English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to try out U خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assays U محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay U محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
dissolve U گداختن فسخ کردن
dissolves U گداختن فسخ کردن
liquefied U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquify U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying U گداختن تبدیل به مایع کردن
clean up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean-up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
bright anneal U روشنی ناشی از گداختن گداختن
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
analyze U باتجزیه ازمایش کردن فرگشایی کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
establishes U تصدیق کردن تصفیه کردن
settle U تصفیه کردن سازش کردن
etherealize U اسمانی کردن تصفیه کردن
establish U تصدیق کردن تصفیه کردن
urbanizing U صاف کردن تصفیه کردن
settles U تصفیه کردن سازش کردن
settles U واریز کردن تصفیه کردن
puriform U پاک کردن تصفیه کردن
urbanize U صاف کردن تصفیه کردن
establishing U تصدیق کردن تصفیه کردن
settle U واریز کردن تصفیه کردن
urbanised U صاف کردن تصفیه کردن
urbanized U صاف کردن تصفیه کردن
urbanizes U صاف کردن تصفیه کردن
urbanises U صاف کردن تصفیه کردن
urbanising U صاف کردن تصفیه کردن
refine U تصفیه کردن
refines U تصفیه کردن
clarifies U تصفیه کردن
rarify U تصفیه کردن
calcine U تصفیه کردن
clarify U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه کردن
tries U تصفیه کردن
reconciling U تصفیه کردن
reconciles U تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
to a upon U تصفیه کردن
rarefy U تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
accommodate U تصفیه کردن
puriform U تصفیه کردن
try U تصفیه کردن
filter U تصفیه کردن
rectified U تصفیه کردن
accords U تصفیه کردن
smeet U تصفیه کردن
compound U تصفیه کردن
sublimating U تصفیه کردن
administering U تصفیه کردن
rectifies U تصفیه کردن
to pay out U تصفیه کردن
accorded U تصفیه کردن
depurate U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
compounded U تصفیه کردن
filters U تصفیه کردن
to set at rest U تصفیه کردن
administer U تصفیه کردن
administers U تصفیه کردن
sublimate U تصفیه کردن
to pay off U تصفیه کردن
sublimated U تصفیه کردن
sublimates U تصفیه کردن
compounds U تصفیه کردن
accord U تصفیه کردن
rectify U تصفیه کردن
air refining U با هوا تصفیه کردن
chastening U تصفیه وتزکیه کردن
acquit U پرداختن و تصفیه کردن
refine U تصفیه کردن پالودن
acquitting U پرداختن و تصفیه کردن
refines U تصفیه کردن پالودن
chasten U تصفیه وتزکیه کردن
chastened U تصفیه وتزکیه کردن
purify U تصفیه کردن پالودن
chastens U تصفیه وتزکیه کردن
to make odds even U اختلافات را تصفیه کردن
check out U تصفیه حساب کردن
settle U تصفیه حساب کردن
purifies U تصفیه کردن پالودن
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
settles U تصفیه حساب کردن
purifying U تصفیه کردن پالودن
experiment U تجربه کردن ازمایش کردن
experiments U تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting U تجربه کردن ازمایش کردن
experimented U تجربه کردن ازمایش کردن
accommodated U وفق دادن تصفیه کردن
smelted U تصفیه کردن گداخته شدن
smelt U تصفیه کردن گداخته شدن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
smelts U تصفیه کردن گداخته شدن
accommodate U وفق دادن تصفیه کردن
to pay up U حساب پس از افت را تصفیه کردن
age harden U تصفیه کردن عمل اوردن
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
accommodates U وفق دادن تصفیه کردن
to bring to the proof U ازمایش کردن
approving U ازمایش کردن
examines U ازمایش کردن
quizzes U ازمایش کردن
approve U ازمایش کردن
approves U ازمایش کردن
quiz U ازمایش کردن
gauge U ازمایش کردن
examined U ازمایش کردن
gauged U ازمایش کردن
gauges U ازمایش کردن
gage U ازمایش کردن
examine U ازمایش کردن
tests U ازمایش کردن
examining U ازمایش کردن
tested U ازمایش کردن
test U ازمایش کردن
analyzed U با تجزیه ازمایش کردن
to put to proof U ازمایش کردن دراوردن
analysing U با تجزیه ازمایش کردن
analysed U با تجزیه ازمایش کردن
analyses U با تجزیه ازمایش کردن
tests U تست کردن ازمایش
trials U ازمایش کردن ازمایشی
tests U ازمایش کردن امتحان
analyse U با تجزیه ازمایش کردن
trial U ازمایش کردن ازمایشی
test U تست کردن ازمایش
tested U تست کردن ازمایش
retry U دوباره ازمایش کردن
test U ازمایش کردن امتحان
analyzes U با تجزیه ازمایش کردن
tested U ازمایش کردن امتحان
analyzing U با تجزیه ازمایش کردن
essays U ازمایش کردن ازمودن
essay U ازمایش کردن ازمودن
bending test U ازمایش خمش ازمون تا کردن
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
to stand the racket U ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
pattinsonprocess U عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
use testing U ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
flight test U ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test U ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
test element U دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
soil examination U بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test U ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
smeet U گداختن
melts U گداختن
melting U گداختن
fuse U گداختن
melt U گداختن
solubilize U گداختن
liquation U گداختن
smelt U گداختن
liquate U گداختن
fused U گداختن
smelts U گداختن
smelted U گداختن
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
meltability U قابلیت گداختن
spheroidize U گداختن نوسانی
close aneal U گداختن مسدود
black anneal U سیاه گداختن
full annealing U کامل گداختن
soft anneal U گداختن نرم
re fuse U دوباره گداختن
melted U گداختن تبدیل شدن
flux U جاری شدن گداختن
thaws U گداختن گرم شدن
thawed U گداختن گرم شدن
thaw U گداختن گرم شدن
creep test U ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
frit U خمیر شیشه وچینی سازی گداختن
glowed U گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glows U گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glow U گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester U دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com