Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
homonymous
U
دارای دویاچند معنی مختلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homograph
U
کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
amphibolic
U
دارای دو معنی
multivocal
U
دارای چندین معنی
disjunctive
U
دارای دو شق مختلف فصلی
varisized
U
دارای اندازههای مختلف
heterochromatic
U
دارای رنگهای مختلف
multifarious
U
دارای انواع مختلف
diversiform
U
دارای اشکال مختلف
stochastic
U
دارای تغییردر مواقع مختلف
able
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
inequilateral
U
دارای پهلوهای نابربر مختلف الاضلاع
pleomorphic
U
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
varriform
U
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
interfaith
U
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
eurytherm
U
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
synalepha
U
ادغام دویاچند حرف صدا دار
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
locks
U
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock
U
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
federal reserve system
U
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation
U
قبول معنی عرف معنی مصطلح
non-directional design
U
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
charted
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charts
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional
U
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
selectable
U
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage
U
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis
U
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
signify
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signifying
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signifies
U
معنی دادن معنی بخشیدن
vortex separation
U
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm
U
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network
U
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
paint program
U
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocate
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
superfecundation
U
لقاح دویاچند تخم در یک تخم ریزی
function
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common
U
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
buses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous
U
مختلف الجنس و مختلف النوع
profile
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highway
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
dullest
U
بی معنی
tosh
U
بی معنی
translation
U
معنی
dulling
U
بی معنی
dulls
U
بی معنی
meaningful
U
پر معنی
irrational
U
بی معنی
meaningfully
U
پر معنی
irrationable
U
بی معنی
drifts
U
معنی
significant
U
پر معنی
purporst
U
معنی
innuendoes
U
معنی
innuendo
U
معنی
drifting
U
معنی
drifted
U
معنی
implication
U
معنی
implications
U
معنی
dull
U
بی معنی
drift
U
معنی
duller
U
بی معنی
dulled
U
بی معنی
unmeaning
U
بی معنی
witless
U
بی معنی
effect
U
معنی
effected
U
معنی
significance
U
معنی
significantly
U
پر معنی
purports
U
معنی
purporting
U
معنی
purported
U
معنی
purport
U
معنی
hokum
U
بی معنی
equipollent
U
هم معنی
insensate
U
بی معنی
synonymous
U
هم معنی
to explain away
U
معنی
meaning
U
معنی
effecting
U
معنی
fool begged
U
بی معنی
meanings
U
معنی
abstract
U
معنی
abstracting
U
معنی
abstracts
U
معنی
signification
U
معنی
definitions
U
معنی
definition
U
معنی
intendment
U
معنی
dumbest
U
بی معنی
rigmarole
U
بی معنی
rigmaroles
U
بی معنی
semantics
U
معنی
of no significance
U
بی معنی
dumber
U
بی معنی
innuendos
U
معنی
dumb
U
بی معنی
pointless
U
بی معنی
frothy
U
بی معنی
meaningless
U
بی معنی
neer do well or well
U
بی معنی
meaning less
U
بی معنی
figurative sense
U
معنی مجازی
significant figure
U
رقم با معنی
absurd
U
مزخرف بی معنی
intending
U
معنی دادن
parexcellence
U
بتمام معنی
significative
U
معنی دار
mean
U
معنی داشتن
insignificancy
U
بی معنی گری
sementem
U
معنی ساده
that is to say
U
بدین معنی که
intends
U
معنی دادن
synonyms
U
واژه هم معنی
intend
U
معنی دادن
scat
U
اواز بی معنی
to bear a meaning
U
معنی دادن
wish wash
U
سخن بی معنی
intent
U
معنی منظور
frothily
U
بطوربی معنی
twaddle
U
سخن بی معنی
jargon
U
سخن بی معنی
literal
U
معنی اصلی
inexpessive
U
بی اثر بی معنی
fandangle
U
چیزبی معنی
opposite meaning
U
معنی وارونه
fallal
U
چیزبی معنی
fallal
U
کلمه بی معنی
falderol
U
کلمه بی معنی
suggesting a meaning
U
افاده معنی
equivalents
U
مترادف هم معنی
falderol
U
چیز بی معنی
falderal
U
چیز بی معنی
insignificance
U
بی معنی گری
with out rhyme or reason .
U
بی معنی وقافیه
dyed-in-the-wool
U
به تمام معنی
pith
U
پر معنی وعمیق
equivalent
U
مترادف هم معنی
modification
U
تصرف در معنی
significantly
U
معنی دار
wastrel
U
ادم بی معنی
senses
U
شعور معنی
meaner
U
معنی داشتن
purports
U
معنی دادن
purporting
U
معنی دادن
purported
U
معنی دادن
sensed
U
شعور معنی
in letter and in spirit
U
ئر لفظ و در معنی
balderdash
U
سخن بی معنی
opposite meaning
U
معنی متضاد
sense
U
شعور معنی
purport
U
معنی دادن
significant
U
معنی دار
meanest
U
معنی داشتن
par excellence
U
به تمام معنی
polysemous
U
بسیار معنی
grammatical sense
U
معنی دستوری
anglo
U
پیشوند به معنی
by extension
U
باتعمیم معنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com