Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 269 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
see through
U
خوب تشخیص دادن
see-through
U
خوب تشخیص دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
carrier
U
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carriers
U
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
recognises
U
تشخیص دادن
recognising
U
تشخیص دادن
recognize
U
تشخیص دادن
recognizes
U
تشخیص دادن
recognizing
U
تشخیص دادن
identified
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identified
U
تشخیص دادن
identified
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identifies
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifies
U
تشخیص دادن
identifies
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identify
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identify
U
تشخیص دادن
identify
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identifying
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifying
U
تشخیص دادن
identifying
U
مربوط کردن تشخیص دادن
spot
U
تشخیص دادن
spots
U
تشخیص دادن
diagnose
U
تشخیص دادن
diagnosed
U
تشخیص دادن
diagnosing
U
تشخیص دادن
distinguish
U
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
distinguishes
U
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
identification
U
تشخیص تشخیص دادن
find
U
جستن تشخیص دادن
finds
U
جستن تشخیص دادن
individualised
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualises
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualising
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualize
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualized
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizing
U
تمیز دادن تشخیص دادن
assess
U
تشخیص دادن
assessed
U
تشخیص دادن
assesses
U
تشخیص دادن
assessing
U
تشخیص دادن
espied
U
تشخیص دادن
espies
U
تشخیص دادن
espy
U
تشخیص دادن
espying
U
تشخیص دادن
discern
U
تشخیص دادن
discerned
U
تشخیص دادن
discerns
U
تشخیص دادن
tell
U
تشخیص دادن فرق گذاردن
telling-off
U
تشخیص دادن فرق گذاردن
tells
U
تشخیص دادن فرق گذاردن
recognition
U
تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
judge
U
حکم دادن تشخیص دادن
judged
U
حکم دادن تشخیص دادن
judges
U
حکم دادن تشخیص دادن
judging
U
حکم دادن تشخیص دادن
spotting
U
تشخیص دادن
decern
U
تشخیص دادن تمیز دادن
descry
U
تشخیص دادن
prognosticate
U
تشخیص دادن قبلی مرض
to know right from wrong
U
تشخیص دادن
make out
<idiom>
U
تشخیص دادن
to distinguish between something and something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
یک چیز از چیز دیگری
to discern someone
[something]
U
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
to make out someone
[something]
U
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
to distinguish oneself
[by]
U
خود را تشخیص دادن
[با]
Other Matches
micr
U
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
exception
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
diagnostic
U
تشخیص
denotation
U
تشخیص
percipience
U
حس تشخیص
contradistinction
U
تشخیص
diagnosis
U
تشخیص
diagnostics
U
تشخیص ها
diagnoses
U
تشخیص
specification
U
تشخیص
assessment
U
تشخیص
distinctions
U
تشخیص
distinction
U
تشخیص
indistinctively
U
بی تشخیص
assessments
U
تشخیص
In my judgement. As I see it.
U
به تشخیص من
discretion
U
تشخیص
discernment
U
تشخیص
diagnostically
U
ازراه تشخیص
diacritical
U
نشان تشخیص
discernible
U
قابل تشخیص
moral perception
U
حس تشخیص اخلاقی
judiciously
U
از روی تشخیص
moral sense
U
حس تشخیص خوب و بد
diacritical marks
U
نشان تشخیص
resolution
U
قدرت تشخیص
diagnostic routine
U
روال تشخیص
diagnostic test
U
تست تشخیص
diagnosis
U
تشخیص عیب
diagnosis
U
تشخیص ناخوشی
diagnoses
U
تشخیص عیب
flair
U
قوه تشخیص
differential diagnosis
U
تشخیص افتراقی
fault datagnosis
U
تشخیص عیب
discriminant function
U
تابع تشخیص
discriminately
U
از روی تشخیص
orientation
U
تشخیص موقعیت
error detecting code
U
کد تشخیص خطا
distinct
U
قابل تشخیص
diagnostics
U
شیوههای تشخیص
differentiable
U
تشخیص پذیر
identification
U
تشخیص هویت
frequency discrimination
U
تشخیص فرکانس
diagnoses
U
تشخیص ناخوشی
indiscreet
U
فاقد حس تشخیص
Power of distiction.
U
قوه تشخیص
resolutions
U
قدرت تشخیص
blind diagnosis
U
تشخیص بی نام
voice recognition
U
تشخیص صوتی
visual identification
U
تشخیص بصری
vertification of debts
U
تشخیص مطالبات
verification of debt
U
تشخیص مطالبات
carrier detect
U
تشخیص حامل
vision recognition
U
تشخیص بصری
character recognition
U
تشخیص کاراکتر
recognizably
U
قابل تشخیص
voice recognition
U
تشخیص صدا
recognizable
U
قابل تشخیص
indiscrete
U
غیرقابل تشخیص
sense
U
حس تشخیص مفهوم
indiscrimination
U
عدم تشخیص
speech recogintion
U
تشخیص گفتار
speech recogintion
U
تشخیص کلام
identification signs
U
علائم تشخیص
coefficient of determination
U
ضریب تشخیص
identification of friend from foe
U
دستگاه تشخیص
differentials
U
تشخیص دهنده
differential
U
تشخیص دهنده
recognition
U
تشخیص بازشناخت
sensibilities
U
حس تشخیص دقت
sensibility
U
حس تشخیص دقت
pattern recognition
U
تشخیص الگو
pattern recognitation
U
تشخیص الگو
designator code
U
کد تشخیص یکان
diacritic
U
نشان تشخیص
corrective maintenance
U
عمل تشخیص
Diagnosis.
U
تشخیص بیماری
sensed
U
حس تشخیص مفهوم
handwriting recognition
U
تشخیص دست خط
collision detection
U
تشخیص تصادم
psychodiagnosis
U
تشخیص روانی
i.f.f. system
U
دستگاه تشخیص
distinguishing
U
تشخیص دهنده
senses
U
حس تشخیص مفهوم
prognostication
U
تشخیص قبلی مرض
eyes
U
دیدخوب با تشخیص مسافت
prognostications
U
تشخیص قبلی مرض
eye
U
دیدخوب با تشخیص مسافت
eying
U
دیدخوب با تشخیص مسافت
eyeing
U
دیدخوب با تشخیص مسافت
electrodiagnosis
U
تشخیص با دستگاههای برقی
diagnostic routine
U
برنامه تشخیص عیب
psychodiagnostics
U
ابزارهای تشخیص روانی
spotting
U
تشخیص محل گلوله
diagnostician
U
تشخیص دهندهء مرض
diagnostician
U
متخصص تشخیص مرض
detection
U
عمل تشخیص چیزی
cess
U
تشخیص وتعیین مالیات
indistinguishably
U
بطور غیرقابل تشخیص
tell apart
<idiom>
U
تشخیص تا کس یادو چیز
differential aptitude tests
U
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
diagnostic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی
hotter
U
تشخیص و ترمیم خطا
identification zone
U
منطقه تشخیص هدف
whiteouts
U
عدم تشخیص موقعیت
whiteout
U
عدم تشخیص موقعیت
optical recognition device
U
دستگاه تشخیص نوری
hottest
U
تشخیص و ترمیم خطا
indiscernible able
U
غیر قابل تشخیص
identification of supplies
U
تشخیص هویت کالا
hot
U
تشخیص و ترمیم خطا
materiel cognizance
U
مدیریت تشخیص کالا
fault diagnosis
U
تشخیص نقص فنی
ocr
U
تشخیص کاراکترهای نوری
prognosticator
U
تشخیص دهنده قبلی مرض
monroe diagnostic reading test
U
ازمون تشخیص خواندن مونرو
recognizable
U
آنچه قابل تشخیص است
detector
U
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
detectors
U
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
pathognomic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
computer assisted diagnosis
U
تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
colourblindness
U
فقدان قوه تشخیص رنگ
overhead
U
بیت تشخیص خطا در ارسال
interrupts
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
logic seeking
U
دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
interrupting
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
diagnostic routine
U
روش تشخیص معایب در اثرازمایش
contrast enhancement
U
توسعه تشخیص سایه روشن
flagman
U
داور مخصوص تشخیص امتیاز
multiple discriminant function
U
تابع تشخیص چند متغیری
wake light
U
چراغ تشخیص خط حرکت ناو
identification zone
U
منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
differentiable
U
قابل تشخیص فرق گذاشتنی
frequency discriminator
U
دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
recognizably
U
آنچه قابل تشخیص است
individuation
U
تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
pick up a trail/scent
<idiom>
U
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
The twins are hardly distinguish between colors.
U
دوقلوها را از همدیگر نمی شد تشخیص داد
subclinical
U
غیر قابل تشخیص در معاینات بالینی
CSM
U
سیستم تشخیص حرف نوری کارا
M out of N code
U
سیستم کدگذاری حاوی تشخیص خطا
mode
U
که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
modes
U
که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
self-
U
کامپیوتری که از برنامههای تشخیص استفاده میکند
undetected
U
آنچه تشخیص داده نشده است
isotherm follower
U
دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
accidentalism
U
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
combines
U
سیستم تشخیص حروف نوری کارا
combine
U
سیستم تشخیص حروف نوری کارا
ocr
U
Recognition OpticalCharacter تشخیص نوری دخشه
omr
U
تشخیص علامت نوری Recognition ark
omr
U
وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
wreckage locator
U
دستگاه تشخیص محل ترکیدگی لولههای اب
indistinguishable
U
غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
combining
U
سیستم تشخیص حروف نوری کارا
king of arms
U
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
physiognomical
U
مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
collision detection
U
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
air traffic regulation and identificatio
U
سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
transponder tango
U
دستگاه تشخیص دشمن وخودی مدل اولیه
contact
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
verifier
U
وسیله مخصوص برای تشخیص داده ورودی
transponder sierra
U
دستگاه تشخیص دشمن وخودی مدل پیشرفته
contacted
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
aetiology
U
علم تشخیص علل امراض علت شناسی
auto
U
تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
totals
U
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
autos
U
تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
totalling
U
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
diagnostic
U
کامپیوتری که مجموعهای برنامههای تشخیص را اجرا کند.
hash
U
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totalled
U
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totaling
U
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
cyclic
U
کد تشخیص خطا برای داده ارسال شده
horizontal
U
روش تشخیص خطا برای داده ارسالی
contacts
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
totaled
U
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
total
U
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
recognition
U
فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
user
U
کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
users
U
کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
optical
U
وسیلهای که میتواند نشانه ها یا خط وط به فرم خاص را تشخیص میدهد.
qualitative analysis
U
تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
redundancies
U
بررسی بلاکهای دریافتی داده برای تشخیص خطا
execution
U
خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com