English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lentissimo U خیلی ملایم واهسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gradual U شیب تدریجی واهسته
largo U حرکت ازاد واهسته
thudded U صدای خفه واهسته ایجادکردن
thudding U صدای خفه واهسته ایجادکردن
thuds U صدای خفه واهسته ایجادکردن
thud U صدای خفه واهسته ایجادکردن
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
blandest U ملایم
good-natured U ملایم
mildest U ملایم
blander U ملایم
agreeable U ملایم
sedating U ملایم
pigeon livered U ملایم
lambent U ملایم
moderated U ملایم
meek U ملایم
lentamente U ملایم
milder U ملایم
selfpossessed U ملایم
clement U ملایم
mild flavoured U ملایم
sedate U ملایم
sedated U ملایم
sedates U ملایم
softest U ملایم
moderate U ملایم
moderates U ملایم
softer U ملایم
breezy U ملایم
bland U ملایم
mild U ملایم
soft U ملایم
lenitive U ملایم
good tempered U ملایم
smooths U ملایم
smoothest U ملایم
gentle U ملایم
smoothed U ملایم
smooth U ملایم
restrained U ملایم
gentlest U ملایم
gentler U ملایم
moderating U ملایم
fair spoken U ملایم
soft <adj.> U ملایم
smooth <adj.> U ملایم
good-tempered U ملایم
easier U ملایم
good natured U ملایم
dolce U ملایم
debonnaire U ملایم
benign U ملایم
benignly U ملایم
lenis U ملایم
smoothe U ملایم
sottovoce U ملایم
easiest U ملایم
easy U ملایم
self-possessed U ملایم
emolliate U ملایم
lamblkin U ملایم
equable U ملایم
temperate U ملایم
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
mildly U بطور ملایم
soften U ملایم کردن
softened U ملایم کردن
softens U ملایم کردن
to tone down U ملایم شدن
shelving U شیب ملایم
temperate climate U اقلیم ملایم
downy U ملایم نرم
to tone down U ملایم کردن
lenient U ملایم باگذشت
glacis U سرازیری ملایم
lambencyr U با روشنائی ملایم
cooling off U ملایم شدن
hand gallop U تاخت ملایم
lambently U با تابندگی ملایم
larghetto U اهنگ ملایم
kindly U دلپذیر ملایم
andante U نسبتا ملایم
larghetto U موزیک ملایم
kindly climate U اب وهوای ملایم
kindlity U بطور ملایم
gentle slope U شیب ملایم
genialize U ملایم کردن
genial heat U گرمای ملایم
gar U سوگند ملایم
approximations U محاسبه ملایم
fail softly U با خرابی ملایم
glacis U شیب ملایم
fail soft U با خرابی ملایم
larghetto U حرکت ملایم
odder U :سوگند ملایم
od U سوگند ملایم
milden U ملایم کردن
approximation U محاسبه ملایم
oddest U :سوگند ملایم
peanoforte U اهنگ ملایم
odd U :سوگند ملایم
light breeze U نسیم ملایم
ash tire U اتش ملایم
suave U ملایم مودب
temper U ملایم کردن
benedict U خوشحال ملایم
tempered U ملایم کردن
qualifier U ملایم سازنده
qualifiers U ملایم سازنده
lento U بطور ملایم
attemper U ملایم کردن
tempers U ملایم کردن
ruggedly U بطور ناهموار یا ملایم
gentle U اهسته ملایم کردن
gentler U اهسته ملایم کردن
tootled U نی یا فلوت ملایم زدن
benignant U خوش خیم ملایم
lambent U دارای روشنایی ملایم
gentlest U اهسته ملایم کردن
braising U با اتش ملایم پختن
reproof U ملامت توبیخ ملایم
reproofs U ملامت توبیخ ملایم
tootling U نی یا فلوت ملایم زدن
tootles U نی یا فلوت ملایم زدن
braises U با اتش ملایم پختن
braised U با اتش ملایم پختن
braise U با اتش ملایم پختن
tootle U نی یا فلوت ملایم زدن
bask U باگرمای ملایم گرم کردن
recessions U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
recession U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
basks U باگرمای ملایم گرم کردن
milden U نرم کردن ملایم شدن
cholerine U اسهال وبایی وبای ملایم
lambency U ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
basked U باگرمای ملایم گرم کردن
sweetening U شیرین شدن ملایم کردن
sweetened U شیرین شدن ملایم کردن
sweetens U شیرین شدن ملایم کردن
sweeten U شیرین شدن ملایم کردن
basking U باگرمای ملایم گرم کردن
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
espianade U قطعه زمین هموار شیب ملایم
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
fail safe system U سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
playback rate scale factor U نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
aliasing U افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
animation U این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
animations U این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
scroll U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scrolls U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
temper U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
to a large extent U خیلی
villainous U خیلی بد
abysmal <adj.> U خیلی بد
many U خیلی
copious U خیلی
routh U خیلی
highly U خیلی
dammit U خیلی
damn U خیلی
ten U خیلی
dumpiness U خیلی
very U خیلی
far and away U خیلی
not a few U خیلی ها
for long U خیلی
in large quantities U خیلی خیلی
very little U خیلی کم
level best U خیلی عالی
lily white U خیلی سفید
awesome <adj.> U خیلی خوب
great <adj.> U خیلی خوب
really sick U خیلی محشر
level best U خیلی خوب
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
frequently <adv.> U خیلی از اوقات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com