English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pray consider my case U خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close the door please U خواهش دارم
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
thank tou for that book U خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
do tell me U خواهش دارم بمن بگویید
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Would you let me know before we get to Durham? U ممکن است خواهش کنم قبل از رسیدن به شهر دورهام مرا خبر کنید؟
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
adding U اضافه کنید زیاد کنید
adds U اضافه کنید زیاد کنید
add U اضافه کنید زیاد کنید
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
requested U خواهش
request U خواهش
requesting U خواهش
requests U خواهش
begs U خواهش کردن
at the request of U به خواهش [به درخواست]
wishes U ارزو خواهش
asks U خواهش کردن
beg U خواهش کردن
requester U خواهش کننده
begged U خواهش کردن
wills U خواهش ارزو
it is my wish that U خواهش من اینست که
willed U خواهش ارزو
will U خواهش ارزو
asking U خواهش کردن
wish U ارزو خواهش
wished U ارزو خواهش
ask U خواهش کردن
asked U خواهش کردن
horny <adj.> U مطیع خواهش نفس
what is your pleasure U خواهش شما چیست
d. wish U خواهش هنگام مردن
d. of a request U عدم قبول خواهش
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
randy [British E] <adj.> U مطیع خواهش نفس
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
appetence or tency U اشتیاق خواهش طبیعی
to make a r. for something U چیز یرا خواهش کردن
Please be my guest. U خواهش می کنم مهمان من با شید
now nonsense now U خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
what is your will? U خواهش یا میل یا خواسته شما چیست
to a person for a thing U چیزی را ازکسی خواهش کردن یاخواستن
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
would you mind ringing U اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
egg (someone) on <idiom> U خواهش کردن ومجبورکردن کسی برای انجام کاری
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
I have a carton of cigarettes U من یک ... دارم.
i maintain U عقیده دارم که ...
I need my e U من دوست دارم
it is in my recollection U یاد دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
own a house U خانهای دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم
i intend to stay here U خیال دارم که ...
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I agree. U قبول دارم.
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
I have a headache. U من سر درد دارم.
i wish to stay here U میل دارم ...
I am standing by you . I am right behind you . U هوایت را دارم
my a is 0 years U من 04سال دارم
I have a question. U من یک سئوال دارم.
I'm in doubt about it. U من بهش شک دارم.
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
i have a suit to the shah U به شاه عرض دارم
I feel like throwing up. <idiom> U دارم بالا میارم.
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
I feel nauseated. U حالت تهوع دارم.
i have a silk rug Štoo U یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
i have a hunch that U بیم یافن ان دارم که ...
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
i am busy at the moment U اکنون کار دارم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
I am deae beat . I am tired out . U از خستگی دارم غش می کنم
i stand to it that U جدا عقیده دارم که
i am reluctant to go U اکراه دارم از رفتن
I have an appointment with the dentist. U با دندانساز قرار دارم
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
i am famishing U از گرسنگی دارم می میرم
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I have a pain in my chest. U سینه درد دارم
i am purposed to go U قصد دارم بروم
I have cigar U من یک سیگار برگ دارم.
i am on the wrong side of 0 U من بیش از 05 سال دارم
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
I believe in God. U من به خدا ایمان دارم.
I would like to know the truth. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
I live a very regular life . U زندگی خیلی منظمی دارم
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I'll need a plot of land . U یک قطعه زمین لازم دارم
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
i have worse to tell you U بدتر از این دارم که بشمابگویم
I am going on twenty. U دارم می روم توی 20سالگی ؟
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
He owes me some money. U از او پول می خواهم (طلب دارم )
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
It pleases me. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I like it. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
i have a suit to the shah U عریضه برای شاه دارم
I am very busy today . U امروز خیلی کار دارم
i insist that he is innocent U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . U دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
i insist on his innocence U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
I would like to learn the truth. U من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
I have a son your age. U پسری دارم بسن ( وسال) شما
i rely solely on god... U تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i please to do it U خوش دارم که این کار را بکنم
i p to arrange an intrriew U قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I'm starving [to death] . U از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
i have as many books as you U کتاب شما دارید منهم دارم
I intend to buy a car . U خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
probed U رسیدگی
matureness U رسیدگی
handling U رسیدگی
considerations U رسیدگی
service رسیدگی به
serviced U رسیدگی به
oyer U رسیدگی
probes U رسیدگی
examination U رسیدگی
adjustments U رسیدگی
examinations U رسیدگی
probe U رسیدگی
adjustment U رسیدگی
cassation U رسیدگی
puberty U رسیدگی
investigation U رسیدگی
auditing U رسیدگی
investigations U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
inquiry U رسیدگی
audit U رسیدگی
audits U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
verification U رسیدگی
ripeness U رسیدگی
controlment U رسیدگی
consideration U رسیدگی
attentions U رسیدگی
attention U رسیدگی
audited U رسیدگی
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I have a free hand in this matter. U دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
i intend my son for the bar U خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
My clothes are a witness to my poverty. U لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
ease off U شل کنید
say no more U بس کنید
investigator U رسیدگی کننده
inspects U رسیدگی کردن
inspecting U رسیدگی کردن
cassation U رسیدگی فرجامی
inspected U رسیدگی کردن
verify U رسیدگی کردن
go into U رسیدگی کردن
verifies U رسیدگی کردن
inspect U رسیدگی کردن
audit trail U اثر رسیدگی
verified U رسیدگی کردن
verifying U رسیدگی کردن
tendentious U رسیدگی کننده
attendance U رسیدگی تیمار
examinations U رسیدگی معاینه
quest U تحقیق و رسیدگی
quests U تحقیق و رسیدگی
attendances U رسیدگی تیمار
investigators U رسیدگی کننده
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
claims handling U رسیدگی به شکایات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com