Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hard handed
U
دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
engrained
U
پینه خورده
callous
U
پینه خورده
inure or en
U
پینه خورده کردن
indurate
U
پینه خورده کردن
sclerous
U
متصلب پینه خورده
seared conscience
U
وجدان پینه خورده
bunion
U
پینه پا
bunny rabbits
U
پینه
bunnies
U
پینه
bunny
U
پینه
bunny rabbit
U
پینه
bunions
U
پینه پا
callus
U
پینه
calluses
U
پینه
ladybugs
U
پینه دوز
ladybug
U
پینه دوز
lady clock
U
پینه دوز
ladybeetle
U
پینه دوز
cobblers
U
پینه دوز
patchery
U
پینه دوزی
lady bug
U
پینه دوز
cobbler
U
پینه دوز
inurement
U
پینه خوردگی
induration
U
پینه خوردگی
patched
U
پینه دار
to p up
U
پینه کردن
callous
U
پینه زدن
callose
U
پینه دار
revamping
U
وصله پینه کردن
revamps
U
وصله پینه کردن
mending
U
وصله پینه شدنی
revamp
U
وصله پینه کردن
calluses
U
پینه استخوانی گیاه
sitfast
U
پینه در پشت اسب
callus
U
پینه استخوانی گیاه
revamped
U
وصله پینه کردن
soutar
U
کفاش پینه دوز
souter
U
کفاش پینه دوز
cobble
U
سنگ فرش کردن پینه دوزی
cobbles
U
سنگ فرش کردن پینه دوزی
callosity
U
سخت شدن یا پینه کردن پوست
congregational
U
دستهای
denominational
U
دستهای
claque
U
دستهای که
batch
U
دستهای
bunchy
U
دستهای
processionary
U
دستهای
batches
U
دستهای
fascicled
U
دستهای
party lines
U
خط دستهای
fascicular
U
دستهای
party line
U
خط دستهای
corn
U
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
clavus
U
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
block copolymer
U
همبسپار دستهای
gregarious
U
اجتماعی دستهای
batch processing
U
پردازش دستهای
productions
U
تولید دستهای
production
U
تولید دستهای
poppyhead
U
گل اذین دستهای
multiple contact
U
کنتاکت دستهای
group flashing light
U
چشمک زن دستهای
batch mode
U
باب دستهای
batch file
U
فایل دستهای
pentadelphous
U
پنج دستهای
batch compiler
U
همگردان دستهای
asterism
U
برج دستهای از ستارگان
splitting
U
چند دستهای شدن
wash your hands
U
دستهای خود را بشویید
gallowglass
U
دستهای سرباز مزدور
deadman's float
U
شناور بودن با دستهای باز
dinosaurs
U
دستهای ازسوسماران دوره تریاسیک
squadrons
U
دستهای از مردم گروه هواپیما
squadron
U
دستهای از مردم گروه هواپیما
processionist
U
کسیکه با دستهای راه میافتد
vespiary
U
اجتماع زنبوران دستهای زنبور
prone float
U
روی شکم با دستهای کشیده
feverweed
U
دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
deme
U
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
wide arm handstand
U
بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
batches
U
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
batch
U
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
fascicle
U
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
someone's hands are tied
<idiom>
U
دستهای کسی بسته بودن
[اصطلاح مجازی]
fasciculus
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
burst
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
bursts
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
maharajas
U
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
maharajah
U
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
strappado
U
مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
chain gang
U
دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
maharaja
U
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
hurdy gurdy
U
نوعی الت موسیقی که باگرداندن دستهای کار میکند
monoprogramming system
U
سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
windrow
U
دستهای علف که برای خشک کردن جمع شده است
songfest
U
دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
happy family
U
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
passionist
U
عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
queues
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
forlorn hope
U
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
queued
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
chains
U
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain
U
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
batch
U
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
queue
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
batches
U
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
little
U
خورده
irriguous
U
اب خورده
eaten
U
خورده
it was eaten
U
خورده شد
stream
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
jobs
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
job
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
Jehovah's Witnesses
U
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
capitulary
U
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
rje
U
سیم پردازش دستهای که دستورات ازترمینال راه دور به کامپیوترارسال می شوند
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential
U
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
carious
U
کرم خورده
teched
U
بهم خورده
dehiscent
U
ترک خورده
maggoty
U
کرم خورده
hammer hard
U
چکش خورده
corrosion
U
خورده شدن
twisty
U
پیچ خورده
patsy
U
فریب خورده
aggresive
U
خورده شده
mildewy
U
باد خورده
indisposed
U
بهم خورده
messy
U
بهم خورده
stamped
U
تمبر خورده
belly pinched
U
گرسنگی خورده
writhen
U
پیچ خورده
writhen
U
تاب خورده
puckery
U
چین خورده
folded picture
U
تصویر تا خورده
brushed
U
شانه خورده
wounds
U
پیچ خورده
crimpled
U
چوروک خورده
failures
U
شکست خورده
withered
U
چروک خورده
failure
U
شکست خورده
jiggly
U
تکان خورده
distempered
U
بهم خورده
fretted by rust
U
زنگ خورده
underdog
U
سگ شکست خورده
worm eaten
U
کرم خورده
starveling
U
گرسنگی خورده
kaput
U
کاملا شک ست خورده
symphsis
U
عضوجوش خورده
eaten
U
خورده شده
crackly
U
چین خورده
dislocated
U
بهم خورده
cancelled
U
قلم خورده
worm-eaten
U
کرم خورده
picked
U
کلنگ خورده
clift
U
ترک خورده
clefts
U
ترک خورده
moth-eaten
U
بید خورده
moth eaten
U
بید خورده
deluded
U
فریب خورده
thrawart
U
پیچ خورده
corrodible
U
خورده شدنی
on oath
U
قسم خورده
underdogs
U
سگ شکست خورده
stickit
U
شکست خورده
wound
U
پیچ خورده
tetched
U
بهم خورده
conglomerates
U
به هم جوش خورده
turkeys
U
شکست خورده
turkey
U
شکست خورده
conglomerate
U
به هم جوش خورده
cleft
U
ترک خورده
grubby
U
کرم خورده
mussy
U
بهم خورده
grubbiest
U
کرم خورده
wounding
U
پیچ خورده
kinky
U
پیچ خورده
craven
U
شکست خورده
kinky
U
گره خورده
plicated
U
چین خورده
vermiculate
U
کرم خورده
crossed out
U
قلم خورده
butt welded
U
از سر جوش خورده
grubbier
U
کرم خورده
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
script
U
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
rolled glass
U
شیشه نورد خورده
rolled iron or steel
U
فولاد نورد خورده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com