English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
land swell U خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
in shore U در اب نزدیک کرانه
lagune U جای کم گود در دریا نزدیک به کرانه
billowed U خیزاب
billowing U خیزاب
billows U خیزاب
afflux U خیزاب
wave U خیزاب
waving U خیزاب
billow U خیزاب
waved U خیزاب
waves U خیزاب
whitecap U سفیدک خیزاب
surf U خیزاب دریاکنار
the wave heaves U خیزاب بلندمیشودومیافتد
surfy U دارای خیزاب زیاد
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
lap n U خوردن خیزاب بکنار دریا
planegency U صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
rip current U خیزاب یا موج تجاوز کننده بساحل
surfboat U قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
ground sea U خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
martello U دژ کرانه
littoral U کرانه
rivage U کرانه
limicoline U کرانه زی
near shore U کرانه
strandline U خط کرانه
shores U کرانه
coasts U کرانه
shore U کرانه
mete U کرانه
strands U کرانه
strand U کرانه
coast U کرانه
boundary U کرانه کرانی
sandbank U کرانه ماسه
groins U کرانه دار
boundaries U کرانه کرانی
sand U شن کرانه دریا
sands U شن کرانه دریا
banks U کرانه دیواری
bank U کرانه دیواری
shores U کرانه ساحل
shore U کرانه ساحل
groin U کرانه دار
coast guard U گارد کرانه
bounds register U ثبات کرانه ها
sandbanks U کرانه ماسه
beach U پلاژ کرانه
beach U کرانه شنی
strands U کرانه بندرگاه
beached U پلاژ کرانه
beached U کرانه شنی
strand U کرانه بندرگاه
beaches U پلاژ کرانه
beaches U کرانه شنی
back beach U کرانه جزر و مد
backshore beach U کرانه جزر و مد
backshore U کرانه جزر و مد
off shore U دور از کرانه
seaboards U کرانه دریا
on shore U سوی کرانه
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
groin U کرانه دار
seaboard U کرانه دریا
sea coast U کرانه دریا
sea shore U کرانه دریا
medoterranean U دور از کرانه
shore patrol U کرانه پاسدار
to push off U از کرانه دریادورشدن
landding U کرانه رسمی فرودگاه
redshank U مرغ پا قرمز کرانه زی
off shore fisheries U شیلات دوراز کرانه
limicoline U وابسته به مرغان کرانه زی
coast guard officer U افسر گارد کرانه
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
to set in U سوی کرانه روان شدن
upper limit [of the integral] U کرانه بالا [انتگرال] [ریاضی]
lower limit [of the integral] U کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
afflux U خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
the nile overflows its banks U نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
ionian U وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
long shoreman U گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
red tide [algal bloom] U سرخ خیزاب [سرخ شدن آب دریا در اثرانبوه شدن خزه ها]
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
interior U دور از مرز دور از کرانه
riverain U کرانه نشین ساحل نشین
interiors U دور از مرز دور از کرانه
close-ups U از نزدیک
closer U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
close U نزدیک
close up U از نزدیک
forby U نزدیک
close-up U از نزدیک
nigh U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
hand to hand U نزدیک
forbye U نزدیک
by U از نزدیک
closes U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
caudal U نزدیک به دم
cephalo U نزدیک به سر
close aboard U نزدیک
contiguous U نزدیک
near upon U نزدیک
fast by U نزدیک
near at hand U نزدیک
near by U نزدیک به
near by U نزدیک
forby U از نزدیک
forbye U از نزدیک
foreby U نزدیک
hard by U نزدیک
next door to U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
close by U نزدیک
closest U نزدیک
nearby U نزدیک
vicinal U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
approaching U نزدیک
upcoming U نزدیک
proximate U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
on the eve of U نزدیک
beside U نزدیک
forthcoming U نزدیک
at hand U نزدیک
in sight U نزدیک
nearest U نزدیک
near U نزدیک
accessible U نزدیک
near- U نزدیک
nearer U نزدیک
neighbouring U نزدیک
narrowly U از نزدیک
neared U نزدیک
towards U نزدیک
imminent U نزدیک
nears U نزدیک
adjacent U نزدیک
nearing U نزدیک
accosting U نزدیک کشیدن
proximal U نزدیک مبدا
recent memory U حافظه نزدیک
accosting U نزدیک شدن
neared U نزدیک به ضربه
near- U نزدیک به ضربه
odd comeshortly U اینده نزدیک
of kin U نزدیک همانند
on the simmer U نزدیک بجوش
accosts U نزدیک کشیدن
parahepatic U نزدیک جگر
paranephric U نزدیک گرده
parotic U نزدیک به گوش
paulo postfuture U اینده نزدیک
accosts U نزدیک شدن
accosted U نزدیک کشیدن
accosted U نزدیک شدن
accost U نزدیک کشیدن
subcentral U نزدیک مرکز
subsaturated U نزدیک به اشباع
nearer U نزدیک به ضربه
to be on the way U نزدیک شدن
nearest U نزدیک به ضربه
myopia U نزدیک بینی
to come by U نزدیک شدن
nearing U نزدیک به ضربه
subapical U نزدیک راس
subadult U نزدیک سن تکلیف
deep U نزدیک به هدف
aggress U نزدیک شدن
aftermost U نزدیک پاشنه
admaxillary U نزدیک ارواره
accost U نزدیک شدن
adductor U نزدیک کننده
short sighted U نزدیک بین
adducent U نزدیک کننده
deepest U نزدیک به هدف
deeper U نزدیک به هدف
to gain on U نزدیک شدن به
hail fellow U صمیمی نزدیک
keep back U نزدیک نشوید
draw on U نزدیک شدن
to draw near or nigh U نزدیک شدن
draw near U نزدیک شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com