Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
necrotic
U
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sequestrum
U
قسمت بافت مرده
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
scurvied
U
دارای خون فاسد
cadaveric
U
دارای رنگ مرده
mixd weave
U
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
cadaverous
U
دارای رنگ پریده و مرده
taffetized
U
دارای بافت تافته
lymphomatous
U
دارای بافت لنفی
lymphomatoid
U
دارای بافت لنفی
textures
U
دارای بافت ویژهای نمودن
suberose
U
دارای بافت چوب پنبهای
texture
U
دارای بافت ویژهای نمودن
suberic
U
دارای بافت چوب پنبهای
suberous
U
دارای بافت چوب پنبهای
gamy
U
دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
gamey
U
دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
welknit
U
سخت بافت دارای بنیه محکم و قوی
to be corrupt to the bones
<idiom>
U
تا مغز استخوان فاسد بودن
[کسی که ذاتا فاسد است]
stillborn
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
U
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirths
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap
U
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
Family prayer rug
U
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
plain weave
U
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
spoils
U
فاسد کردن فاسد شدن
spoil
U
فاسد کردن فاسد شدن
spoiled
U
فاسد کردن فاسد شدن
spoiling
U
فاسد کردن فاسد شدن
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
non-directional design
U
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
Ushak medallion
U
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
peccant
U
فاسد
defective
U
فاسد
vicious
U
فاسد
reprobate
U
فاسد
reprobates
U
فاسد
depraved
U
فاسد
corrupt
U
فاسد
corrupted
U
فاسد
corrupting
U
فاسد
corrupts
U
فاسد
reprobatory
U
فاسد
reechy
U
فاسد
rantipole
U
فاسد
rammish
U
فاسد
putrid
U
فاسد
perverse
U
فاسد
rotten
U
فاسد
immoral
U
فاسد
roue
U
فاسد
villainous
U
فاسد
irregular
U
فاسد
sinister
U
فاسد
dissolute
U
فاسد
peat
U
زن فاسد
spoilt
U
فاسد
sedition
U
فاسد
abandoned
U
فاسد
gamy
U
فاسد
untoward
U
فاسد
gamey
U
فاسد
one man
U
یک مرده
his heart sank
U
دل مرده شد
lifeless
U
مرده
deceased
U
مرده
at rest
U
مرده
vapid
U
مرده
hearses
U
مرده کش
low spirited
U
دل مرده
low-spirited
U
دل مرده
dead
U
مرده
six feet under
<idiom>
U
مرده
one-man
U
یک مرده
hearse
U
مرده کش
in the dust
U
مرده
extinct
U
مرده
defunct
U
مرده
exanimate
U
مرده
rake
U
بد اخلاق فاسد
to be spoiled
U
فاسد شدن
indecomposable
U
فاسد نشدنی
to be off
[British E]
U
فاسد شدن
to be off
[British E]
U
فاسد کردن
spoiler
U
فاسد سازنده
invalid sale
U
بیع فاسد
foxed
U
فاسد شده
raking
U
بد اخلاق فاسد
invalid contract
U
عقد فاسد
rakes
U
بد اخلاق فاسد
to be spoiled
U
فاسد کردن
putrefactive
U
فاسد کننده
incorruptness
U
فاسد نشدگی
corrupts
U
فاسد کردن
Adegenerate ( decadent ) race .
U
نژاد فاسد
corrupting
U
فاسد کردن
corrupted
U
فاسد کردن
tainted
U
فاسد دارایکیفیتپائین
corrupt
U
فاسد کردن
viciously
U
بطور فاسد
rankly
U
بطور فاسد
rotter
U
ادم فاسد
rotters
U
ادم فاسد
harlots
U
فاسد الاخلاق
harlot
U
فاسد الاخلاق
imperishable
U
فاسد نشدنی
incorruptible
U
فاسد نشدنی
disintegrating
U
فاسد شدن
perishable
U
فاسد شدنی
fox wood
U
چوب فاسد
vitiate
U
فاسد کردن
ruining
U
فاسد کردن
spoil
U
فاسد کردن
ruins
U
فاسد کردن
highs
U
اندکی فاسد
depraver
U
فاسد کننده
disintegrate
U
فاسد شدن
disintegrates
U
فاسد شدن
highest
U
اندکی فاسد
high
U
اندکی فاسد
erode
U
فاسد شدن
cankery
U
فاسد کننده
ruin
U
فاسد کردن
to go to the bad
U
فاسد شدن
vitiate
U
فاسد شدن
vitiated
U
فاسد کردن
vitiated
U
فاسد شدن
vitiates
U
فاسد کردن
vitiates
U
فاسد شدن
vitiating
U
فاسد کردن
vitiating
U
فاسد شدن
spoils
U
فاسد کردن
spoiling
U
فاسد کردن
spoiled
U
فاسد کردن
eroded
U
فاسد شدن
erodes
U
فاسد شدن
vilest
U
فاسد بداخلاق
addle
U
فاسد کردن
addle
U
گندیده فاسد
degenerative
U
فاسد کننده
heretics
U
فاسد العقیده
love alce
U
ادم فاسد
decomposable
U
فاسد شدنی
vendible
U
پولکی فاسد
vendable
U
پولکی فاسد
heretic
U
فاسد العقیده
viler
U
فاسد بداخلاق
invalid
U
نامعتبر فاسد
eroding
U
فاسد شدن
corrosive
U
فاسد کننده
deprave
U
فاسد کردن
invalids
U
نامعتبر فاسد
addle
U
فاسد شدن
vile
U
فاسد بداخلاق
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
resurrectionist
U
مرده دزد
living corpse
U
مرده متحرک
dead as a doornail
<idiom>
U
کاملا مرده
slaked lime
U
اهک مرده اهک مرده
saprophage
U
مرده خوار
swells
U
موج مرده
swelled
U
موج مرده
swell
U
موج مرده
still born
U
مرده بدنیاامده
morgue
U
مرده خانه
morgues
U
مرده خانه
resurrection man
U
مرده دزد
necrophilia
U
مرده گرایی
widowers
U
مرد زن مرده
dead rise
U
فاصله مرده
widower
U
مرد زن مرده
dead soils
U
خاکهای مرده
death masks
U
قیافه مرده
dead space
U
فضای مرده
dead storage
U
گنجایش مرده
dead storage
U
حجم مرده
dead time
U
زمان مرده
dead volume
U
حجم مرده
deadball
U
توپ مرده
out of play
U
توپ مرده
deadness
U
حالت مرده
dead band
U
نوار مرده
dead ball
U
توپ مرده
necrophobia
U
مرده هراسی
necropsy
U
مرده نگری
necrophagous
U
مرده خوار
necrophagous
U
مرده خور
necromania
U
مرده پرستی
non productive time
U
زمان مرده
murrain
U
گوشت مرده
blate
U
روح مرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com