Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is of a normal size
U
دارای اندازه عادی یا معمولی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
normal
U
عادی معمولی
onery
U
عادی معمولی
ornary
U
عادی معمولی
ornery
U
عادی معمولی
workaday
U
معمولی عادی
normalizes
U
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalize
U
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalising
U
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises
U
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalised
U
بصورت عادی و معمولی دراوردن
standard gauge
U
اندازه معمولی
outsize
U
اندازه متفاوت با عادی
supernumerary
U
بیش از اندازه عادی فوق عددی
extrasensory
U
ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
normal price
U
قیمت عادی قیمت معمولی
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
middle sized
U
دارای اندازه متوسط
of an out size
U
دارای اندازه غیر معمل
routinize
U
عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
hypermnesia
U
ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
sizes
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
longhand
U
خط معمولی
copybook
U
معمولی
faceless
U
معمولی
routines
U
معمولی
routinely
U
معمولی
received
U
معمولی
routine
U
معمولی
open cheque
U
چک معمولی
run-of-the-mill
<idiom>
U
معمولی
usu
U
معمولی
wonted
U
معمولی
ordinary
U
معمولی
ferial
U
معمولی
light water
U
اب معمولی
conventional
U
معمولی
standard
U
معمولی
normal
U
معمولی
standards
U
معمولی
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
commonest
U
معمولی متعارفی
ordinary share
U
سهام معمولی
standard bar
U
میله معمولی
mulberry
U
توت معمولی
mulberries
U
توت معمولی
unselected clay
U
خاک رس معمولی
ordinary clay
U
خاک رس معمولی
complementing
U
تعارفات معمولی
commoners
U
معمولی متعارفی
standard brick
U
اجر معمولی
general cargo
U
کالای معمولی
complements
U
تعارفات معمولی
common link
U
حلقه معمولی
complement
U
تعارفات معمولی
complemented
U
تعارفات معمولی
common
U
معمولی متعارفی
ordinal type
U
نوع معمولی
general
U
کلی معمولی
American bond
U
آجرچینی معمولی
medium lampholder
U
سرپیچ معمولی
irregular
U
غیر معمولی
banal
U
مبتذل معمولی
commonplace
U
معمولی مبتذل
nonstandard
U
غیر معمولی
rudas
U
پست معمولی
ambient
U
پس زمینه معمولی
undresses
U
جامه معمولی
undress
U
جامه معمولی
typical
<adj.>
U
بافت معمولی
single precision
U
با دقت معمولی
mass concrete
U
بتن معمولی
general
U
معمولی و نه مخصوص
generals
U
کلی معمولی
ap seogi
U
ایستادن معمولی
generals
U
معمولی و نه مخصوص
hepatica
U
غافث معمولی
normal permeability
U
نفوذپذیری معمولی
man in the street
U
فرد معمولی
normal interval
U
فاصله معمولی صف
normal good
U
کالای معمولی
wrought iron
U
اهن معمولی
charge hand
U
کارگر معمولی
undressing
U
جامه معمولی
white mulatto
U
توت معمولی
ethanol
U
الکل معمولی
ethyl alcohol
U
الکل معمولی
street virus
U
ویروس معمولی
standard trench
U
سنگر معمولی
ranko
U
سرباز معمولی
rock brake
U
بسفایج معمولی
mean
U
پست معمولی
meaner
U
پست معمولی
meanest
U
پست معمولی
plain concrete
U
بتن معمولی
piper nigrum
U
فلفل معمولی
common whipping
U
بست معمولی
the a merchant
U
سوداگر معمولی
everyday
U
معمولی مبتذل
procedure message
U
پیام معمولی
standard
U
طبیعی یا معمولی
standards
U
طبیعی یا معمولی
standard motor
U
موتور معمولی
civil time
U
ساعت معمولی
gauges
U
اندازه اندازه گیر
gauged
U
اندازه اندازه گیر
gauge
U
اندازه اندازه گیر
stand
U
سطح معمولی اب دریا
joiner door
U
درب معمولی ناو
week day
U
روز معمولی هفته
walk
U
گام معمولی اسب
admedium lampholder
U
سرپیچ بزرگتر از معمولی
in normal situations on public roads
U
در ترافیک معمولی خیابان
conventional
U
جنگ افزارهای معمولی
conventional forces
U
نیروهای رزمی معمولی
conventional milling machine
U
دستگاه فرز معمولی
light hydrogen
U
هیدروژن سبک یا معمولی
stake driver
U
بوتیمار معمولی امریکایی
inverted l antenna
U
انتن معمولی رادیو
l antenna
U
انتن معمولی رادیو
walked
U
گام معمولی اسب
martlet
U
پرستوی معمولی اروپایی
meadow mushroom
U
قارچ خوراکی معمولی
regular weave
[plain]
U
بافت معمولی و ساده
fencing measure
U
فاصله معمولی دو شمشیرباز
milkwort
U
پلی گالای معمولی
undersized
U
کوچکتر ازاندازه معمولی
well-worn
U
پیش پا افتاده معمولی
well worn
U
پیش پا افتاده معمولی
normal charge
U
خرج معمولی توپ
chamomile
U
بابونه معمولی یامعطر
standard rain gage
باران سنج معمولی
ordinary grasp
U
گرفتن میله معمولی
common stock
U
سهام معمولی شرکت
head cold
U
سرماخوردگی معمولی زکام
standard size whole brick
U
اجر فشاری معمولی
routes
U
راه جریان معمولی
normal sulphation of battery
U
سولفاتی شدن معمولی
bracket
U
حالت معمولی کروشه
normal magnetization curve
U
خم مغناطیس پذیری معمولی
standard lamp holder
U
سرپیچ معمولی لامپ
route
U
راه جریان معمولی
walks
U
گام معمولی اسب
outre
U
خارج از حدود معمولی
combination grasp
U
گرفتن معمولی و برعکس
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
fair wear and tear
U
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
horseweed
U
خزه معمولی امریکای شمالی
It was the usual scene.
U
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
ordinary differential equation
[ODE]
U
معادله دیفرانسیل معمولی
[ریاضی]
ordinary least square method
U
روش حداقل مربعات معمولی
ordinary
U
پیام معمولی از نظر ارجحیت
deffered maintenance
U
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
guttersnipe
U
نوک دراز یا پاشله معمولی
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
commonest
U
عادی
groovy
U
عادی
run of the mill
U
عادی
gen
U
عادی
unexceptional
U
عادی
regulars
U
عادی
common
U
عادی
commoners
U
عادی
routines
U
عادی
regular
U
عادی
normal
U
عادی
customary
U
عادی
routinely
U
عادی
private
U
عادی
ordinary
U
عادی
habitual
U
عادی
run-of-the-mill
U
عادی
uncritical
U
عادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com