Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fanatic
U
دارای احساسات شدید
fanatics
U
دارای احساسات شدید
pathetic
U
دارای احساسات شدید
fanatical
U
دارای احساسات شدید
fiend
U
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
schwarmerei
U
احساسات شدید
passion
U
اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
sexiest
U
دارای احساسات شهوانی
sexy
U
دارای احساسات شهوانی
sexier
U
دارای احساسات شهوانی
white-hot
U
دارای احساسات برانگیخته
white hot
U
دارای احساسات برانگیخته
high mind
U
با مناعت دارای احساسات بلند
tough minded
U
دارای فکر خشن وبدون احساسات
homosexual
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexuals
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
slobbers
U
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered
U
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobber
U
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbering
U
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
hyperirritable
U
دارای حساسیت شدید
hysteric
U
دارای هیجان شدید یاهیستری
candescent
U
دارای تشعشع یاگرمای شدید
fortis
U
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
fervour
U
حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor
U
حرارت شدید اشتیاق شدید
soulful
U
پر از احساسات
heartbeat
U
احساسات
heartbeats
U
احساسات
emotion
U
احساسات
emotions
U
احساسات
sentiments
U
احساسات
sentimentalize
U
با احساسات امیختن
folkway
U
احساسات عمومی
emotionless
U
عاری از احساسات
heartstrings
U
احساسات عمیق
acold
U
بدون احساسات
emotive
U
وابسته به احساسات
schwarmerei
U
احساسات افراطی
affecting
U
محرک احساسات
rhapsodically
U
از روی احساسات
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
nationallism
U
احساسات ملی
affect
U
احساسات برخورد
d. of feeling
U
نازکی احساسات
enthusing
U
احساسات رابرانگیختن
to gall a person's kibes
U
احساسات کسی را
enthused
U
احساسات رابرانگیختن
impressive
U
برانگیزنده احساسات
affects
U
احساسات برخورد
braced
U
تحریک احساسات
brace
U
تحریک احساسات
enthuse
U
احساسات رابرانگیختن
enthuses
U
احساسات رابرانگیختن
sentimental
U
مبنی بر احساسات یا عقیده
shake up
U
احساسات راتحریک کردن
shake-ups
U
احساسات راتحریک کردن
neighbourly feelings
U
احساسات همسایگی همدردی
soft spot for someone/something
<idiom>
U
احساسات تندوتیز داشتن
sweep off one's feet
<idiom>
U
بر احساسات فائق آمدن
heart goes out to someone
<idiom>
U
ابراز احساسات کردن
shake-up
U
احساسات راتحریک کردن
sentimentally
U
از روی احساسات یاعاطفه
religious sentiments
U
احساسات وعقاید مذهبی
internationalism
U
احساسات بین المللی
seentimentally
U
از روی احساسات یا عاطفه
mush
U
احساسات بیش ازحد
heartstring
U
عمیق ترین احساسات دل
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
sensate
U
با احساسات درک کردن
self composed
U
مستولی بر احساسات خود
unfeeling
U
بیحس فاقد احساسات
sentient
U
حساس دستخوش احساسات
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
sentimentalization
U
ایجاد احساسات وعواطف
pathognomic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
close to home
<idiom>
U
به احساسات شخصی نزدیک شدن
wear one's heart on one's sleeve
<idiom>
U
نشان دادن تمام احساسات
To play (trifle) with someones feeling.
U
با احساسات کسی بازی کردن
get a grip of oneself
<idiom>
U
کنترل کردن احساسات شخصی
your words offended her
U
سخنان شما به احساسات اوبرخورد
sectarianize
U
با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
wounded feelings
U
رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
philanthropic feelings
U
احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
soul searching
U
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul-searching
U
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
heart strings
U
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
pornography
U
نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
debunk
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunking
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunks
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunked
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
soap operas
U
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soap opera
U
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
She has emotional entanglements (involvement ) .
U
گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
eroticism
U
تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
his words injured my feelings
U
سخنایش بمن برخورد سخنانش احساسات مراجریحه دار کرد
parabiosis
U
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
oedipus complex
U
احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
oedipal
U
وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
vehemently
U
شدید
severer
U
شدید
sweltering
U
شدید
severest
U
شدید
stalwarts
U
شدید
vigorous
U
شدید
drastic
U
شدید
drastically
U
شدید
extensive
U
شدید
vehement
U
شدید
severe
U
شدید
two fisted
U
شدید
sopping
U
شدید
inclement
U
شدید
rugged
U
شدید
raging
U
شدید
violent
U
شدید
intense
U
شدید
towering
U
شدید
strenuous
U
شدید
stalwart
U
شدید
grievous
U
شدید
tougher
U
شدید
rigorous
U
شدید
incontrollable
U
شدید
slashing
U
شدید
hyperpyrexia
U
تب شدید
acute
U
شدید
tough
U
شدید
intensive
U
شدید
toughest
U
شدید
keenest
U
شدید
climacteric
<adj.>
U
شدید
keen
U
شدید
high wrought
U
شدید
diametrical
U
شدید
draconic
U
شدید
diametric
U
شدید
boisterous
U
شدید
forcible
U
شدید
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
an intensive particle
U
ادات شدید
workouts
U
کار شدید
heaviest
U
شدید پرزور
workouts
U
ورزش شدید
heavies
U
شدید پرزور
heavier
U
شدید پرزور
hyperinflation
U
تورم شدید
workout
U
تمرین شدید
workout
U
کار شدید
passion
U
تعصب شدید
workout
U
ورزش شدید
rushed
U
حرکت شدید
rush
U
حرکت شدید
workouts
U
تمرین شدید
slat
U
ضربه شدید
actude conditions
U
شرایط شدید
heavy
U
شدید پرزور
sthenic
U
شدید نیرومند
booms
U
رونق شدید
clavus
U
سردرد شدید
high explosive
U
سوختار شدید
high rate discharge
U
تخلیه شدید
high order detonation
U
انفجار شدید
rain shower
باران شدید
hardest
U
مشکل شدید
harder
U
مشکل شدید
hypersensitivity
U
حساسیت شدید
booming
U
رونق شدید
revulsion
U
تنفر شدید
slats
U
ضربه شدید
galloping inflation
U
تورم شدید
rumbustious
U
سخت شدید
chronic
U
شدید گرانرو
violent wind
U
باد شدید
advertising blitz
U
تبلیغات شدید
aggravator
U
شدید کننده
boom
U
رونق شدید
boomed
U
رونق شدید
gird
U
ضربه شدید
hard
U
مشکل شدید
exquisite
U
شدید سخت
vehemence
U
غضب شدید
pash
U
باران شدید
salvo
U
افهاراحساسات شدید
salvoes
U
افهاراحساسات شدید
penchant
U
میل شدید
rain cats and dogs
<idiom>
U
باران شدید
rushing
U
حرکت شدید
bedlam
U
اشتباه شدید
impetuous
U
تند و شدید
escalated
U
شدید کردن یا شدن
escalates
U
شدید کردن یا شدن
hyperdeflation
U
انقباض پولی شدید
hunger for power
[craving for power]
U
میل شدید به قدرت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com