English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overstrung U خیلی حساس
pixilated U خیلی حساس
senseful U خیلی حساس
skinless U خیلی حساس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hypersensitive U دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
hypergolic fuel U سوخت خیلی حساس به اشتعال
Other Matches
tentacle U شاخک حساس ریشه حساس
tentacles U شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
thin skinned U حساس
sensor U حساس
techy U حساس
activator U حساس گر
tendering U حساس
elastic U حساس
sensitive U حساس
prominent U حساس
elastic demand U حساس
sensitive clay U رس حساس
ticklish U حساس
delicate U حساس
vigilant U حساس
sensate U حساس
susceptive U حساس
tenderest U حساس
exquisite U حساس
alive U حساس
sharp nosed U حساس
sentimental U حساس
acute U حساس
tendered U حساس
tender U حساس
critical U حساس
passible U حساس
supersensitive U حساس
feisty U حساس
key <adj.> U حساس
sensitised U حساس شدن
sensitises U حساس کردن
sensitised U حساس کردن
palpi U شاخک حساس
sensitises U حساس شدن
sensitive plant U گیاه حساس
sensitizer U حساس کننده
mimosa U گیاه حساس
feelingly U بطور حساس
elastic supply U عرضه حساس
vibrissa U موی حساس
sensitising U حساس کردن
perceptive U حساس و باهوش
sensitive zone U منطقه حساس
sensitising U حساس شدن
tenderizes U حساس کردن
tenderizing U حساس کردن
critical position U پوزیسیون حساس
sensitization U حساس کردن
critical mass U توده حساس
critical facility U تاسیسات حساس
sensitization U حساس شدن
sensory nerves U پیهای حساس
supersensitive U فوق حساس
supersensitive U حساس شده
tenderized U حساس کردن
tenderize U حساس کردن
tenderising U حساس کردن
sensitize U حساس کردن
sensitized U حساس کردن
sensitized U حساس شدن
sensitizes U حساس کردن
sensitizes U حساس شدن
sensitizing U حساس کردن
sensitization U حساس سازی
sensitizing U حساس شدن
tenderised U حساس کردن
tenderises U حساس کردن
critical item U اماد حساس
tender U حساس بودن
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
gleg U حساس باهوش
key position U شغل حساس
key terrain U زمین حساس
high strung U بسیار حساس
sensitively U بطور حساس
insensitivity U غیر حساس
insensitive U غیر حساس
insensible U غیر حساس
it touched him on the raw U بنقطه حساس
jumpy U بیقرار حساس
kittle U هوشیار حساس
stark U حساس سفت
starkest U حساس سفت
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
starker U حساس سفت
hygrosensitive U حساس به رطوبت
tenderest U حساس بودن
tendering U حساس بودن
key points U نقاط حساس
tendered U حساس بودن
sensitize U حساس شدن
keop soo U نقاط حساس
starkly U حساس سفت
sensitive to light U حساس نسبت به روشنایی
key terrain features U عوارض حساس زمین
tentacles U موی حساس جانور
laminitis U اماس لایههای حساس
vital points U نقاط حساس بدن
kyusho U نقاط حساس بدن
susceptible to pain U حساس نسبت بدرد
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
sensitivity U حساس بودن به چیزی
tentacle U موی حساس جانور
sentient U حساس دستخوش احساسات
pressure sensitive pen U قلم حساس به فشار
context sensitive help U کمک حساس به قرینه
tentacular U دارای شاخک حساس
tentacular U شبیه شاخک حساس
tender minded U دارای فکر حساس
hypergolic fuel U سوخت فوق حساس
supersensitive U فوق العاده حساس
soft boiled U نیم بند حساس
key position U موضع حساس و مهم
touch panel U صفحه حساس به تماس
sensitivities U حساس بودن به چیزی
dipneedle circuit U مدار حساس مغناطیسی
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
susceptible U حساس مستعد پذیرش
palpus U شاخک حساس سبیل
detecting circuit U مدار حساس مین
context sensitive U حساس نسبت به متن
electrosensitive paper U کاغذ حساس الکترونیکی
touchier U نازک نارنجی حساس
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
touchy U نازک نارنجی حساس
touchiest U نازک نارنجی حساس
touch sensitive display U صفحه نمایش حساس لمسی
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
panchromatic U حساس نسبت بهمه رنگها
pressure sensitive keyboard U صفحه کلید حساس به فشار
fluxgate U وسیله حساس به مین مغناطیسی
photodiode U دیود حساس نسبت به نور
photoconductor U هادی حساس نسبت به نور
otocyst U عضو حساس شنوایی بی مهرگان
sensory U وابسته به مرکز احساس حساس
light sensitive cell U سلول حساس در برابر نور
light sensitive resistor U مقاومت حساس در برابر نور
light sensitive layer U لایه یا قشر حساس در برابرنور
detector paper U کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
electrosensitive U چاپ با کاغذ حساس به الکترون
dunnite U نوعی ماده منفجر حساس
supersensitive U ماسوره یا مین فوق العاده حساس
dermis U قسمت حساس وعروقی میان پوست
photocell U یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
spicula U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
heliogravure U گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
spicule U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
epicritic U تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
vital point U حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
case sensitive U حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
detectors U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detector U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
forms U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
privilege U حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
emulsion laser storage U روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
formed U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
lasers U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder U دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
phototypesetter U وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
digitize U سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
wet bulb termometere U ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
surge U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
lighted U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lightest U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surges U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surged U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
light U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
implosion weapon U جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
electrothermal printer U چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
dumpiness U خیلی
not a few U خیلی ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com