Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
globular cluster
U
خوشه ستارهای کروی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staller cluster
U
خوشه ستارهای
open star cluster
U
خوشه باز ستارهای
globular cluster
U
خوشه کروی
sidereal
U
ستارهای
siderial
U
ستارهای
pentacular
U
ستارهای
asteroidal
U
ستارهای
astral
U
ستارهای
starry
U
ستارهای
radial
U
ستارهای
radials
U
ستارهای
radial form
U
شکل ستارهای
planetary
U
ستارهای نجومی
radial motor
U
موتور ستارهای
aster
U
گل ستارهای مینا
pulsation
U
تپش ستارهای
pulsation
U
ضربان ستارهای
interstellar
U
بین ستارهای
stellar embryos
U
جنینهای ستارهای
star cloud
U
ابری ستارهای
star cloud
U
سحابی ستارهای
sphery
U
ستارهای شکل
star nebula
U
ابری ستارهای
star nebula
U
سحابی ستارهای
star connection
U
اتصال ستارهای
star circuit
U
مدار ستارهای
star network
U
شبکه ستارهای
interstellar gas
U
گاز بین- ستارهای
star thistle
U
قنطوریون ستارهای گل توری
interstellar matter
U
ماده بین- ستارهای
interstellar dust
U
غبار بین- ستارهای
interstaller space
U
فضای بین- ستارهای
quasistellar objects
U
اجرام شبه ستارهای
interstaller hydrogn
U
ئیدروژن بین- ستارهای
star grass
U
هر نوع گیاه گل ستارهای
interstellar
U
خلاء بین- ستارهای
asteroids
U
ستاره مانند ستارهای
double bank radial engine
U
موتور ستارهای دوبل
five star
U
افسر پنج ستارهای
stellar inertial navigation
U
ناوبری لختی ستارهای
voltage to neutral
U
ولتاژ اتصال ستارهای
multistar network
U
شبکه چند ستارهای
asteroid
U
ستاره مانند ستارهای
nova
U
ستارهای که نور ان چندروزی زیاد شده و دوباره کم شود
heliacal
U
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
globally
U
کروی
global
U
کروی
globate
U
کروی
globe like
U
کروی
globoid
U
کروی
globular
U
کروی
globulous
U
کروی
perispheric
U
کروی
spheroid
U
کروی
spheral
U
کروی
orbiculate
U
کروی
orbicular
U
کروی
globy
U
کروی
spheric
U
کروی
nodular
U
کروی
spherical
U
کروی
spherical triagle
U
مثلث کروی
globe valve
U
سوپاپ کروی
spherical top
U
فرفره کروی
spherical triangle
U
مثلث کروی
spherical trigonometry
U
مثلثات کروی
spherical wedge
U
قاچ کروی
sphericity
U
حالت کروی
kitchen rudder
U
سکان کروی
spherical mirror
U
اینه کروی
orbed
U
گرد کروی
spherical geometry
U
هندسه کروی
roudelay
U
کروی شکل
sector of a sphere
U
اکلیل کروی
sphery
U
کروی مستدیر
spherics
U
هندسه کروی
aspheric
U
غیر کروی
spherical aberration
U
خطای کروی
spherical candlepower
U
شمع کروی
spherical coordinates
U
مختصات کروی
spherical lens
U
عدسی کروی
globular protein
U
پروتئین کروی
sphere
U
جسم کروی
orbs
U
کروی شدن
spheres
U
جسم کروی
orb
U
کروی شدن
orb
U
جسم کروی
orbs
U
جسم کروی
spherical sector
U
قطاع کروی
globes
U
کروی کردن
globe
U
کروی کردن
helical
U
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
sphere gap
U
دهانه جرقه کروی
mean spherical candlepower
U
شمع کروی متوسط
spherical polygon
U
کثیر الاضلاع کروی
star globe
U
ستاره یاب کروی
hemispherical engine
U
موتور نیم کروی
spherule
U
جسم کروی کوچک
spherical coordinates
U
دستگاه مختصات کروی
concave spherical mirror
U
اینه کروی مقعر
orbicularly
U
بطور گرد یا کروی
spherical coordinates
U
مختصات کروی
[ریاضی]
globules
U
جسم کوچک کروی
globule
U
جسم کوچک کروی
quadrant
U
ربع جسم کروی
ensphere
U
بصورت کروی در اوردن
concave spherical mirror
U
اینه کروی کاو
beard
U
خوشه
beards
U
خوشه
rar
U
خوشه
raceme
U
خوشه
cluster
U
خوشه
virgo
U
خوشه
virginis
U
خوشه
cluster bomb
U
خوشه
cluster bombs
U
خوشه
clusters
U
خوشه
grouped
<adj.>
U
خوشه ای
bunches
U
خوشه
clump
U
خوشه
bunching
U
خوشه
clumps
U
خوشه
gregarious
U
خوشه خوشه
clumping
U
خوشه
clumped
U
خوشه
bunched
U
خوشه
bunch
U
خوشه
spherical coordinate system
U
دستگاه مختصات کروی
[ریاضی]
roundel
U
صفحه کوچک و کروی شکل
ball peen hammer
U
چکشی که یک طرف ان کروی است
acinarious
U
پوشیده شده از حفرههای کروی
roundle
U
صفحه کوچک و کروی شکل
glomerule
U
خوشه دسته
eared
U
خوشه دار
ear
U
خوشه زائده
ears
U
خوشه زائده
gleaner
U
خوشه چین
galactic cluster
U
خوشه کهکشانی
earing
U
خوشه بندی
super cluster
U
ابر خوشه
clumpy
U
خوشه دار
tuffet
U
کلاله خوشه
vintager
U
خوشه چین
gleaning
U
خوشه چینی
icker
U
خوشه ذرت
racemose
U
بشکل خوشه
oval faced chaser punch
U
قلم خوشه
racemiform
U
خوشه مانند
open cluster
U
خوشه باز
mine mooring
U
خوشه مین
mealie
U
خوشه ذرت
yurta
U
خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
spherical coordinate system
[with constant radius]
U
دستگاه مختصات کروی
[با شعاع ثابت]
yurt
U
خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
cluster bomb
U
خوشه مین خوشهای
spadix
U
خوشه گریبانه دار
glean
U
خوشه چینی کردن
gleaned
U
خوشه چینی کردن
spicular
U
مانند خوشه کوچک
cluster
U
خوشه مین خوشهای
gleans
U
خوشه چینی کردن
botryoidal
U
شبیه خوشه انگور
clusters
U
خوشه مین خوشهای
cluster bombs
U
خوشه مین خوشهای
gleanings
U
خوشه چینی کردن
grain ear
U
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
tucket
U
خوشه نرسیده ذرت هندی
ears
U
خوشه دار یاگوشدار کردن
botryoidal
U
دارای شکل خوشه انگور
eared
U
خوشه کرده سنبله دار
alpha virginis
U
سماک اعزال الفا- خوشه
ear
U
خوشه دار یاگوشدار کردن
spica
U
الفا- خوشه سماک اعزل
grain head
U
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
married failure
U
عمل نکردن خوشه اتصال مین
sori
U
خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
foxtail
U
یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
ears
U
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
glomerule
U
خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
ear
U
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
grape shot
U
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
cirro cumulus
U
لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
cluster bomb
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
clusters
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
spherization
U
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
ear
U
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
radiation scattering
U
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
huygen's principle
U
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
cluster bombs
U
جمع کردن خوشه کردن
bunching
U
دسته کردن خوشه کردن
cluster bomb
U
جمع کردن خوشه کردن
bunch
U
دسته کردن خوشه کردن
cluster
U
جمع کردن خوشه کردن
clusters
U
جمع کردن خوشه کردن
bunches
U
دسته کردن خوشه کردن
bunched
U
دسته کردن خوشه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com