار اماج
behavior rehearsal
U
تمرین رفتار
fair shake
<idiom>
U
رفتار درست
to deport oneself
U
رفتار کردن
chilly
<adj.>
U
سرد
[رفتار]
demeans
U
رفتار کردن
fal lal
U
رفتار فریفانه
treat
U
رفتار کردن با
etiquette
U
روش رفتار
conducted
U
رفتار اخلاقی
demeaned
U
رفتار کردن
carried away
U
رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
frivolous
U
سبک رفتار
demean
U
رفتار کردن
propriety of behaviour
U
درستی رفتار
behavior therapy
U
رفتار درمانی
implicit behavior
U
رفتار نااشکار
jitter
U
با عصبانیت رفتار کردن
apopathetic behavior
U
رفتار گروه زاد
abidance
U
رفتار برطبق توافق
locomotor behavior
U
رفتار جابه جایی
behavioral
U
وابسته به رفتار و سلوک
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
behavior sampling
U
نمونه گیری از رفتار
keep up appearances
<idiom>
U
حفظ رفتار درست
shoot straight
<idiom>
U
منصفانه رفتار کردن
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
purposive behavior
U
رفتار غایت نگر
confrontational
U
رفتار همراهبا اعتراض
She has engaging manners .
U
رفتار گیرایی دارد
Harsh ( rough) manners .
U
رفتار خشک وخشن
butch
U
خشن و مرد رفتار
misbehavior
U
بدرفتاری سوء رفتار
skullduggery
U
رفتار زیرجلکی وخائنانه
consumer behaviour
U
رفتار مصرف کننده
levity
U
رفتار سبک لوسی
paternity
U
رفتار پدرانه اصلیت
high frequency performance
U
رفتار فرکانس بالا
organizational citizenship behavior
U
رفتار شهروندی سازمانی
to get up to nonsense
U
ابلهانه رفتار کردن
iam a of such conduct
U
از این رفتار شرمنده ام
contact behavior
U
رفتار تماس جویانه
to misbehave oneself
U
درست رفتار نکردن
correctional custudy
U
روش اصلاح رفتار
sportmanship
U
رفتار و اخلاق انسانی
douceur
U
شیرینی وفرافت رفتار
misbehaviour
U
بدرفتاری سوء رفتار
discriminated operant
U
رفتار عامل افتراقی
despotize
U
مستبدانه رفتار کردن
detour behavior
U
رفتار غیر مستقیم
problem behavior
U
رفتار مشکل افرین
babies
U
مانندکودک رفتار کردن
baby
U
مانندکودک رفتار کردن
image response
U
رفتار فرکانس تصویر
well-behaved
U
خوش رفتار با ادب
skulduggery
U
رفتار زیرجلکی وخائنانه
even-handed treatment
U
رفتار
[عملکرد]
عادلانه
well behaved
U
خوش رفتار با ادب
to go with the tide
U
طبق مقتضیات رفتار کردن
matronize
U
مانند رئیسه رفتار کردن
an empty gesture
U
رفتار
[تعارف]
خشک وخالی
They act after their kind.
جنس خود رفتار می کنند.
to act
[be]
one's age
<idiom>
<verb>
U
طبق سن خود رفتار کردن
duress
U
شدت رفتار خشن وتند
common touch
<idiom>
U
با همه رفتار مناسب داشتن
princeliness
U
رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com