Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
internalization of costs
U
داخلی کردن هزینه ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
incretion
U
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawked
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure
U
ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense
U
پدافند داخلی پایداری داخلی
internal sort
U
جور کردن داخلی
inverse chill
U
سرد کردن داخلی
integrade
U
[طبقه بندی داخلی کردن]
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
intergrade
U
طبقه بندی داخلی کردن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
cost allocation
U
سرشکن کردن هزینه
overcharged
U
اضافی هزینه کردن
cost
U
هزینه بهاگذاری کردن
overcharging
U
اضافی هزینه کردن
overcharge
U
اضافی هزینه کردن
cost minimization
U
حداقل کردن هزینه
overcharges
U
اضافی هزینه کردن
to live in a small way
U
با هزینه کم و بی سر وصدازندگی کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
shell out
U
هزینه چیزی را قبول کردن
to recoup oneself
U
هزینه خود را جبران کردن
costing
U
مشخص کردن هزینه عملیات
replacement cost
U
هزینه جایگزین کردن چیزی
to indemnify any one's expense
U
هزینه کسیرا جبران کردن
to reduce an establishment
U
کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
reimbursed
U
جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
reimburses
U
جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
reimburse
U
جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
reimbursing
U
جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
inhibiting
U
اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
storage
U
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
sifting
U
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
apportionment
U
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
carriages
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
internal door
U
در داخلی
territorial
U
داخلی
intramural
U
داخلی
internal
U
داخلی
innate
U
داخلی
in
U
داخلی
in-
U
داخلی
esoteric
U
داخلی
ben
U
داخلی
endogenous
U
داخلی
indoor
U
داخلی
inner
U
داخلی
interior
U
داخلی
domestic
U
داخلی
internal medicine
U
طب داخلی
interiors
U
داخلی
anie
U
داخلی
insides
U
داخلی
inside
U
داخلی
municipal
U
داخلی
insider
U
کارمند داخلی
internal development
U
رشد داخلی
internal impedance
U
مقاومت داخلی
municipal law
U
حقوق داخلی
municipal court
U
دادگاه داخلی
internal defense
U
دفاع داخلی
internal current
U
جریان داخلی
internal damping
U
میرایی داخلی
insiders
U
کارمند داخلی
internal impedance
U
امپدانس داخلی
insides
U
تو اعضای داخلی
internal heating
U
گرمایش داخلی
internal consistency
U
سازگاری داخلی
interior affairs
U
امور داخلی
internal crack
U
ترک داخلی
internal friction
U
اصطکاک داخلی
insides
U
قسمت داخلی
internal furnace
U
کوره داخلی
inside
U
تو اعضای داخلی
internal consumption
U
مصرف داخلی
civil
U
داخلی حقوقی
inside
U
قسمت داخلی
internal connection
U
اتصال داخلی
internal discharge
U
تخلیه داخلی
inner zone
U
منطقه داخلی
local currency
U
پول داخلی
inside caliper
U
کولیس داخلی
innards
U
قسمتهای داخلی
inside diameter
U
قطر داخلی
inside draft
U
شیب داخلی
inland waterway
U
ابراه داخلی
inside hinge
U
لولای داخلی
local subscriber
U
مشترک داخلی
inner bottom
U
جدار داخلی
internal electrode
U
الکترود داخلی
internal electrolysis
U
الکترولیز داخلی
internal energy
U
انرژی داخلی
stability
U
ثبات داخلی
inner liner
U
روکش داخلی
inner loop
U
حلقه داخلی
inner planets
U
سیارات داخلی
inner harbor
U
بندر داخلی
inner product
U
ضرب داخلی
internal efficiency
U
راندمان داخلی
inland rules
U
قوانین داخلی
inside micrometer
U
میکرومتر داخلی
imside dimension
U
اندازه داخلی
rules of procedure
U
نظامنامه داخلی
internal erosion
U
فرسایش داخلی
domestic tariff
U
تعرفه داخلی
internal development
U
توسعه داخلی
internal force
U
نیروی داخلی
internal revenue
U
درامد داخلی
inward
U
داخلی باطنی
internal diseconomies
U
زیانهای داخلی
inside wing
U
بال داخلی
intercoms
U
ارتباط داخلی
intercoms
U
مخابرات داخلی
intercom
U
ارتباط داخلی
inland duty
U
گمرک داخلی
intercom
U
مخابرات داخلی
civil wars
U
جنگ داخلی
civil war
U
جنگ داخلی
Inland Revenue
U
درامد داخلی
inside thread
U
مارپیچ داخلی
internal ear
U
گوش داخلی
inboard aileron
U
شهپر داخلی
internal brake
U
ترمز داخلی
internal shield
U
غلاف داخلی
home trade
U
تجارت داخلی
internal armature
U
ارمیچر داخلی
internal angle
U
زاویه ی داخلی
interphone
U
مخابرات داخلی
by low
U
نظامنامه داخلی
internal storage
U
حافظه ی داخلی
internal storage
U
حافظه داخلی
internal storage
U
انباره داخلی
bushes
U
پوسته داخلی
internal stress
U
تنش داخلی
internal structure
U
ساختار داخلی
home rule
U
حکومت داخلی
home product
U
محصولات داخلی
internal resistance
U
مقاومت داخلی
internal boffles
U
تیغههای داخلی
ductless gland
U
غددمترشح داخلی
intrados
U
قوس داخلی
internal ruling
U
نظامنامه داخلی
internal security
U
تامین داخلی
home market
U
بازار داخلی
internal security
U
امنیت داخلی
internal attack
U
تک داخلی یا تک از داخل
intercommunication
U
ارتباط داخلی
bush
U
پوسته داخلی
interconnection
U
اتصالی داخلی
internal trade
U
تجارت داخلی
internal trade
U
بازرگانی داخلی
interior wall
U
دیوار داخلی
marketing audit
U
کنترل داخلی
interion architecture
U
معماری داخلی
internal supercharger
U
سوپرشارژر داخلی
endoparasite
U
انگل داخلی
interlan angle
U
زاویه داخلی
internal structure
U
سازه داخلی
interior span
U
دهانه داخلی
interior guard
U
نگهبان داخلی
interior ballistics
U
بالیستیک داخلی
interior architecture
U
معماری داخلی
incoming message cassette
U
نوارپیغام داخلی
internal transactions
U
معاملات داخلی
civil disturbances
U
اغتشاشات داخلی
intermediate structure
U
ساختمان داخلی
indoor antenna
U
انتن داخلی
internal short circuit
U
کوتهمداری داخلی
internality
U
داخلی بودن
interference drag
U
پسای داخلی
indoor
U
درونی داخلی
internal window sill
U
کف پنجره داخلی
in-fighting
U
جنگ داخلی
internal voltage
U
ولتاژ داخلی
autonomy
U
استقلال داخلی
ashi noko
U
قسمت داخلی کف پا
endogenous variable
U
متغیر داخلی
endosmosis
U
حلول داخلی
territorial sea
U
دریای داخلی
domestic emergencies
U
بحرانهای داخلی
bulkheads
U
جدار داخلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com