Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
admissive
U
داخل کننده اجازه دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permissive
U
اجازه دهنده
He was barred from the casino.
U
او
[مرد]
اجازه نداشت داخل این کازینو
[قمارخانه]
بشود.
intrant
U
داخل نفوذ کننده
fondu
U
درهم داخل شونده ونفوذ کننده
barrel reflector
U
منعکس کننده وضع داخل لوله
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
bayonet thermocouple probe
U
قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
letter
U
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letters
U
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
on board regulation
U
تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
assentient
U
قبول کننده رضایت دهنده
prolonger
U
تاخیر دهنده طولانی کننده
mover
U
پیشنهاد کننده تکان دهنده
emitter
U
منتشر کننده پس دهنده امواج
improver
U
ترقی کننده بهبودی دهنده
adulterant
U
پست تر کننده استحاله دهنده
incorporator
U
تشکیل دهنده ترکیب کننده
assignor
U
واگذار کننده انتقال دهنده
assigner
U
واگذار کننده انتقال دهنده
consummative
U
تکمیل کننده انجام دهنده
tractarian
U
چاپ کننده ویاانتشار دهنده
promoters
U
ترقی دهنده ترویج کننده
sanative
U
علاج کننده بهبودی دهنده
intoxicating
U
کیف دهنده ازخودبیخود کننده
indicative
U
خبر دهنده اشاره کننده
truster
U
نسیه دهنده توکل کننده
polarizer
U
متضاد کننده قطبش دهنده
sanatory
U
علاج کننده بهبودی دهنده
promoter
U
ترقی دهنده ترویج کننده
back pressure turbine
U
توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
merge print program
U
برنامهای که به استفاده کننده اجازه میدهد تافرمهای مشخصی را تولیدکند
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
developers
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developer
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
multiplier
U
افزایش دهنده چند برابر کننده
abstergent
U
شستشو دهنده ماده پاک کننده
intercurrent
U
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
audio
U
تجزیه کننده صوت که به کامپیوتر اجازه میدهد پاسخ را به درخواست ها بیان کند
deictic
U
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
laborsaving
U
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
field alterable control element
U
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
rat's nest
U
یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
spooler
U
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
colminator
U
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
indicator
U
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
within
U
در داخل
within
<prep.>
U
در داخل
interiorly
U
از داخل
inside
U
داخل
interior
U
داخل
inside
<adv.>
<prep.>
U
در داخل
interiors
U
داخل
aboard
U
داخل
insides
U
داخل
intra
U
داخل
lineball
U
داخل
withindoors
U
در داخل
anie
U
داخل
intermolecular
U
در داخل ذرات
withindoors
U
افراد داخل
enters
U
داخل شدن
interneural
U
داخل عصبی
internal attack
U
تک داخلی یا تک از داخل
incorporates
U
داخل کردن
enters
U
داخل کردن
to step in
U
داخل شدن
heave in
U
کشیدن به داخل
incorporating
U
داخل کردن
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
interservice
U
داخل قسمت
interurban
U
داخل شهری
to walk in
U
داخل شدن
interneuron
U
داخل عصبی
to step inside
U
داخل شدن
cross hair
U
خط داخل دوربین
anieoro
U
از داخل به خارج
immit
U
داخل کردن
to go into
U
داخل شدن در
inbound
U
داخل مرز
inboard
U
به سمت داخل
to cut in
U
داخل شدن
work in
U
داخل کردن
engaged in war
U
داخل جنگ
to get into
U
داخل شدن در
to work in
U
داخل کردن
to play at
U
داخل شدن در
inboard
U
به طرف داخل
implosion
U
انفجار از داخل
in and out
U
داخل وخارج
inboard
U
داخل کشتی
imbark
U
داخل کردن
ingoing
U
داخل شونده
impenetrable
U
داخل نشدنی
intercellular
U
داخل سلولی
incorporate
U
داخل کردن
grind internally
U
داخل را ساییدن
uchi uke
U
دفاع از داخل
inward
U
داخل رونده
anieoro
U
به طرف داخل
interchart
U
در داخل نقشه
implode
U
از داخل ترکیدن
he is not in it
U
داخل نیست
interior wiring
U
سیمکشی داخل
inside wiring
U
سیمکشی داخل
inhaul
U
به داخل کشنده
inhaul
U
به داخل کشیدن
ingressive
U
داخل شونده
to go in
U
داخل شدن
intradivision
U
در داخل لشگر
interns
U
داخل شدن در
to line-jump
U
داخل صف زدن
enter
U
داخل کردن
ingratiate
U
داخل کردن
intraspecific
U
داخل گونهای
to queue-jump
[British E]
U
داخل صف زدن
intraspecies
U
داخل گونهای
intrant
U
داخل شونده
to push to the front
[of line]
U
داخل صف زدن
on berth
U
در داخل بندر
intratheater
U
در داخل صحنه
on line
U
داخل رده
interning
U
داخل شدن در
intercontinental
U
داخل قاره
enter
U
داخل شدن
intern
U
داخل شدن در
intromit
U
داخل کردن
introgresseive
U
داخل شونده
to cut in line
U
داخل صف زدن
entered
U
داخل کردن
ingratiated
U
داخل کردن
ingratiates
U
داخل کردن
ingratiating
U
داخل کردن
phase in
U
داخل کردن
entered
U
داخل شدن
plunge
U
ناگهان داخل شدن
on side
U
در داخل خط خارج نشده
swap in
U
مبادله کردن به داخل
belligerently
U
جنگجو داخل درجنگ
i went in to the garden
U
داخل باغ شدم
inside of
U
داخل و یا توی چیزی
plunged
U
ناگهان داخل شدن
to enter the military
U
داخل نظام شدن
reentrant
U
متوجه بسمت داخل
reentrant
U
دوباره داخل شونده
implode
U
از داخل منفجر شدن
plunges
U
ناگهان داخل شدن
built in
U
موجود در داخل چیزی
ingredients
U
داخل شونده عوامل
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
endoenzyme
U
انزیم داخل سلولی
to launch in to politics
U
داخل سیاست شدن
indoor soccer
U
فوتبال داخل سالن
ingredient
U
داخل شونده عوامل
belligerents
U
جنگجو داخل درجنگ
belligerent
U
جنگجو داخل درجنگ
bore
U
داخل لوله توپ
to go to the front
U
داخل جنگ شدن
to breakin
U
خودرا داخل کردن
bore
U
داخل راتراشیدن سوراخ
bores
U
داخل لوله توپ
to come in
U
داخل شدن بدردخوردن
bores
U
داخل راتراشیدن سوراخ
trailer tongue
[American English]
[coupling]
[British English]
U
پیوند به داخل
[در تریلر]
entered
U
داخل عضویت شدن
sea island terminal
U
بارانداز داخل دریا
inversions
U
پیچش کف پا به طرف داخل
inversion
U
پیچش کف پا به طرف داخل
phase in
U
به ترتیب داخل شدن
up country
U
نواحی داخل کشور
gun bore
U
داخل لوله توپ
wall entrance
U
عبور از داخل دیوار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com