Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
marshalsea
U
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefectural
U
وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture
U
مقام ریاست دوره ریاست
forensic
U
دادگاهی
chancery
U
دادگاهی که chancellor lord
presided
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preside
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son
U
نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
presides
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
open court
U
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
minute book
U
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
e. of pleas
U
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
court of record
U
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
the inquisition
U
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
rogatory
U
احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
headships
U
ریاست
administratorship
U
ریاست
presidentship
U
ریاست
headship
U
ریاست
managerial
U
ریاست
principalship
U
ریاست
managership
U
ریاست
superiority
U
ریاست
presidency
U
ریاست
matronhood
U
ریاست
superintendence
U
ریاست
chairmanship
U
ریاست
matronship
U
ریاست
directorship
U
ریاست
generalship
U
ریاست
chairmanships
U
ریاست
directorships
U
ریاست
patriarchate
U
ریاست خانواده
abbotship
U
ریاست دیر
abbay
U
ریاست دیر
patriarchate
U
ریاست طایفه
mayorship
U
ریاست شهرداری
prefecture
U
اداره ریاست
mayoralty
U
ریاست شهرداری
matronize
U
ریاست کردن
postmastership
U
ریاست پست
command of execution
U
ریاست اجرایی
chieftainship
U
ریاست قبیله
chieftaincy
U
ریاست قبیله
captainship
U
ریاست بزرگتری
captaincy
U
ریاست بزرگتری
superintends
U
ریاست کردن
superintendence
U
ریاست مدیریت
superintendency
U
ریاست مدیریت
superintended
U
ریاست کردن
superintend
U
ریاست کردن
magistrature
U
ریاست کلانتری
to fill the chair
U
ریاست کردن
wardenship
U
مقام ریاست
vice president
U
نیابت ریاست
to take the lead
U
ریاست کردن
superintending
U
ریاست کردن
conservation
U
داشت
article had two notes
U
داشت
presidential
U
وابسته به ریاست جمهور
bossy
U
متمایل به ریاست مابی
presidentship
U
مقام ریاست جمهور
prioship
U
سمت ریاست دیر
rectorate
U
ریاست بنگاه مذهبی
speakership
U
مقام ریاست مجلس
the party is led by him
U
او بر ان حزب ریاست دارد
abbatial or abbatical
U
مربوط به ریاست دیر
bossiness
U
متمایل به ریاست مابی
You sure have a nerve to ask become a director.
U
آخر تورا چه ره ریاست
he has passed the chair
U
ریاست داشته است
when will women have the vote?
U
خواهند داشت
he adored that woman
U
ان زن رابسیاردوست می داشت
he loved her dear
U
اوبسیاردوست داشت
without letted
U
باز داشت
dwelt
U
منزل داشت
factum
U
یاد داشت
expectation
U
چشم داشت
talent
U
درون داشت
apanage
U
اختصاص داشت
talented
U
درون داشت
expectations
U
چشم داشت
talents
U
درون داشت
note book
U
دفتریاد داشت
durst
U
زهره داشت
expectantly
U
با چشم داشت
magistracy
U
ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
bossing
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
rectorate
U
مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
take the chair
U
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
take the chair
U
ریاست انجمنی را دارا بودن
directorate
U
مقام ریاست هیئت مدیره
bossed
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
boss
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
deanship
U
مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
head
U
ریاست داشتن بر رهبری کردن
bosses
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
directorates
U
مقام ریاست هیئت مدیره
presidency
U
مقام یا دوره ریاست جمهوری
capital
U
رئیسی ریاست مابانه عمده
prospectiveness
U
چشم داشت به اینده
to minute down
U
یاد داشت کردن
ephebe
U
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
to make a minute of
U
یاد داشت کردن
outlook
U
منظره چشم داشت
annotator
U
یاد داشت کننده
the dog wasled
U
سگ بند در گردن داشت
block note paper
U
دسته کاغذیاد داشت
he kept me waiting
U
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
to set down
U
یاد داشت کردن
to take down
U
یاد داشت کردن
i will note it down
U
یاد داشت میکنم
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
U
سرووضع مرتبی داشت
to make a note of
U
یاد داشت کردن
marrige of convenience
U
پیوند با چشم داشت
it had a europeanlook
U
نمود اروپایی داشت
he complained with reason
U
داشت که گله میکرد
disposure
U
نمایش عرضه داشت
He was looking for you.
U
داشت دنبالت می گشت
to take notes of
U
یاد داشت برداشتن از
writing pad
U
دسته یاد داشت
masterfully
U
بطور تحکم امیز ریاست مابانه
The girl was penciling her eyebrows .
U
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
prospect of success
U
چشم داشت یا امید کامیابی
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
All his belongings were stolen .
U
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
He was running like a madman.
U
عین دیوانه ها داشت می دوید
that point was of p interest
U
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
She was talking to (with ) a friend .
U
داشت با دوستش صحبت می کرد
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
U
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
durst
U
جرات داشت جسارت کرد
fusilier
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
fusileer
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
he sold the good ones
U
هرچه خوب داشت فروخت
it weighed kilogrammes
U
بود سه کیلوگرم وزن داشت
no song no supper
U
تانخوانی شام نخواهیم داشت
he was in purpose to do it
U
در نظر داشت که ان کار رابکند
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
The presidensial election is the topic of the day.
U
انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
He tried to conceal the facts.
U
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
He wanted to incite the people.
U
قصد داشت مردم راتحریک کند
u.sings
[ and+]
U
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
to preach from notes
U
از روی یاد داشت وضع کردن
notate
U
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
life is not worth an hour's p
U
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
quinquereme
U
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
pistole
U
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
count palatine
U
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
U
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
he made me wait
U
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
on old woman past sixty
U
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
og
U
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
groschen
U
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She married a man old eonugh to be her father.
U
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
lostlabour
U
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
of livery
U
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
She was crying over her misfortunes.
U
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
on shall from a quo rum
U
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
to serve a notice on some one
U
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
no paternosterŠno p
U
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
lead
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
kreutzer
U
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
He had the air of a frightened(scared)child.
U
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
The judge will have the final say on the matter.
U
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
record prices
U
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
parnassian
U
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
that book will immortalize him
U
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
He was killed when his parachute malfunctioned.
U
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
paphian
U
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
dead
U
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
mum's the word
U
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
it will make against us
U
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
she smiled sweetly
U
لبخند یا تبسم شیرینی داشت شیرین لبخند میزد
fasces
U
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
superintend
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintended
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintends
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintending
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
it pleased him to go
U
خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
sans recours
U
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
league of nations
U
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hoped
U
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hope
U
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hopes
U
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoping
U
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
chairman
U
ریاست کردن اداره کردن
chairmen
U
ریاست کردن اداره کردن
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
trojan horse
U
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com