Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nosh
U
خوراک سبک خوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to eat one's mutton
U
یا کسی خوراک خوردن
Other Matches
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
to play a good knife and fork
U
ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag
U
تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
tumble
U
غلت خوردن معلق خوردن
tripped
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
trips
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
trip
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbled
U
غلت خوردن معلق خوردن
tumbles
U
غلت خوردن معلق خوردن
grog
U
دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
to drink wine
U
می خوردن شراب خوردن
keep
U
خوراک
fares
U
خوراک
oligotrophic
U
کم خوراک
pabulum
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
feed
U
خوراک
faring
U
خوراک
at mess
U
سر خوراک
passage money
U
خوراک
keeps
U
خوراک
victuals
U
خوراک
tucker
U
خوراک
nutrition
U
خوراک
viands
U
خوراک
messes
U
:یک خوراک
feeds
U
خوراک
repasts
U
خوراک
fare
U
خوراک
intakes
U
خوراک
intake
U
خوراک
butterpump
U
غم خوراک
fared
U
خوراک
repast
U
خوراک
chows
U
خوراک
tacks
U
خوراک
food
U
خوراک
tacking
U
خوراک
tacked
U
خوراک
nutriment
U
خوراک
mess
U
:یک خوراک
foods
U
خوراک
nourishment
U
خوراک
tack
U
خوراک
meats
U
خوراک
chow
U
خوراک
meat
U
خوراک
nutriments
U
خوراک
health foods
U
خوراک بهداشتی
junk food
U
گنده خوراک
heterotroph
U
خوراک گیر
cannon fodder
U
خوراک توپ
nourishes
U
خوراک دادن
feeds
U
خوراک علوفه
nourish
U
خوراک دادن
eating
U
خورد و خوراک
eating
U
خوش خوراک
feed
U
خوراک علوفه
nourished
U
خوراک دادن
food stamp
U
تمبر خوراک
food stamps
U
تمبر خوراک
health food
U
خوراک بهداشتی
treats
U
خوراک رایگان
plat du jour
U
خوراک روز
plats du jour
U
خوراک روز
slipslop
U
خوراک ابکی
at meat
U
سر خوراک یا غذا
gourmet
U
خوراک شناس
dishes
U
سینی خوراک
feeders
U
خوراک دهنده
feeder
U
خوراک دهنده
dish
U
سینی خوراک
to d. up
U
خوراک گذاردن
boarding houses
U
خوابگاه و خوراک
insects
U
کرم خوراک
gourmets
U
خوراک شناس
insect
U
کرم خوراک
timbale
U
خوراک دلمه
treated
U
خوراک رایگان
treat
U
خوراک رایگان
autotroph
U
خوراک ساز
meal time
U
موقع خوراک
meal time
U
وقت خوراک
junk foods
U
گنده خوراک
kingfisher
U
ماهی خوراک
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
boarding house
U
خوابگاه و خوراک
support
[nourish, feed]
U
خوراک دادن
food gathering
U
خوراک اوری
slops
U
خوراک ابکی
menu
U
فهرست خوراک
menus
U
فهرست خوراک
feedstuff
U
خوراک حیوانات
dose
U
یک خوراک دارو
dosed
U
یک خوراک دارو
queasiness
U
سنگینی خوراک
piece de resistance
U
خوراک اصلی
aliment
U
خوراک دادن
hors d'oeuvre
U
پیش خوراک
hors d'oeuvres
U
پیش خوراک
suave
U
خوش خوراک
dosage
U
یک خوراک دارو
dosages
U
یک خوراک دارو
preparation of food
U
تهیه خوراک
to give to eat
U
خوراک دادن
frugal food
U
خوراک ساده
doses
U
یک خوراک دارو
dosing
U
یک خوراک دارو
recipe
U
خوراک دستور
snack
U
خوراک سرپایی
recipes
U
خوراک دستور
grubs
U
خوراک خواربار
snack
U
خوراک مختصر
grubbed
U
خوراک خواربار
grub
U
خوراک خواربار
viand
U
خوراک ماکولات
sitophobia
U
خوراک هراسی
chop house
U
خوراک خانه
feeds
U
خوراک دادن
eating house
U
خوراک پزخانه
feed
U
خوراک دادن
regaling
U
خوراک لذیذ
regales
U
خوراک لذیذ
snacks
U
خوراک سرپایی
regaled
U
خوراک لذیذ
regale
U
خوراک لذیذ
snacks
U
خوراک مختصر
Chile
U
خوراک لوبیای پر ادویه
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
trencherman
U
ادم خوش خوراک
convenience food
U
خوراک پیش پخته
helpings
U
یک وعده یا پرس خوراک
pitch into
U
به خوراک حمله کردن
chili
U
خوراک لوبیای پر ادویه
recipe
U
دستور خوراک پزی
eating disorder
U
اختلال خورد و خوراک
he cannot earn his own keep
U
اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
cresture conforts
U
خوراک و پوشاک خوب
dainty
U
گوشت یا خوراک لذیذ
gratin
U
خوراک ته دیم دار
feeding group
U
قسمت خوراک دهنده
vegetable diet
U
خوراک سبزی دار
recipes
U
دستور خوراک پزی
holozoic
U
جانور خوراک گیر
feed belt
U
نوار خوراک دهنده
thropholyt
U
لایه خوراک کاه
doze
U
دوز یک خوراک دارو
revalenta
U
خوراک عدس واردجو
kitchens
U
محل خوراک پزی
cooker
U
چراغ خوراک پزی
cookers
U
چراغ خوراک پزی
Primus
U
چراغ خوراک پزی
Primuses
U
چراغ خوراک پزی
rotisserie
U
مغازه خوراک پزی
sanguification
U
تبدیل خوراک بخون
kitchen
U
محل خوراک پزی
chilies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
dosing
U
خوراک دوا یا شربت
piece deresistance
U
بخش عمده خوراک
doses
U
خوراک دوا یا شربت
dozed
U
دوز یک خوراک دارو
dozes
U
دوز یک خوراک دارو
dozing
U
دوز یک خوراک دارو
heater
U
چراغ خوراک پزی
heaters
U
چراغ خوراک پزی
cuisine
U
روش اشپزی خوراک
dose
U
خوراک دوا یا شربت
dosed
U
خوراک دوا یا شربت
chilli
U
خوراک لوبیای پر ادویه
chillies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
receiver
U
دستگاه خوراک دهنده
spaghetti
U
خوراک رشته فرنگی
receiver
U
جعبه خوراک دهنده
larder
U
گنجه خوراک خوراکی
receivers
U
جعبه خوراک دهنده
hoppers
U
محفظه خوراک دستگاه
hopper
U
محفظه خوراک دستگاه
larders
U
گنجه خوراک خوراکی
kickshaw
U
خوراک خوش مزه
kitchener
U
بخاری خوراک پزی
fast food
U
تند خوراک تندکار
throphogen
U
لایه خوراک ساز
receivers
U
دستگاه خوراک دهنده
helping
U
یک وعده یا پرس خوراک
gormand
U
خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
gourmets
U
خبره خوراک شراب شناس
table d'hote
U
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
hodgepodge
U
خوراک همه چیز درهم
the garden provides food
U
باغ خوراک تهیه میکند
colcannon
U
خوراک کلم وسیب زمینی
dozing
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
it is highly valued as food
U
برای خوراک بسیارمطلوب است
dozed
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
doze
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
gourmet
U
خبره خوراک شراب شناس
haricots
U
خوراک راگو با لوبیا سبز
dozes
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
delicacies
U
نازک بینی خوراک لذیذ
delicacy
U
نازک بینی خوراک لذیذ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com