English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vagile U دارای تحرک
vagility U دارای تحرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mobility U تحرک
mobile U با تحرک
mobiles U با تحرک
volubility U تحرک
stirring U پر تحرک
stimulation U تحرک
stimulus U تحرک
stimuli U تحرک
movability U تحرک
dynamism U تحرک
locomotion U تحرک
limiting ionic mobility U تحرک یونی حد
mobility U تحرک یکان
ionic mobility U تحرک یونی
locomotor U نقص تحرک
reflates U تحرک بخشیدن
locomotory U نقص تحرک
reflating U تحرک بخشیدن
static U بدون تحرک
reflate U تحرک بخشیدن
immobilization U عدم تحرک
occupational mobility U تحرک شغلی
motion study U تحرک سنجی
vertical mobility U تحرک عمودی
locomotive U وابسته به تحرک
horizontal mobility U تحرک افقی
reflated U تحرک بخشیدن
geographical mobility U تحرک جغرافیائی
mobility U قوه تحرک
social mobility U تحرک اجتماعی
cell animation U تحرک سلولی
upward mobility U تحرک صعودی
mobiles U قابل تحرک
immobility U تحرک ناپذیری
class mobility U تحرک طبقهای
dynamism U قدرت تحرک
class mobility U تحرک طبقاتی
downward mobility U تحرک نزولی
immobility U عدم تحرک
mobile U قابل تحرک
mobility ratio U نسبت تحرک
mobility of capital U تحرک سرمایه
locomotives U وابسته به تحرک
mobility of a charged particle U تحرک ذره باردار
labor mobility U تحرک نیروی کار
mobility of labor U تحرک نیروی کار
sticking point U نقطهی عدم تحرک
to reflate the economy U به اقتصاد تحرک بخشیدن
horizontal social mobility U تحرک افقی اجتماعی
sticking points U نقطهی عدم تحرک
horizontal labor mobility U تحرک افقی کارگر
locomotion U تحرک نقل وانتقال
mobility of factors of production U تحرک عوامل تولید
factor mobility U تحرک عوامل تولید
thermotaxis U تحرک در اثر گرما
squash U پرتاب بدون تحرک زیاد
squashing U پرتاب بدون تحرک زیاد
squashed U پرتاب بدون تحرک زیاد
mobilization U بسیج کردن تحرک دادن
squashes U پرتاب بدون تحرک زیاد
low feild mobility U قابلیت تحرک میدان ضعیف
movement U گردش جابجا کردن تحرک
catch up U تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
mobilization U به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
trilinear U دارای سه خط
three legged U دارای سه پا
iodic U دارای ید
footy U دارای پا
bilabiate U دارای دو لب
glochidiate U دارای مو
odoriferous U دارای بو
three-legged U دارای سه پا
fraught with U دارای
prerogatives U دارای حق ویژه
energetic U دارای انرژی
salaried U دارای حقوق
monopetalous U دارای یک گلبرگ
monometallic U دارای یک فلز
formal U دارای فکر
monatomic U دارای یک جوهرفرد
kibed U دارای شکاف
splash U دارای ترشح
prerogative U دارای حق ویژه
nucleate U دارای هسته
synonymous U دارای ترادف
synonymous U دارای تشابه
myrrhy U دارای بوی مر
myrrhic U دارای بوی مر
multilineal U دارای چندین خط
multiflorous U دارای بیش از سه گل
multifid U دارای چندشکاف
muciferous U دارای مخاط
melodious U دارای ملودی
monoclinal U دارای یک شیب
melodic U دارای ملودی
stilted U دارای چوب پا
nitrous U دارای شوره
of that ilk U دارای همان جا
spiriferous U دارای عضومارپیچی
sonant U دارای اهنگ
social minded U دارای افکاراجتماعی
equivocal U دارای دومعنی
backed U دارای پشت
silicifoeous U دارای در کوهی
short range U دارای برد کم
short-range U دارای برد کم
shoaly U دارای جاهای کم اب
shelterer U دارای حفاظ
sexagenary U دارای سن 06 تا96
rifled U دارای خان
handy <adj.> U دارای مزیت
spirituous U دارای الکل
splashy U دارای ترشح
low spirited U دارای روحیه بد
low-spirited U دارای روحیه بد
straight line U دارای خط مستقیم
deficient U دارای کمبود
redundant U دارای اطناب
stannous U دارای قلع
stannic U دارای قلع
legitimate U دارای حق مشروع
legitimated U دارای حق مشروع
legitimates U دارای حق مشروع
legitimating U دارای حق مشروع
flabby U دارای عضلات شل
staminate U دارای جرثومه نر
self abnegating U دارای کف نفس
sabulous U دارای شن ریزه
rugose U دارای رکه
plumose U دارای دسته پر
pinnular U دارای بالچه
pinnular U دارای برگچه
pileate U دارای کلاهک
petiolated U دارای دمگل
petiolate U دارای دمگل
weighted U دارای وزن
pelliculate U دارای پوسته
papillose U دارای برامدگی
palmy U دارای نخل
deadbeat U دارای سکون
deadbeats U دارای سکون
portentous U دارای فال بد
polygamous U دارای چند زن
rectilinear U دارای مسیرمستقیم
reversioner U دارای حق رجوع
reboant U دارای واکنش
rattly U دارای صدای تق تق
rarely beautiful U دارای زیبائی
quartziferous U دارای در کوهی
pulsatile U دارای تپش
pulsant U دارای تپش
pseudonymous U دارای تخلص
primiparous U دارای یک اولاد
primipara U دارای یک اولاد
prerogatived U دارای حق ویژه
preemptor U دارای حق شفعه
pre emptive U دارای حق شفعه
overbusy U دارای کارزیاد
glanduliferous U دارای غد دکوچک
copperbottomed U دارای ته مسی
febile U دارای حالت تب
bicentric U دارای دومرکز
bichrome U دارای دو رنگ
far reaching U دارای اثرزیاد
bimolecular U دارای دوملکول
bimorphemic U دارای دوشکل
bimotored U دارای دوموتور
binaural U دارای دو گوش
binocular U دارای دو چشم
binuclear U دارای دو هسته
binucleate U دارای دو هسته
binucleated U دارای دو هسته
feldspathic U دارای فلدسپار
basined U دارای ابگیر
fibrinous U دارای مودلیفی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com