Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
feeder
U
خوراک دهنده
feeders
U
خوراک دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
receiver
U
جعبه خوراک دهنده
receiver
U
دستگاه خوراک دهنده
receivers
U
جعبه خوراک دهنده
receivers
U
دستگاه خوراک دهنده
magazine
U
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazines
U
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
feed belt
U
نوار خوراک دهنده
feeding group
U
قسمت خوراک دهنده
operating slide
U
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
Other Matches
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
messes
U
:یک خوراک
pabulum
U
خوراک
feed
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
victuals
U
خوراک
nourishment
U
خوراک
fared
U
خوراک
fares
U
خوراک
viands
U
خوراک
intakes
U
خوراک
feeds
U
خوراک
nutrition
U
خوراک
faring
U
خوراک
fare
U
خوراک
mess
U
:یک خوراک
repasts
U
خوراک
repast
U
خوراک
oligotrophic
U
کم خوراک
meat
U
خوراک
meats
U
خوراک
intake
U
خوراک
tack
U
خوراک
passage money
U
خوراک
tacks
U
خوراک
butterpump
U
غم خوراک
tacking
U
خوراک
at mess
U
سر خوراک
chows
U
خوراک
chow
U
خوراک
tucker
U
خوراک
keeps
U
خوراک
foods
U
خوراک
food
U
خوراک
nutriment
U
خوراک
nutriments
U
خوراک
tacked
U
خوراک
keep
U
خوراک
nourished
U
خوراک دادن
nourish
U
خوراک دادن
dish
U
سینی خوراک
nourishes
U
خوراک دادن
regaled
U
خوراک لذیذ
regales
U
خوراک لذیذ
regale
U
خوراک لذیذ
viand
U
خوراک ماکولات
boarding houses
U
خوابگاه و خوراک
boarding house
U
خوابگاه و خوراک
kingfisher
U
ماهی خوراک
grubbed
U
خوراک خواربار
grub
U
خوراک خواربار
gourmet
U
خوراک شناس
gourmets
U
خوراک شناس
to d. up
U
خوراک گذاردن
dishes
U
سینی خوراک
regaling
U
خوراک لذیذ
to give to eat
U
خوراک دادن
hors d'oeuvres
U
پیش خوراک
grubs
U
خوراک خواربار
slops
U
خوراک ابکی
dose
U
یک خوراک دارو
dosed
U
یک خوراک دارو
doses
U
یک خوراک دارو
sitophobia
U
خوراک هراسی
slipslop
U
خوراک ابکی
suave
U
خوش خوراک
hors d'oeuvre
U
پیش خوراک
piece de resistance
U
خوراک اصلی
preparation of food
U
تهیه خوراک
queasiness
U
سنگینی خوراک
treat
U
خوراک رایگان
dosage
U
یک خوراک دارو
treats
U
خوراک رایگان
recipe
U
خوراک دستور
dosages
U
یک خوراک دارو
recipes
U
خوراک دستور
meal time
U
وقت خوراک
meal time
U
موقع خوراک
timbale
U
خوراک دلمه
dosing
U
یک خوراک دارو
cannon fodder
U
خوراک توپ
at meat
U
سر خوراک یا غذا
feedstuff
U
خوراک حیوانات
treated
U
خوراک رایگان
food gathering
U
خوراک اوری
frugal food
U
خوراک ساده
snack
U
خوراک مختصر
snack
U
خوراک سرپایی
snacks
U
خوراک مختصر
snacks
U
خوراک سرپایی
feed
U
خوراک دادن
feed
U
خوراک علوفه
feeds
U
خوراک دادن
feeds
U
خوراک علوفه
autotroph
U
خوراک ساز
support
[nourish, feed]
U
خوراک دادن
aliment
U
خوراک دادن
chop house
U
خوراک خانه
eating house
U
خوراک پزخانه
insects
U
کرم خوراک
menu
U
فهرست خوراک
menus
U
فهرست خوراک
insect
U
کرم خوراک
plat du jour
U
خوراک روز
plats du jour
U
خوراک روز
health food
U
خوراک بهداشتی
health foods
U
خوراک بهداشتی
food stamp
U
تمبر خوراک
food stamps
U
تمبر خوراک
junk food
U
گنده خوراک
eating
U
خورد و خوراک
junk foods
U
گنده خوراک
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
heterotroph
U
خوراک گیر
eating
U
خوش خوراک
hoppers
U
محفظه خوراک دستگاه
rotisserie
U
مغازه خوراک پزی
sanguification
U
تبدیل خوراک بخون
dose
U
خوراک دوا یا شربت
holozoic
U
جانور خوراک گیر
dosed
U
خوراک دوا یا شربت
helping
U
یک وعده یا پرس خوراک
doses
U
خوراک دوا یا شربت
dosing
U
خوراک دوا یا شربت
helpings
U
یک وعده یا پرس خوراک
kitchens
U
محل خوراک پزی
dainty
U
گوشت یا خوراک لذیذ
hopper
U
محفظه خوراک دستگاه
revalenta
U
خوراک عدس واردجو
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
Chile
U
خوراک لوبیای پر ادویه
chili
U
خوراک لوبیای پر ادویه
kickshaw
U
خوراک خوش مزه
dozed
U
دوز یک خوراک دارو
doze
U
دوز یک خوراک دارو
Primus
U
چراغ خوراک پزی
dozes
U
دوز یک خوراک دارو
dozing
U
دوز یک خوراک دارو
kitchener
U
بخاری خوراک پزی
heater
U
چراغ خوراک پزی
heaters
U
چراغ خوراک پزی
pitch into
U
به خوراک حمله کردن
piece deresistance
U
بخش عمده خوراک
cuisine
U
روش اشپزی خوراک
cresture conforts
U
خوراک و پوشاک خوب
eating disorder
U
اختلال خورد و خوراک
convenience food
U
خوراک پیش پخته
Primuses
U
چراغ خوراک پزی
throphogen
U
لایه خوراک ساز
chilies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
chilli
U
خوراک لوبیای پر ادویه
recipe
U
دستور خوراک پزی
recipes
U
دستور خوراک پزی
larder
U
گنجه خوراک خوراکی
chillies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
vegetable diet
U
خوراک سبزی دار
larders
U
گنجه خوراک خوراکی
trencherman
U
ادم خوش خوراک
thropholyt
U
لایه خوراک کاه
to eat one's mutton
U
یا کسی خوراک خوردن
he cannot earn his own keep
U
اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
fast food
U
تند خوراک تندکار
cookers
U
چراغ خوراک پزی
cooker
U
چراغ خوراک پزی
kitchen
U
محل خوراک پزی
gratin
U
خوراک ته دیم دار
spaghetti
U
خوراک رشته فرنگی
nosh
U
خوراک سبک خوردن
pantler
U
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
it is highly valued as food
U
برای خوراک بسیارمطلوب است
gormand
U
خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
cookshop
U
دکان خوراک پزی مهمانخانه
colcannon
U
خوراک کلم وسیب زمینی
rechauffe
U
خوراک دوباره گرم کرده
dozes
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
chemotrophic treatment
U
تسویه خوراک ساخت شیمیایی
doze
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
haricots
U
خوراک راگو با لوبیا سبز
gourmets
U
خبره خوراک شراب شناس
table d'hote
U
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
dozing
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
haricot
U
خوراک راگو با لوبیا سبز
gourmet
U
خبره خوراک شراب شناس
delicacy
U
نازک بینی خوراک لذیذ
the garden provides food
U
باغ خوراک تهیه میکند
hodgepodge
U
خوراک همه چیز درهم
delicacies
U
نازک بینی خوراک لذیذ
refect
U
با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com